باورش سخت است که کمدیهای نابی چون «مارمولک» و برخی از بهترین آثار نود شبی تلویزیون، چون «پاورچین» و «شبهای برره»، حاصل قلم پیمان قاسمخانی بوده است. قاسمخانی که همیشه در سینمای ایران بهعنوان یک نویسنده دسته اول و چیرهدست، بهویژه در سبک کمدی شناخته میشد، برای «مارمولک» سیمرغ بلورین گرفت و برای «دختری با کفشهای کتانی» جایزه بهترین فیلمنامه را از جشن خانه سینما دریافت کرد.
قاسمخانی باآنکه هیچوقت عطش بازیگری نداشت، بهمثابه بسیاری از سینماگران ایرانی در مسیر کاریاش به وادی فیلمسازی وارد شد. ورودی که بیشتر شبیه یک اتفاق بود تا یک تصمیم از پیش تعیینشده. در زمانی که قاسمخانی نگارش «خوب بد جلف» را آغاز کرده بود، رامبد جوان قرار بود روی صندلی کارگردانی بنشیند. بعد از او حسن فتحی و سروش صحت، کاندیداهای دیگر بودند، اما با طولانی شدن مراحل نگارش فیلمنامه، قاسمخانی خودش فیلم را کارگردانی کرد.
همچنین بخوانید:
نقد فیلم خوب بد جلف ۲: ارتش سری – احمق و احمق تر
از خوب، بد، جلف تا ارتش سری
«خوب بد جلف» با همه نواقصی که در متن و ساختار داشت، در میان کمدیهای مبتذلی که بههیچوجه خندهدار نبودند، با بهکارگیری زوج پژمان جمشیدی و سام درخشانی، نهتنها در گیشه موفق بود که توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران سی و پنجمین جشنواره فجر را همکسب کند.
به نظر میرسد مجموعه این موفقیتها، آنقدر به مذاق قاسمخانی خوش آمده است که دوباره هوس کرده روی صندلی کارگردانی بنشیند.
به علاوه در کنار موفقیتهای «خوب بد جلف»، جریان دنبالهسازی که در سینمای ایران اپیدمی شده است هم، نشان میداد که بهزودی باید منتظر قسمت دوم این فیلم باشیم. در ابتدا عنوان شد که «خوب بد جلف» با کارگردانی بهروز افخمی وارد شبکه نمایش خانگی میشود. اما این بار هم شرایط جور نشد و قاسمخانی، فیلمنامهاش را برای یک اثر سینمایی نوشت و آماده حضور دوباره روی پرده نقرهای شد.
درنتیجه خوب بد جلف: ارتش سری دومین تجربه کارگردانی قاسمخانی را رقم زد. تجربهای که بهکرات پایینتر و ضعیفتر از اثر قبلی است.
«خوب، بد، جلف» ایرادات زیادی در فیلمنامهاش داشت، قصه آن ساده بود و تمام اتکای فیلم برای خنده گرفتن از مخاطب روی دوش زوج جمشیدی-درخشانی بود. بااینهمه، «خوب، بد، جلف» توانسته بود، چند تک لحظه کمدی جذاب رقم بزند و با همان قصه ساده و بی افت و خیزش، بیننده را تا انتها همراه کند. اتفاقی که در ارتش سری نمیافتد و بیننده از همان پلانهای اول، یقین میکند با یک اثر دسته دوم و شکستخورده طرف است.
تکیه به شوخی های جنسی و لوده بازی
خوب بد جلف: ارتش سری از طرح قصه ناتوان است. بیش از دو ساعت از زمان فیلم میگذرد و روایت همچنان در مرحله مقدمهچینی است. قاسمخانی در نیمه اول فیلم، کاملاً دستش را رو میکند و تا پایان دیگر هیچچیز برای عرضه ندارد، بهجز مزهپرانیها و لوده بازیهای بازیگران اصلیاش.
بله، مزهپرانی، بهترین نامی است که میشود روی لحظات مثلاً کمدی و خندهدار فیلم گذاشت. مزهپرانیهایی که عمده آنها هم از قسمت اول میآیند و اگر بخواهیم صادق باشیم، از قبلتر از آن، از سریال «پژمان». در حقیقت، خوب بد جلف: ارتش سری در همان دقایق اولیه در دام تکرار میافتد و حوصله بیننده را سر میبرد.
قاسمخانی آنچنان آماتور گونه خودش را تکرار میکند که باورش برای کسی که مسیر او در سینمای ایران را دنبال کرده است، سخت است. او حتی تم اصلی روایتش را هم از فیلم قبلی عاریه میگیرد. همنشینی دو کاراکتر کودن با یک مأمور حرفهای و کارشکنی آنها. انگار که قاسمخانی فراموش کرده است که نهتنها همین ایده را خودش قبلاً ساخته است که زوج درخشانی و جمشیدی و بامزگی آنها برای بیننده چیز جدیدی نیست و این دو، تاکنون، بارها، با همین شوخیها و در همین موقعیتها از بیننده خنده گرفتهاند.
بهعلاوه، درجایی که شرافت «خوب بد جلف» در دست نینداختن به هر حربهای برای خنداندن مخاطب ستودنی بود، خوب بد جلف: ارتش سری با مجموعهای از شوخیهای جنسی که انگار تمامی هم ندارند، به سخیفترین و زنندهترین شکل ممکن، ادای فیلم کمدی را درمیاورد.
در این میان نه ظرافتی در طرح این شوخیها هست و نه دقتی. وقتی لحن طنز و کمدی در اثر جاری نیست، خرواری هم شوخی جنسی در فیلم بگنجانید، بازهم خندهدار نمیشود، که مشمئزکننده و لوس میشود.
یک روایت طولانی و تلویزیونی
از سوی دیگر، خوب بد جلف: ارتش سری با کندی و رخوت شروع میشود و این کندی بهکل روایت فیلم هم سرایت میکند. بیننده بیش از دو ساعت در سالن سینما است، اما هیچ رویداد مهم یا واقعهای که روایت پیرامون آن شکلگرفته باشد نمیبیند. خوب بد جلف: ارتش سری نه عنصر غافلگیری دارد، آنگونه که نصفه و نیمه در «خوب، بد، جلف» دیدیم و نه حتی نقطه اوج. انگار که یک قسمت از یک سریال تلویزیونی را بر پرده بزرگ به نمایش گذاشتهاند و فیلمساز هم خیالش راحت است که چندقسمتی فرصت دارد تا مقدمهچینی کند و بعد به سراغ روایت اصلیاش برود.
یکی از ایرادات اصلی خوب بد جلف: ارتش سری و «خوب، بد، جلف» هم همین است. پیمان قاسمخانی شاید در عرصه سینما ثابت کرده باشد که نویسنده قهاری است، اما آشکارا در مقام کارگردانی که قرار میگیرد، مدیوم سینما را نمیشناسد. همانطور که فیلم اولش، با قاببندیها و تدوین تلویزیونی به بیننده عرضهشده بود، خوب بد جلف: ارتش سری هم در بهترین حالت میتواند یک اثر تلویزیونی متوسط باشد.
شاید هم آنچه ما روی پرده میبینیم، درواقع همان متنی است که برای شبکه نمایش خانگی نوشتهشده بود، وگرنه با چه دلیلی میتوان خوب بد جلف: ارتش سری را توجیه کرد؟ فیلمی که سراسر، اهانت است به مخاطب. اهانت به سلیقهاش، به حافظه سینماییاش و اهانت بهوقت و پولی که برای تماشای فیلم صرف میکند.
قاسمخانی میگوید، در خوب بد جلف: ارتش سری از تارانتینو و سینمایش ایده گرفته است. اما کاش کسی پیدا میشد از آقای قاسمخانی میپرسید تاکنون چند فیلم از تارانتینو، یا هر فیلمساز دیگری دیده است که در میانه راه، فیلم تمام شود و با عبارت “این داستان ادامه دارد” بیننده را روانه خانه کند؟ کدام قسمت از فیلمهای چندقسمتی هالیوود، که اتفاقاً زیاد هم هستند، با چنین پایانبندی، مخاطبشان را مورد اهانت قرار دادهاند؟
اصلاً مگر میشود که فیلم پایانبندی نداشته باشد؟ مگر میشود، قصه و طرحی، هرچقدر ناقص، ارائه کرد اما آن را جمع نکرد؟ اگر اسم این کار، رندی و سوءاستفاده از گیشه نیست، پس چیست؟
اوضاع سینمای کمدی ایران، این روزها فاجعه است. خوب بد جلف: ارتش سری فقط مشک است نمونه خروار. قصهای ناتمام، به اسم کمدی اما کاملاً غیر کمدی و بیمزه به خورد مخاطب میدهند و بعد حتی به خود زحمت نمیدهند که روایتشان را به پایان برسانند، چراکه مطمئن هستند از همین طرحوارههای پر ایرادشان هم میتوانند در گیشه حسابی سود کنند. تفاوت خوب بد جلف: ارتش سری نسبت به سایر آثار کمدی سینمای ایران نخوت فیلمسازش است. از نخوت است که اینقدر راحت، فیلم را نیمهکاره رها میکنند و وعده قسمت دوم میدهند.
باری، درجایی که پیمان قاسمخانی میتوانست کورسوی امیدی برای سینما کمدی ایران باشد و در عوض به اسم فیلم دنبالهدار، از بیننده و انرژیاش سو استفاده میکند، دیگر از بقیه چه انتظاری میتوان داشت؟ بههرحال، خوان گستردهای پهن است، هر کس سهمی برای خود برمیدارد و آخرش سینما میماند و حوضش.
خیلی قشنگ و زیبا بود
Arash Parsa ۱۴ دقیقه پیش من یک بیننده آماتور سینما هستم . نه کارشناسم نه نویسندم نه نقادم نه حتی طرفدار . این ها نظرات شخصیه منه یادتون نره فقط یک بیننده آماتور و همین باعث تعجبم شده و امیدوارم پیمان یه روزی این نظرمو بخونه و اونم تعجب کنه و بیشتر بفهمه که برای چه جامعه ای داره فیلم نامه می نویسه و بباله به این سطح از هوش خودش… پیمان فوق العادست تو نویسندگی . یه فیلم نامه عالی … به نظر من یه جورایی هم روند ساخت فیلم خودشو گفته هم خیلی حرفه ای تاکید می کنم… خواندن بیشتر »
بسیار ضعیف و بینمک ! خیلی وقت بود فیلم به این حد ضعیف ندیده بودم. یک فیلم که کلا داخل یک ویلا ساخته شده با بازی ضعیف هنرمندان خوب. ظاهرا آنان نیز عجله داشتند زودتر فیلمبرداری تمام شود. حیف از وقتی که بخاطر دیدنش گذاشتیم.
یک نوع فعالیت جدید برای کشیدن پول مردم از جیبشان با تبلیغات رنگین و دروغی. حتی یک لبخند هم به لبمان نتوانست بیاورد. لابد انتظار دارند شماره 3 هم کلاه سر بیننده برود !
خیلی فیلم قشنگ و خنده داری بود