مهتاب کرامتی از نسل سوپراستارهایی است که بیشتر بهواسطه چهره زیبا وارد سینما شدند. اما کرامتی هم مانند بسیاری از ستارههای فیلمهای تجاری، در میانه راه، آگاهانه مسیر کاریاش را تغییر داد. او با وارد شدن به سینمای جدیتر، توانست استعدادها و تواناییهایش را نشان دهد و خیلی زود، به یک بازیگر حرفهای تبدیل شود.
کرامتی که در ابتدا با مردان آنجلس معرفی شد، با مردی از جنس بلور فعالیتش را در سینما آغاز کرد. کرامتی که همکاری با فیلمسازان برجستهای چون علیرضا داوود نژاد، ابوالحسن داوودی و محمدرضا هنرمند را در کارنامه دارد، با همکاریاش با عبدالرضا کاهانی، مسیر جدیدی در بازیگری را آغاز کرد. کرامتی در این دوره از بازیگریاش نشان داد، ابایی ندارد که ظاهر زیبایش را یکسره خراب کند و در قالب نقشش فرو برود.
به مناسبت پنجاه سالگی مهتاب کرامتی، نگاهی میاندازیم به برترین نقشآفرینیهای او در سینما.
همچنین بخوانید:
از بازنده تا برنده – مروری بر نقش آفرینی های درخشان سحر دولتشاهی
1- مومیایی 3 – کبرا
کرامتی دریکی از اولین بازیهایش در یک کمدی ظاهر میشود. کمدی که یکسر آن پرویز پرستویی است و سر دیگر آن رامبد جوان. دو بازیگری که اجرای کمدی از طریق اکت فیزیکی را خوب میشناسند و برای مخاطب ایرانی نام شناختهشدهای هستند. بااینحال، کرامتی ریسک میکند و خود را وارد یک فیلم متفاوت بارگههایی از سینمای فانتزی میکند.
کرامتی، در کنار پرستویی خوب مینشیند و میتواند مظلومیت و معصومیت کبرا را در عین جذابیت و دلبریاش به نمایش بگذارد. البته کاراکتر کبرا، کاراکتر پیچیدهای نیست، حتی بهتر است بگوییم یک تیپ کمدی است. اما حفظ ریتم بازی در کنار اعجوبهای چون پرویز پرستویی، مهارتی است که کرامتی از خود نشان میدهد. بازی نرم و روان او، حضورش بهعنوان یک بازیگر تازهکار را میپوشاند و او بهخوبی میتواند لحظات کمدی جذابی روی پرده پدید بیاورد.
از سوی دیگر، کرامتی با مومیایی 3 نشان میدهد که بازیگر با جسارتی است و از جابهجا کردن نرمها هراسی ندارد.
2- آتش سبز – ناردانه
کرامتی از «مردان آنجلس» تا امروز، رابطهاش با سینمای تاریخی را حفظ کرده است. او در آتش سبز محمدرضا اصلانی در نقش اصلی ظاهر میشود و شاید برای اولین بار، تواناییاش در بازی نهفته در چهره را بروز میدهد. کرامتی در نقش یک اسطوره ایرانی، با رسیدن به درکی شخصی از یک افسانه کهن، شخصیت ناردانه را به بیننده نشان میدهد.
او برای آنکه ناردانه را زنده کند، به اوراکت روی نمیآورد. بلکه حس و حال شخصیت و فضای داستانی را در نگاهش منعکس میکند. آتش سبز برای کرامتی فرصتی بود تا نشان دهد که تکنیکهای بازیگری را هم بلد است و میتواند به سبک مشخصی در بازی و ارائهاش دست یابد.
3- بیست – فیروزه
کاراکتر “فیروزه” و فیلم بیست نقطه عطف مهمی در کارنامه کاری مهتاب کرامتی است. کرامتی برای اولین بار خود را از اسارت سایه سوپراستاریاش رها میکند و ظاهرش را فدای نقشش میکند. کرامتی بهترین انتخاب برای ایفای نقش فیروزه است. زنی که گردش ایام، چهرهاش را زمخت و نگاهش را سرد کرده است.
او در کنار دیگر بازیگران فیلم، بهخوبی کاراکتر فیروزه را تعریف میکند و زندگی پردرد و رنج او را به تصویر درمیآورد. کرامتی در نقش فیروزه، بار دیگر، با نگاهش، معنای روایت را منعکس میکند و طعم تلخ فقر را به بیننده منتقل میکند. بازی او در طنز تلخ کاهانی آنقدر درست و بهاندازه است که برایش سیمرغ بلورین جشنواره بیست و هفتم را به ارمغان میآورد.
4- آلزایمر – آسیه
بعد از بیست کرامتی، میان خودش و سینمای تجاری فاصله میاندازد و به کندوکاو در سینمای جدیتر میپردازد. کرامتی دیگر استاد بازی با نگاه شده است. جایی که اکت بازیگری جواب نمیدهد، او با نگاهش میتواند حالات روحی کاراکتر را بهخوبی به مخاطب منتقل کند.
کرامتی، در آلزایمر هم در سکوت، بحران و دوراهی که آسیه بر سر آن قرارگرفته است را نشان میدهد. آسیه، کاراکتری چندبعدی نیست، چالش ایفای این کاراکتر به مقتضیات فیلمنامه و موقعیتی که آسیه در آن قرار دارد برمیگردد. کرامتی هم با پختگی میتواند به آسیه جان ببخشد و او را در مسیر قصهگویی فیلم قرار دهد.
5- زندگی خصوصی آقا و خانم میم – آوا
این درام زناشویی روحالله حجازی، یکی از مظلومترین فیلمهای دوره خود است. روایت فیلم افتوخیز چندانی ندارد و آنچه روایت را میسازد، کنشها و تقابل دو کاراکتر اصلی است. هنر کرامتی در ایفای نقش آوا هم به بازتاب این تقابل جنسیتی در بازیاش برمیگردد.
کرامتی بهخوبی شرایطی که آوا درگیر آن است را درک میکند و آن را به بازیاش میآورد. نمایش مظلومیت آوا و نفوذ همسرش روی او و خروج او از دایره سختگیرانهای که همسر تعیین کرده، بازی حسابشدهای میطلبد. کرامتی بهخوبی از عهده این چالش برمیآید. او در بازیاش، آوا را زنی منفعل و خنثی نشان نمیدهد و درعینحال در نمایش، نافرمانی آرام آوا، به اغراق روی نمیآورد تا آوا را زنی بیبندوبار به نمایش درآورد. این تعادل در اجرا، آوا را مهره اصلی روایت میکند و پیام اصلی فیلمساز را بهروشنی به مخاطب میرساند.
6- اسب حیوان نجیبی است – حکیمه
کرامتی در اسب حیوان نجیبی است بار دیگر با کاهانی همکاری میکند. حکیمه بااینکه نقش کوتاهی در داستان فیلم دارد، اما کرامتی میتواند بهخوبی نقشش را در جریان روایت تثبیت کند. اوبار دیگر با شمایلی متفاوت در این نقش ظاهر میشود و بیننده را متقاعد میکند که زنی معتاد است که دست از سر شوهر سابقش برنمیدارد.
کرامتی، لحن طنز فیلم را باظرافت در بازیاش جاری میکند، درعینحال، میتواند با همین بازی کوتاه، تصویری روشن از روزهایی که پیمان دوستش داشته است در پس بازیاش نشان دهد. بار دیگر کرامتی در بازیاش به تعادل خوبی میرسد. وقتی مثل دیوانه فریاد میزند، بیننده را پس میزند و وقتی در خلوتش در ماشین آلبوم موسیقی برزو را گوش میکند، آرامآرام، بیننده را مجذوب خود میکند.
7- جاده قدیم – مینو
کرامتی برای ایفای نقش مینو، با زنانی که قربانی خشونت جنسی بودهاند، ملاقات میکند و تجربهای دستاول را در بازیاش منعکس میکند. او بهخوبی، شمایل زنی مقتدر و امروزی را در ابتدای فیلم به تصویر درمیآورد. تصویری که در ادامه، شکست روحی مینو را ملموستر و دردناکتر میکند.
کرامتی، مسیر شکست درونی و روحی مینو را بهخوبی درک میکند و این کاراکتر را در پیمودن این مسیر بهخوبی هدایت میکند. کرامتی مرحله سکوت، مرحله انکار و مرحله خروش بیرونی مینو را در عین ظرافت اجرا میکند.کرامتی در جاده قدیم مخاطب را متقاعد میکند که مرکز درام است و باید کنشهای او را دنبال کند. او بهراحتی بازی دیگر بازیگران را تحت تأثیر قرار میدهد و با نشانهگذاری مناسب در اجرایش، کاراکتر مینو را واقعی و بیکموکاست بازی میکند.