همگی منتظر فصل سوم سریال «اتفاقات عجیب» Stranger Things بودهایم، مگر نه؟ بنابراین بیایید بهترین، خندهدارترین، و ترسناکترین لحظات ایت سریال علمی-تخیلی کلاسیک را باهم مرور کنیم. برای این لیست ما لحظات مورد علاقهمان را از این مجموعهی نوستالژیک دههی هشتادی گردآوری کردهایم که البته خواندن آنها میتواند داستان را لو بدهد.
همچنین بخوانید:
فصل سوم اتفاقات عجیب Stranger Things؛ مهمترین فصل این سریال
۱۰. مایک و ال ابراز علاقه میکنند
در این فصل «اتفاقات عجیب» زوجهای و کسانی که تقریبا با یکدیگر زوج بودند به وفور حضور داشتند، و به نظر میرسید همه انتظار داشتند که ویل هم کسی را داشته باشد. اما مایک و ایلون، همانقدر که زوجهای دیگر عالی هستند، همیشه در بطن این سریال درخشیدهاند. در میانهی تراژدی قسمت آخر، و پس از چند روز مانور دادن روی این موضوع، در حالیکه مایک تلاش میکند ال را به دست آورد، بالاخره ال هم پا پیش گذاشته و به مایک میگوید که او هم دوستش دارد و او را غافلگیر و شگفتزده میکند.
۹. نانسی و جاناتان با فلاید مبارزه میکنند
همه چیز در ابتدا برای این دو سخت بود؛ جاناتان نمیپذیرفت که مسالهی نگرانکنندهای در مورد موشها وجود دارد. ثابت میشود که حق با نانسی بود و آن دو در راه ملاقات با خانم درسکل دوباره همدیگر را میبینند، اما از اینجا به بعد همهچیز بدتر میشود. آنها که توسط دو مزدور فرا انسانی میاند فلیر اسیر شدهاند راهی برای خبر کردن دیگران از آن چه اتفاق میافتد ندارند، و تنها راهی که برایشان باقی میماند مبارزه است.
۸. دوئت داستین و سوزی
همگی ما در مورد وجود داشتن دوستدختر جذاب و باهوش داستین مشکوک بودیم، مخصوصا وقتی سربو نتوانست در ابتدای فصل سوم «اتفاقات عجیب» با او ارتباط برقرار کند، اما وقتی از وجود او مطمئن شدیم کسی از این موضوع ناراضی نبود. با وجویکه این صحنه اکشن را دچار وقفه کرد، اما فاصلهگیری دلنشینی از تاریکیهای قسمت آخر بود.
۷. هاپر با شهردار کلاین میجنگد
شهردار لری کلاین فاسد پس از آنکه هاپر را مجبور به دستگیری گروهی از معترضان کرد در صدر لیست مرگ همه بود. پس از آنکه هاپر سعی میکند با کلاین مذاکره کند و او را به درگیر کردن در یک جنجال عمومی تهدید کند، هاپر همین کار را با او میکند اما اشتباه بزرگی که مرتکب میشود این است که دربارهی دختر از دست رفتهی هاپر اظهار نظر میکند. هاپر در نبرد تن به تن و مشتزنی برتری غیر قابل انکاری ندارد و جویس مجبور میشود در این میان مداخله کند.
۶. عملیات: کودک در معرض خطر
حضور اریکا، خواهر کوچکتر لوکاس، در دو فصل قبلی «اتفاقات عجیب» به یک جمله بسنده میکرد، و به اینکه او و دوستانش”خوره”هایی بیش نبودند اشاره میکرد. به همین خاطر دیدن او در یک نقش اصلی دلنشین بود. او و همراهانش به پایگاه روسیها نفوذ میکنند تا به نابودی آنها کمک کنند. هر چه باشد “آمریکا” بدون “اریکا” معنی ندارد.
۵. مکس و ال به خرید میروند
سریال «اتفاقات عجیب» بدون یک مونتاژ تغییر ظاهر نمیتوانست یک اثر دههی هشتادی تمام عیار باشد، و فصل سوم بالاخره آنرا به ما داد. پس از معرفی مکس در فصل قبل، او و الون در ابتدا تعامل زیادی باهم نداشتند. تماشای اینکه این دو دختر به جای چسبیدن به پسرها با یکدیگر گرم میگیرند بسیار دلچسب است، و آنها را میبینیم که به پاساژ استارکورت میروند در حالیکه آهنگ “دختر مادی” در پسزمینه پخش میشود.
۴. موری بر سر جویس و هاپر فریاد میکشد
آنها سعی کردهاند از روبرو شدن با یکدیگر خودداری کنند، و در فصل سوم «اتفاقات عجیب» آنها بالاخره با یکدیگر تیم میشوند تا پرده از اسرار چسبانک های آهنربایی یخچال جویس بردارند. آنها در نهایت با الکسی، دانشمند روسی، و موری، تنها کسی که میتواند روسی صحبت کند، مشغول توطئه میشوند. موری پس از آنکه قبلا رابطهی میان نانسی و جاناتان را جوش داده بود، به سبک قدیمی خود بازگشته است و بر سر جویس و هاپ که نمیتوانند جلوی وراجی خود را بگیرند فریاد میکشد. او به آنها میگوید یا خفه شوند یا بزنند کنار و هر کاری دوست دارند بکنند.
۳. بیلی جان ال را نجات میدهد
بیلی که در فصل دوم «اتفاقات عجیب» به عنوان قلدر دههی هشتادی معرفی شد، شخصیتی است که دوست دارید از او متنفر باشید. او که سادیستیک و بیرحم است یکی از خوفناکترین سربازان مایند فلیر به حساب میآید. اما در ساعت یازده، ال سعی میکند او را که در آستانهی کشتنش است تحت تاثیر قرار دهد، و پس از یادآوری خاطرات مادرش به او که برایش تکاندهنده است، بیلی خود را فدا میکند تا او را نجات دهد.
۲. رابین به تمایلات خود اعتراف میکند
پس از آنکه قلب استیو در فصل دوم به دست نانسی شکست، با شروع گرم شدن رابطهاش با رابین، همهی ما تصور میکردیم که دنیای تیره و تار او در حال روشن شدن است. اما در نهایت همه چیز آنطور که به نظر میرسید پیش نرفت، و رابین اعتراف کرد که علاقهای به استیو ندارد، بلکه از دختری که نمیتوانست چشم از او بردارد خوشش میآید. امیدواریم بخشهای بیشتری از او در فصل چهارم «اتفاقات عجیب» ببینیم. بیچاره استیو!
۱. سرنوشت هاپر؟
هیچ مرگی در «اتفاقات عجیب» به اندازهی مرگ هاپر ناراحتکننده نبوده است، مخصوصا وقتی الون در مییابد که حرفهای عمیق و تاثیرگذاری که قرار بود به او و مایک در قسمت اول بگوید چه بودند، مرگ او دردناکتر میشود. در حالیکه در قسمت اشتباهی ماشین روسی گرفتار شده بودند، جویس مجبور میشود دروازه را ببندد و او را به سرنوشتی که در انتظارش بود دچار کند. اما آیا واقعا این اتفاق میافتد؟ ما مرگ او را به صراحت نمیبینیم، و صحنههای پس از تیتراژ اشارهی کوچکی به آمریکایی که در زندان سیبری اسیر است میشود. آیا هاپر پیش از آنکه جویس دروازه را ببندد به آن سویش رفت؟ راه فهمیدن آن تنها یک چیز است: فصل چهارم.
این مطلب برگرفته از نوشتهی کیتلین جانسون در وبسایت واچموجو است.
سلام.به نظرم قسمت 8 فصل دوم حداقل بین سوم تا ششم جا میگرفت قسمتی که از ویل بازجویی میکردند