مریم بحرالعلومی سالها در سینمای ایران بهعنوان منشی صحنه و دستیار کارگردان مشغول به کار بوده است و مسلماً همین تجربه به او در ساخت اولین فیلم بلندش، «پاسیو» patio، کمک کرده است. «پاسیو» که برنده جایزه بهترین فیلم در بخش جلوهگاه شرق در سی و ششمین جشنواره فجر بوده است، از آن دسته فیلمهایی است که رویکردی زنانه را در عمق روایت و پرداخت کاراکترهایشان به نمایش میگذارند. «پاسیو» حاصل رویکردی است که در سالهای اخیر در سینمای ایران با اقبال خوبی مواجه شده است و نتایج درخشانی هم به همراه داشته باشد، رویکردی زنانه نسبت به موضوعات کلیشه اجتماعی.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم هت تریک ؛ من لاس پالماس را دوست دارم
«پاسیو» هم موضوعی زنانه دارد و هم در پرداخت بازتابی کاملاً زنانه را منعکس میکند. قصه فیلم ساده است، اما چندان ساده به بیننده عرضه نمیشود. مینا (محدثه حیرت)، بعد از فوت پدرش سعی دارد نامزدیاش با پسرخالهاش را به هم بزند و زندگی خودش را بسازد. در این میان دوست صمیمیاش، پسری که دلباختهاش شده است و همسر پدرش و فرزندی که درراه دارد، در کنار بدهی پدر که سند خانه را برایش گرو گذاشته و پسرخاله و نامزد مورد غضب قرارگرفته که چکهای ضمانت همسر پدرش را در اختیار دارد، مینا را در موقعیتی قرار دادهاند که باید تصمیمش را بازنگری کند و حتی در راهی قدم بگذارد که فکرش را هم نمیکرده است.
دختری به نام مینا
«پاسیو» در سکانسهای اولیهاش حال و هوای فیلم را بهخوبی به بیننده منتقل میکند. مینا که در گوشه خیابان برای تاکسیهای اینترنتی تبلیغ میکند، باعجله خود را به مراسم پدرش میرساند، در کوچه شال رنگی دور گردنش را باز میکند و انگشتر نامزدی که در کیفش داشته را به انگشت میکند و به میان خانوادهاش میرود. در سکانس بعدی، خانواده مینا در حال خداحافظی هستند و از پسرخاله او میخواهند بعد از ازدواج به همراه مینا به اهر بروند وزندگیشان را آنجا بنا کنند. در همین حال، مینا در پسزمینه کادر ایستاده و این گفتوگو را تماشا میکند، گفتوگویی که مربوط به او و زندگی اوست اما هیچکس به خود زحمت نمیدهد او را هم در این گفتوگو شریک کند. نگاه مغموم و خشمگین مینا، همهچیزی است که بیننده نیاز دارد ببیند تا فضای روابط و مناسبات خانوادگی سنتی مینا را درک کند.
مینا آشکارا دختری است از یک خانواده سنتی که سعی دارد استقلال خودش را در میان روابط از پیش تعیینشده بازیابد. روابطش با پدر چندان خوشایند نبوده و حالا در موقعیتی قرارگرفته که باید مراقبت از نامادری و فرزند او را هم بر عهده بگیرد.
در کنار اینها، مینا یک دختر معمولی است، نه آنقدر عصیانگر است که همهچیز را به هم بزند و دنبال آرزوهایش برود، نه آنقدر موقعیت شایسته و درخشانی در جامعه دارد که زندگی سنتی خانوادگیاش را به خاطر آن کنار بگذارد. مینا، فقط یک دختر امروزی از نسل مهاجران شهرستانی تهران است که در میان یک دوراهی گیر افتاده است و همین معمولی بودن مینا او را به کاراکتری قابللمس و دوستداشتنی برای بیننده تبدیل میکند.
در ادامه روایت «پاسیو»، بیننده متوجه میشود که رابطه نافرجام مینا و پسرخالهاش آنقدرها هم ساده نبوده است. مینا عاشق شده، درراه این عشق خودش را قربانی کرده و بعد در نیمهراه رهاشده است. رنج تنهایی، مینا را، همانطور که خودش میگوید عوض کرده است. حالا او دیگر آن دختر چشم و گوش بسته نیست. در شهری که همه برای بقا میجنگند، مینا هم مجبور است برای آینده خود مبارزه کند. حتی ممکن است مجبور باشد درراه این مبارزه پا روی دل خودش بگذارد، اما او حاضر است این کار را بکند تا دوباره اسیر تنهایی نشود. «پاسیو»، در بطن روایت عاشقانهاش از تنهایی آدمها میگوید. تمام کاراکترهای فرعی روایت هم بهمنظور انتقال همین پیام در روایت گنجاندهشدهاند. همه آدمهای «پاسیو»، قصههایی دارند که خودشان میتواند یک فیلم باشد. هرکدام در تنهایی خودشان محبوس شدهاند و هرکدام سعی میکنند دیوارهای این تنهایی عظیم را فروبشکنند.
در میان قابها
مریم بحرالعلومی، در اولین تجربه فیلمسازیاش «پاسیو»، فضای فرهنگی و بومی جذابی را به تصویر میکشد. او بیمحابا، وارد زندگی آدمهایی از تبار ترک میشود و مناسبات این خانواده را بدون هیچ سانسوری به بیننده عرضه میکند. بحرالعلومی کاراکترهایش را وادار نمیکند به زبانی غیر از زبان مادریشان صحبت کنند. دیالوگهای ترکی که در فیلم با زیرنویس نمایش داده میشود، بیننده را یکسره به فضای زندگی و خانوادگی مینا میبرد. در بطن همین فضا هم هست که تلاش مینا و دوستش برای استقلال پارادوکس جذابی میآفریند. حتی میتوان ادعا کرد که حال و هوای عاشقانه سکانسی نزدیک اواخر فیلم که مینا نزد پسرخالهاش میرود و از سالهای نبودن او میگوید و با زبان ترکی رنجی را که متحمل شده است را برای او تعریف میکند، از همین زبان مشترک و نزدیکی کاراکترها نشاءت میگیرد.
بحرالعلومی، در پرداختی با دقت، در سکانسهای اولیه «پاسیو» از پلانهای طولانی و دوربین روی دست استفاده میکند تا حال و هوای کاراکتر اصلی را به بیننده نشان دهد. در ادامه، این پلانهای طولانی به پلانهای کوتاه تبدیل میشوند و تدوین بهعنوان ابزاری برای پیشبرد روایت به کمک فیلمساز میآید.
در تمام این پلانها، میتوان دقت و ظرافت بحرالعلومی در پرداخت را دید. او به جزئیات خانه مینا توجه ویژهای میکند و فضایی میسازد که زندگی دختری مثل مینا در آن برای بیننده قابلباور باشد. اما روی این لوکیشن تمرکز نمیکند و بار اصلی روایتش را با فضاهای شهری به نمایش میگذارد. لوکیشن داخلی و خانه مینا، حکم جایگاهی برای بازگشت او به فرهنگ و سنت خانوادگیاش را دارد و سرگشتگیاش در شهر، تردید و آشفتگی او در زندگی اجتماعیاش را منعکس میکند. درحقیقت فضاهای شهری، مینا را بهعنوان کاراکتری که در طول فیلم میشناسیم معرفی میکند و تناقض دو بعد زندگی او را به تصویر میکشد.
دوباره زندگی
«پاسیو» گره دراماتیکی ندارد و از این نظر میتواند بینندهاش را دلزده کند، اما روح زنانهای که در تاروپود روایت تنیده شده است، این فیلم را از یکنواختی درمیآورد. بازی خوب محدثه حیرت که قبلاً در «ائو» درخشیده بود هم، کاراکتر مینا را به چالشی برای بیننده تبدیل میکند که درکش کند و با او هم ذات پنداری کند. در کنار روایت اصلی، خرده روایتها و کاراکترهای فرعی که همه قصهای همسو با قصه اصلی دارند هم، «پاسیو» را روان و یکدست میکند.
درنهایت، «پاسیو» با یک سکانس زیبا روایتش را به پایان میرساند. در خانه قدیمی مینا زندگی جریان دارد. او خانه را تمیز میکند، نامادریاش که تصمیم گرفته فرزندش را نگه دارد در روزنامه به دنبال کار میگردد و پسرخالهاش زنگی را که یک سال خراب بوده است را تعمیر میکند. زندگی سادهای که در این خانه قدیمی بعد از مدتها به جریان افتاده است، حاصل تلاش جسورانه کاراکترها برای پایان بخشیدن به تنهاییشان است. در پایان «پاسیو» نشان میدهد که پشت دیوارهای تنهایی، زندگی، عاشقانه جریان دارد.
من واقعأ از خوندن نظر شما در مورد این فیلم لذت بردم. من هم دقیقأ نظر شما رو داشتم. پاینده باشید.