اگر بار اول متوجه مفهوم چیزی نشدید، دوباره و دوباره تلاش کنید. این نقلقول قدیمی برای فیلمها هم کاربرد دارد. اگر فیلمی را بیش از یک بار تماشا کنید، متوجه جزئیاتی خواهید شد که کاملا مفاهیم جدیدی را در داستان نمایان میکند، یا حداقل برخی از سردرگمیهای اولیه را رفع خواهد کرد. در این لیست به ۱۱ فیلمی که بهتر است برای درک درست آنها حداقل دوبار تماشایشان کرد نگاهی میاندازیم.
پی Pi
۱۹۹۸
حتی اگر هیچ علاقهای به ریاضیات نداشته باشید باز هم میتوانید از این فیلم بسیار پیچیده دارن آرنوفسکی Darren Aronofsky که درباره ریاضیدانهای خوره اعداد است لذت کافی را ببرید. از طرفی هم ممکن است جزو کسانی باشید که در ریاضی نمرات بالایی میگیرند اما کاملا متوجه مفهوم این فیلم نشوید، زیرا مضمونهای پیچیده داستان چیزی فراتر از اعداد فیبوناچی است.
ممنتو Memento
۲۰۰۰
آن قسمت از سریال «ساینفیلد» Seinfeld که همه چیز از آخر به اول اتفاق میافتاد را به یاد دارید؟ مفهوم کلی «ممنتو» نیز همین است اما درک آن بسیار پیچیدهتر است. همچنین یک قتل هم در فیلم اتفاق میافتد. به پاس تدوین غیرموازی و خط داستانی هوشمندانه کریستوفر نولان، معمای غیرخطی این فیلم همچنان «ممنتو» را به یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما تبدیل کرده که به شدت ذهن بیننده را دچار کنکاش میکند.
آغازگر Primer
۲۰۰۴
تا قبل از ساخت فیلم هوشمندانه علمی-تخیلی مستقل «آغازگر»، همه فیلمهایی که درباره سفر در زمان بودند روایت بسیار سادهای داشتند و نیازی نبود که بیننده برای درک مفاهیم فیلم به دنبال کتابهای فیزیک باشد. فرقی نمیکند چند دفعه ساخته شین کاروث Shane Carruth را ببینیم، چون هنوز هم درک تمام اتفاقات یا زمان آنها دشوار خواهد بود.
جاده مالهالند Mulholland Drive
۲۰۰۱
کشف مفهوم، تصاویر مخفی و تفسیرهای جدیدی که با هر بار دیدن اثر دیوید لینچ بزرگ پیدا میشوند، تمام شدنی نیست. فیلم سوررئال نوآر «جاده مالهالند» نمونه بارز از داستان چند لایه در یک فیلم است که تقریبا نکات ظریف مبهم آن در همه صحنهها جاسازی شده است.
۲۰۰۱: ادیسه فضایی 2001: A Space Odyssey
۱۹۶۸
بیشتر دوستداران سینما بر این عقیدهاند که استنلی کوبریک یک نابغه تمام عیار است، اما ممکن است توضیح موقعیتهایی که در «ادیسه فضایی» رخ داد حتی شیواترین سخندانها را هم به تپق زدن بیاندازد.
کلاود اطلس Cloud Atlas
۲۰۱۲
حتی فکر کردن به اقتباس گیجکننده از رمان دیوید میچل David Mitchell که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد باعث سرگیجه میشود. روایتهای متقاطع، زمانهای مختلف و ارتباط گیجکننده شخصیتها، این فیلم را به پازل جذابی تبدیل کرده که حل کردن آن اصلا ساده نیست.
پرستیژ The Prestige
۲۰۰۶
میدانیم که کار شعبدهبازها سردرگم کردن بیننده است، اما این تریلر ماهرانه در بخشهای پیچیده داستان به کنکاشهای عمیقی نیاز دارد. اگر به دنبال تماشای فیلم معماگونه رکوراست هستید، این اثر نولان گزینه مناسبی نخواهد بود. ممکن است پس از دیدن چندباره فیلم، برخی از سوالهای بدون پاسخ شما حل شود.
دانی دارکو Donnie Darko
۲۰۰۱
در ظاهر، «دانی دارکو» میتواند به عنوان یک فیلم نوجوانانه باحال درباره پسر نوجوانی که بصیرت یک خرگوش بزرگ را در خود دارد، سرگرمکننده باشد؛ اما اگر دقیقتر به فیلم نگاه کنید، با داستان بسیار عمیقی روبرو میشوید. پیش از دیدن اثر ریچارد کلی Richard Kelly، خود را آماده دیوانه شدن و پرسیدن «معنی همه این اتفاقات چه بود؟» کنید.
چشمه The Fountain
۲۰۰۶
این فیلم جزو آن دسته از فیلمهایی نیست که بتوانید آن را پخش کنید و درحال انجام کارهای دیگر باشید. ممکن است فیلم یک داستان عاشقانه کامل بهنظر برسد، اما در حقیقت با یک فیلم تفکر برانگیر روبهرو میشوید که باعث میشود ساعتها برای فهم وقایع آن زمان صرف کنید.
تلقین Inception
۲۰۱۰
باز هم نولان ما را وادار به فسفر سوزاندن کرده است. قطعا «تلقین» از آن فیلمهایی است که باعث میشود برای گرفتن توضیح، دست به دامن دیگران شوید. اگر چشم از فیلم برندارید ممکن است تا حدی به مفاهیم آن آگاه شوید.
بخشگویی، نیویورک Synecdoche, New York
۲۰۰۸
در فیلم «اقتباس» Adaptation، چارلی کافمن Charlie Kaufman به عنوان نویسنده ساختار قصهگویی را تغییر داد، اما پس از نوشتن و کارگردانی «بخشگویی، نیویورک» واقعیتهای متناوب را به سطح تازهای برد. در چشم به هم زدنی واکنش بیننده نسبت به تماشای فیلم از «هممم، چقدر عجیب است» به «چه اتفاقی داره میافته؟» تغییر خواهد کرد.
چرا همیشه بعضی از مطالب رو بیش از دوبار منتشر می کنید ؟اگه این کارو نکنید ممنون میشم
واقعا خیلی گل گفتی خوشم اومد