مجله نماوا، یزدان سلحشور
الان که به گذشته نگاه میکنیم تصور اینکه کسی از «هری کثیف» بدش بیاید، تقریباً ناممکن است، اما واقعیت امر این است که «هری کثیف» هم مثل خیلی از فیلمهای عصر ما [از جمله «بتمن»های کریستوفر نولان] اثری فاشیستی بود و هست [برخورد منتقدان، عموماً تحسینآمیز و در عین حال، از بابت جهانبینی آن سختگیرانه بود؛ راجر ایبرت به فیلم سه ستاره از چهار ستاره داد، اما موقعیت اخلاقی آن را به عنوان اثری فاشیستی محکوم کرد. جین سیسکل -منتقد شیکاگو تریبون- به فیلم چهار ستاره کامل از چهار ستاره داد و آن را به عنوان «یکی از مهیجهای پلیسی بزرگ تاریخ سینما» تحسین کرد، اگرچه او هم فکر میکرد که پیام فیلم «خطرناک» است] که زمینهساز خشونتهای بیدر و پیکری شد که بعدها حتی در ادامه سریفیلمهای «هری کالاهان»، هالیوود مجبور شد چارچوب و حد و مرزی برای این خشونت غیرقابل کنترلِ متقاعدکننده پیدا کند مثلاً در فیلم «نیروی مگنوم» تد پست که همان کارهای هری کالاهان را پلیسهای دیگر انجام میدهند، اما هری مجبور است که آنها را بکشد! اکنون «هری کثیف» نه تنها بخشی غیرقابلِ تفکیک از حافظهی چند نسل از مخاطبانِ حرفهای سینماست که بخشِ مهمی از کارنامهی حرفهای بازیگر [کلینت ایستوود] و کارگردان [دان سیگل] را تشکیل میدهد و اهمیتِ تاریخی قضیه برای بخشِ «دست راستی» هالیوود شاید این باشد که دان سیگل کارگردان آخرین فیلم تأثیرگذار یک اسطوره دست راستیِ دیگرِ سینما [جان وین] هم هست [فیلم تیرانداز که وصیتنامه هنری جان وین هم هست]. نکتهی مهم شاید این باشد که هم در فهرست بازیگرانِ بزرگِ دستراستیِ دنیا و هم در فهرست بازیگرانِ بزرگ ژانر وسترن، ایستوود بعد از وین در جایگاه دوم است [انجمن فیلم انگلیس (BFI) در نظرسنجی از اهالی سینما و منتقدان فیلم، فهرست ۱۰ هنرپیشه بزرگ فیلمهای وسترن قدیمی را منتشر کرد که جان وین در رتبه اول دیده میشود. رتبه دوم متعلق به کلینت ایستوود است] گرچه ایستوود در انتخابِ مسیرِ هنری خود، تقریباً مو به مو با الگوی جان وین پیش رفت [غیر از بخشِ نشستن روی صندلی کارگردانی که خیلی موفقتر از جان وین بود و هست] اما حضورش در نقش «هری کالاهان» نوعی پیشی گرفتن از وین بود [جان وین بعدها، با حضورش در «وسترنهای شهری مدرن»، سعی کرد محبوبیت خود را در آثاری چون «McQ» جان استرجس و «برانیگان» ساخته داگلاس هیکاکس کامل کند] به هر حال الان که به گذشته نگاه میکنیم «هری کثیف» را چه از لحاظ ایده و چه از لحاظ اجرا و چه جهانبینی، یک آغاز میبینیم و تأثیرگذاری آن بر یک نسل چنان بوده که حتی انقلابیون سال ۵۷ که بدل به مسوولان پخشِ فیلم در تلویزیونِ دولت نوپا شده بودند، به رغمِ آنکه آن را غیرقابلِ پخش از تلویزیون میدانستند، در ذهنشان اول از همه به سراغِ آن رفته بودند! [رجوع شود به فیلم «یازده دقیقه و سی ثانیه» بهروز افخمی]
دان سیگل؛ فیلمسازی بیادعا و البته تأثیرگذار
مطمئناً بینِ فیلمسازانِ نسل دوم و حتی سوم هالیوود، دان سیگل نامی نیست که بشود آن را قاب گرفت و بالای مجلس گذاشت با این همه او خالق تعدادی آثار واقعاً دوستداشتنیست در ژانرهای مختلف از زیرژانر جاسوسی گرفته [«تلفن»] تا «وسترن» [«تیرانداز»] تا پلیسی [«هری کثیف»] تا «تریلر زندان» [«فرار از آلکاتراز»] تا… اما به گمان من، به یادماندنیترین فیلماش «چارلی واریک» است که برخی از بازیگران «هری کثیف» هم در آن حضور دارند [فیلمی که میتوان آن را زیربنای «جایی برای پیرمردها نیست» برادران کوئن دانست] سیگل را میتوان وارثِ سینماگران کلاسیک دانست که «روانی در نقالی» را بر هر چیز دیگری ترجیح میدادند. در آثار او، «هیچ چیز غیرِمعمولی» دیده نمیشد که «مخاطب را دچار سردرگمی» کند «چیزهای غیرمعمول فیلمهای او» حتی اگر «بیگانگانی از فضا بودند که بدنِ انسانها را میدزدیدند» [«هجوم ربایندگان جسم»] با جاسوسانی در دوران جنگ سرد تفاوتی نداشتند! سیگل از نشان دادن پیچیدگی متنفر بود و در عوض ترجیح میداد هر چیز پیچیدهای را جزء به جزء باز کند تا به پدیدهای ساده بدل شود [مثل فیلم «تلفن»] و این «سادهسازی روندی پیچیده» را بدل به «فرم غالبِ آثار خود» کرده بود. اگر بخواهیم دلایل موفقیت «هری کثیف» را یکی یکی بشمریم احتمالاً در آخر، به یک دلیل اصلی میرسیم: فیلم، پر از اجزاء و پیچ و مهره است که سیگل روند کار و تعامل این پیچ و مهرهها را به ما نشان میدهد و بعد دوربین را بالا میآورد تا «موتور» را ببینیم. ما ابتدا جذبِ جزئیات و ریتم موتور میشویم، اما در نهایت حتی به موتور هم فکر نمیکنیم فقط حس میکنیم که دندهها خوب جا میروند و اتومبیل انگار روی بالشی از هوا، جلو میرود! وقتی درباره «روانی در نقالی» صحبت میکردم، منظورم دقیقاً چنین چیزی بود.
پل نیومن: «برای من زیادی دستراستیست! بروید سراغ ایستوود!»
نمیخواهم زیاد سخت بگیرم اما احتمالا وقتی درک شووین در سال ۲۰۲۰ با فشار دادن روی گردن جرج فلوید مشغول «تنبیه منجر به مرگ یک گنگستر» بود، بدجوری احساس «هری کالاهان بودن» داشت! «هری کثیف» فیلمی در ستایش خشونت پلیس امریکاست علیه قانونشکنان و جان وین هم خیلی مشتاق بود که این نقش را بازی کند، اما به هر حال به او نرسید و چند سال بعد مجبور شد در «فیلمهای کمخشونتتر»ی مثل «برانیگان» [در واقع «واقعگریزتر»] نقشِ «کلانتر خشن شهر مدرن» را بازی کند. فرانک سیناترا گزینهی بعدی بازی در این نقش بود اصلاً این نقش متناسب با سن آن موقع سیناترا نوشته شده بود و حتی برای کارگردانی فیلمی با بازی او، اروین کرشنر هم [که شما او را به عنوان کارگردان فیلمهای «امپراتوری ضربه میزند»، «دیگر هرگز نگو هرگز» و «پلیس آهنی ۲» میشناسید] به عنوان کارگردان به گروه اضافه شد، اما با منتفی شدن بازی سیناترا در فیلم، کرشنر هم از پروژه بیرون رفت. افراد زیادی به این پروژه اضافه و بعد، از آن بیرون رفتند از جمله «ترنس مالیک» که آن موقع پیشنویس فیلمنامه را هم تمام کرده بود. [تصور اینکه «هری کثیف» با حضور مالیک به عنوان یک سینماگر آوانگارد، چه چیزی ممکن بود از آب در بیاید، البته دشوار است. شخصاً نمیدانم که باید خدا را شکر کرد که از روند ساخت فیلم بیرون رفت یا تأسف خورد که با حضورش، عجب فیلمی میشد!] برت لنکستر بازی در این نقش را به خاطر شدت خشونتاش رد کرد. مارلون براندو یکی از گزینهها بود اما کسی جرأت نکرد حتی به براندو زنگ بزند [واقعاً چرا؟ چون از صفرهای چک دستمزد براندو میترسیدند؟] استیو مک کوئین اعلام کرد که بازی در یک «بولیت» [فیلم مشهور پلیسی اواخر دهه ۱۹۶۰ به کارگردانی پیتر ییتس] برایش کافیست و نیازی ندارد در دومی بازی کند [البته اشتباه میکرد چون «هری کثیف» شباهتی به «بولیت» نداشت] جرج سی اسکات هم بعدها در مصاحبهای مدعی شد که نقش را به خاطر ماهیت خشناش رد کرده است. رابرت میچام هم از گزینههای روی میز بود، اما دقیقاً نمیدانم علت بیرون رفتناش از دستور کار چه بود و در نهایت، یقهی پل نیومن را گرفتند که بازی در این فیلم رد کرد و صاف و پوستکنده گفت: «برای من زیادی دستراستیست! بروید سراغ ایستوود!» به نظر من که بدون بازی ایستوود، این فیلم همه چیزش را از دست میداد گرچه سینمای دان سیگل را دوست دارم اما شمایل ایستوود بود که در این فیلم شخصیت «هری کالاهان» را ساخت. نکتهی آخر اینکه آن قاتلِ به شدت وحشی فیلم که نقشاش را اندرو رابینسون بازی کرد، در واقع محصولِ کشف ایستوود بود و نکته جالب قضیه این بود که رابینسون اصلاً آدم خشنی نبود و از مخالفانِ حمل سلاح و صلحطلب بود که به محض اینکه اسلحه دستش میدادند به خود میلرزید! دان سیگل مجبور شد فیلمبرداری را متوقف کند و برای طبیعی شدن صحنههای فیلم، برای رابینسون کلاس تیراندازی بگذارد! [تصورش را بکنید که چنین بازیگری، گزینهی جیمز کان را برای این نقش کنار زده بود!]
فاشیست بودن در هنر با فاشیست بودن در سیاست فرق دارد!
واقعیت این است که ما در تاریخ هنر، چند فاشیست دوستداشتنی داریم [اینکه درست است یا غلط، به گردن من نیست واقعاً همینطور است!] از جان وین گرفته تا ایستوود و از فاکنر گرفته تا بورخس! من با این مسئله کنار آمدهام شما هم با آن کنار بیایید!
تماشای فیلم هری کثیف در نماوا