مجله نماوا، ایلیا محمدینیا
بهروز شعیبی به عنوان بازیگر در آثار مهمی چون «آژانس شیشهای» و «طلا در مس» ظاهر شده و در حوزه کارگردانی، سریال «پردهنشین» و فیلمهای سینمایی «سیانور»، «دارکوب»، «دهلیز» و «روزبلوا» را مقابل دوربین برده است. او اهل جاروجنجال نیست و معمولا چراغ خاموش کارش را میکند؛ بی هیچ حاشیهای. این روزها مینی سریال «روز بلوا» به کارگردانی او در پلتفرم نماوا به نمایش گذاشته شده است؛ اینکه او چطور تصمیم گرفت فیلم سینمایی «روز بلوا» را در قالب مینی سریال عرضه کند و همچنین پرداختن به موضوع روحانیت در فیلم به همراه حاشیههایی که برای این اثر به وجود آورد موضوع یک گفتوگوی مفصل بود که در ادامه میخوانید.
فیلم «روزبلوا» در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و حالا پس از دو سال فیلم در قالب یک مینی سریال سه قسمتی در پلتفرم نماوا ارائه شده است، چه فرآیندی باعث این امر شد؟
چند دلیل مشخص باعث این اتفاق شد؛ نخست اتفاقاتی که در جشنواره فیلم فجر گریبانگیر فیلم شد. اتفاقی که من پیشتر در حین نمایش فیلم «سیانور» در جشنواره فجر تجربه کرده بودم که فیلم من در هیچ بخشی دیده نشد.
منظورتان از اینکه فیلم در هیچ بخشی دیده نشد، چیست؟
شاید عدهای گمان کنند که منظورم گرفتن جایزه از جشنواره باشد که حقیقتا اینگونه نیست. توقع من این بود که وقتی فیلمی با دقت و جزئیات ساخته میشود بخشی از سینمانویسان و سینمادوستان آن را مورد توجه قرار دهند، اما گویی یک تلاش نامرئی فیلم را تعمدا نادیده میگرفت. عموم نقدها هم از عدالت دور بودند. چند تایی نقد تصویری از فیلم دیدم که متوجه شدم اساسا اینها هیچ کاری با نقد ساختاری و سینمایی فیلم ندارند و در مورد بخش محتوایی هم گویی پیش از دیدن فیلم تصمیماتی را از قبل گرفته بودند. این امر برای من که در تمام این سالها تلاش کردهام فیلم و اثر سفارشی نسازم یا فیلم و اثری شعارزده و تاریخ مصرفدار کار نکنم به گونهای که اگر ۱۰ سال بعد به فیلم مراجعه کنم بتوانم از آن دفاع کنم، چندان خوشایند نبود. مهمترین بخش برای من در فیلم «روزبلوا» همین بود، وقتی این اتفاق افتاد از خدا خواستم شرایطی فراهم شود که شعاع گستردهتری از مردم بتوانند به دور از جنجالهایی که برخی دوستان پیرامون فیلم به وجود آورده بودند آن را ببینند. بخشی از حواشی فیلم با نادیده گرفته شدن آن در جشنواره رخ داد و بخشی دیگر دیده نشدن فشارهای زیادی بود که بابت فیلم روی ما بود که خب…بگذریم.
بخش دیگر این مساله گسترش پاندمی کرونا و تعطیلی سالنهای سینما بود. ما تقریبا از طرف تمام کسانی که تحلیلی درباره دیده شدن فیلم داشتند ناامید شده بودیم، در نتیجه تمام دغدغههای من و تهیهکننده این بود که بتوانیم شرایطی را به وجود بیاوریم که مردم بتوانند فیلم را ببینند که خوشبختانه با دستاندرکاران نماوا به توافق رسیدیم.
شما از پاندمی کرونا گرفته تا تعطیلی سینماها و شرایط نابرابر اکران فیلم را دلیل تبدیل اثر سینمایی به مینی سریال ذکر کردید، اما آیا میتوان گفت بیشتر نگران واکنش احتمالی بخشی از طبقه روحانیت نسبت به فیلمتان و در نتیجه پایین کشیده شدن فیلم از پرده سینماها بودید، درنتیجه ریسک اکران عمومی را نپذیرفتید؟
شاید این مساله هم تاثیرگذار بود، البته ما مشاوران ارزشمندی از میان روحانیت داشتیم که ما را در طول ساخت فیلم همراهی میکردند. من سعی کردم با لحنی درست به موضوع روحانیت بپردازم. به نظرم با انتخاب لحن و بیان درست میتوان راجع به هر قشری فیلم ساخت. ولی در نهایت باید بپذیریم راهی جز گفتوگو نداریم، چرا که مضامین گاه بسیار پیچیده با شکلگیری گفتوگو ساده میشوند.
یعنی این امر ربطی به واکنشهای احتمالی نداشت؟
به عنوان کارگردان نسخه سینمایی «روز بلوا» را به لحاظ تجربه بصری و فضاسازی بسیار دوست دارم، اما به قیمت این که گستره بیشتری از مردم فیلم را ببینند حاضر به انجام هر کار معقولی بودم. وقتی پیشنهاد نمایش در نماوا شد خیلی خوشحال شدم چون در شرایط فعلی قدرتمندترین رسانه نمایشی ما، پلتفرمها هستند.
چقدر راش تدوین شده داشتید؟
۱۳۰ دقیقه فیلم تدوین شده داشتیم که برای نمایش در جشنواره به نسخه ۱۱۰ دقیقهای رسیدیم. در هماهنگی با نماوا روی نسخه مینی سریال فعلی توافق شد.
نسخه سینمایی هم به نمایش گذاشته خواهد شد؟
بله نسخه سینمایی ویژگیهای خودش را دارد، چراکه مونتاژ و روایت آن با نسخه سریال فرق دارد. برای نسخه سریال ما فیلمنامه دیگری نوشتیم در نتیجه تماشاگر به حتم متوجه تفاوتها این دو نسخه خواهد شد.
به این اشاره کردید که فیلم در جشنواره دیده نشد، چرا به نظر شما این امر غیرطبیعی بود؟
من فیلمی ساختم که شایسته دیده شدن بود. به نظرتان این حواشی طبیعی بود؟
به این جهت که در سالهای بعد انقلاب هرگاه فیلمسازی سراغ طبقه روحانی رفته تا فیلمی درباره آنها بسازد دو نگرش مشخص همیشه وجود داشت عدهای فیلم را ادامه آثاری میدانند که در ستایش روحانیت ساخته شده و البته گروهی هم فیلم را وهن روحانیت میدانند در نتیجه چرا باید واکنش این دو گروه قدرتمند، به نظرتان غیرطبیعی باشد؟
البته اینکه از نگاه شما طبیعی است به این برمیگردد که شما نگاه جامعتر و کلانتری نسبت به ماجرا دارید، اما من به خود مقوله فیلم موردی نگاه میکنم. واقعا تا پیش از این تصورم اینگونه که شما اشاره کردید نبود، الان فکر می کنم که می تواند این تحلیل درست باشد.
به نظرتان این هجمهها بیشتر از چه ناحیهای صورت میگیرد؟
معتقدم این تقابل قطعا از ناحیه مردم نیست. هجمهها از ناحیه کسانی است که تصمیم گیرندهاند و این برای من بسیار عجیب است. این اتفاقات زمانی میافتد که سالهاست از پیروزی انقلاب گذشته و روحانیت بخشی از جامعه است و البته بخشی از پستهای مدیریتی را بر عهده دارد و تو به عنوان کارگردان میخواهی که باب گفتوگو را باز کنی. روحانی که وارد جامعه شده دیگر بخشی از جامعه است. به نظرم با توجه به گسترش فعالیت روحانیت در جامعه باید آنها در این شرایط فضایی را برای بحث و گفتوگو به وجود آورند. هر چند در تمام این سالها هرگاه درباره بخشی از جامعه فیلمی ساخته شده، کم و بیش واکنشهایی دیدهایم.
مثل واکنشهای گروهی از پرستاران به اکران «شوکران » بهروز افخمی .
بله، حواشی نسبتا زیادی را به دنبال داشت. به هرحال به نظرم اگر شرایط گفتوگو در فضای رسانههایی چون سینما ایجاد نشود مردم حتما فضاهای دیگری را برای این امر پیدا خواهند کرد و شکل دیگری را برای بیان خواستههایشان جستوجو میکنند که ممکن است البته بدون عوارض هم نباشد. وقتی مثلا از جانب رسانهای چون تلویزیون حرف مردم رسانهای میشود، میبینیم بسیاری از التهابات فروکش میکند چرا که مردم احساس میکنند حرف و نقدهایشان به نحوی به گوش مسئولان میرسد. من وقتی فیلم «دهلیز» را ساختم اوج بحثهای مربوط به قصاص در جامعه مطرح بود. فیلم «سیانور» خیلی واضح درباره ارتباط ساواک و سازمان مجاهدین بود. یا شکل نشان دادن اعتیاد در «دارکوب»؛ همه اینها نشان میدهد من به دنبال پیروی از جریانات کاذب در جامعه نبودم. بلکه دنبال مطرح کردن و بیان یک معضل اجتماعی در قالب یک ساختار نو در سینما بودهام. این جبههگیری، پیش از دیده شدن فیلم برایم غیرقابل هضم و تعجبآور است.
به نظرتان واقعا فیلم «روز بلوا» تحت تاثیر جبههگیریهای جریاناتی در بدنهی سینما علیه سازمان اوج شد؟
چیزی که ذهن مرا به خود مشغول کرده این فضایی است که در بخشهای مختلف سینما برای سرمایهگذاری به وجود آمده است. اگر حوزه هنری فیلم میسازد یک جبههگیری شکل میگیرد، اگر اوج یا پلتفرمها فیلم میسازند یا حتی سرمایهگذاران شخصی، یک تقابل و موضعگیری اتفاق میافتد. در واقع ما برای هر نوع سرمایهگذاری در سینما یک ناامنی به وجود میآوریم. وقتی فیلمنامهای را به سازمانی میبرم که دستی در فیلمنامه نمیبرند و یا چیزی به من پیشنهاد نمیدهند، چرا نباید با آنان همکاری کنم. اما وقتی جاهایی از قبل تصمیم میگیرند بدون توجه به کارگردان و ساختار با اثر مواجهه داشته باشند، چهکار میشود کرد؟ ما این روزها در مواجههی پلتفرمها و تلویزیون همین شکل برخورد را میبینیم. چرا نباید پلتفرمها کار خودشان را بکنند و تلویزیون کار خودش را. مگر تلویزیون کم مخاطب دارد؟ مگر تولیدات پلتفرمها کجا تهیه میشود؟ در داخل مرزهای همین کشور همه چیز شکل میگیرد. اگر تلویزیون این تلاش را به جای مواجهه به سمت افزایش توانمندی جهت رقابت درست صرف کند، قطعا ما شاهد اتفاقات بهتری خواهیم بود.
به نظر شما اگر بخش خصوصی درگیر تولید فیلم میشد، «روز بلوا» روی پرده سینماها نمیرفت؟
مگر «سیانور» روانه اکران سینماها نشد؟
اما اینجا کاراکتر اصلی شما یک روحانی است و این واکنشها را متفاوت میکند.
مگر سریال «پردهنشین» را تلویزیون تهیه نکرد؟
باز هم با مضمون «روز بلوا» متفاوت است. به نظر میرسد چندان با نظری که گفتم موافق نیستید.
میپذیریم روحانیِ «روزبلوا» متفاوتترین روحانی است که تاکنون در قاب تصویر دیده شده.
به نظرم مهمترین نکته فیلم شما هم همین است.
حالا من میخواهم از شما بپرسم چرا روحانی فیلم «روز بلوا» با سایر روحانیونی که تاکنون نمایش داده شده است فرق میکند؟
در غالب فیلمها و سریالها روحانی کسی بود که از هرگونه خطا و اشتباهی بری بود حال ممکن بود همسر، برادر یا خواهر و فرزندش دچار اشتباه شده باشند، اما خود او در لباس روحانیت از هرگونه لغزشی مصمون بود و همیشه مسیحوار به دیگران زندگی دوباره میبخشید. او در مواجهه با پدر خانمش متوجه میشود سه هکتار زمین کشاورزی در رودهن با رانت و قیمتی زیر بازار به او واگذار شده است در حالیکه عماد فیلم شما آگاهانه یا ناآگاهانه مرتکب خطا میشود، اما تلاش میکند خود را از این منجلاب نجات دهد. به همین جهت جمله شما که میگویید روحانیت بخشی از جامعه است برای من با فیلم «روز بلوا» باورپذیر میشود.
تمام تحلیلهای شما درست است و ما هم در طول نوشتن فیلمنامه و تولید فیلم به آنها فکر کرده بودیم. بخش خصوصی ما راجع به روحانیت و مسائل ملتهب جامعه فیلم ساخته است به نظرم وقتی میخواهیم گفتوگو کنیم و سود آن را مردم ببرند، باید طوری عمل نکنم که من به عنوان بهروز شعیبی دیده شوم. من سعی کردم در گفتن پیام فیلم به نحوی عمل کنم که هم در گفتن و هم در شنیدن و فهم آن نیاز به دقت بیشتری باشد. به همین جهت در فیلم سعی کردم از هرگونه التهاب کاذبی که مُد هم شده دوری کنم. قبول دارم در طول سالها خیلی فیلمها ساخته شده که در حق این قشر اجحاف شده است.
اشاره داشتید که روحانیت وقتی وارد اجتماع میشود بخشی از جامعه است، طبعتا یک هنرمند در چارچوب قوانین محق خواهد بود در یک اثر فرهنگی و هنری نسبت به افراد جامعه و گرایشهای شغلی و کاری آنها واکنش نشان دهد، اما به نظر میرسد لااقل در بخش اعظمی از قشر روحانیت این نبود اطمینان به هنرمندان و آثارشان کار را برای تولید آثار هنری سخت کرده است.
ما اگر روحانیت را به دو بخش تقسیم کنیم که شامل اساتید و علما و مراجع تقلید میشوند که مورد وثوق مردم هستند و به آنها اقتدا میشود و بخش دیگر که در جامعه حضور ملموستری دارند و بیشتر از بدنه و قشر طلاب هستند که ممکن است دوست و همکار ما هم باشند، آنگاه قضاوتمان نسبت به طبقه روحانیت به واقعیت نزدیکتر میشود. در سریال «پردهنشین» ما این دو قشر را در کنار هم نشان دادیم. ما وقتی از روحانیت فیلم میسازیم بیشتر، روحانی فعال و حاضر در اجتماع مدنظرمان هست.
عماد از همان دست روحانیونی است که وارد بطن جامعه شده، درگیر کلاس درس و فعالیتهای اقتصادی است، موبایل ۲۰ میلیونی میخرد و ماشین شاسی بلند سوار میشود. او وقتی به دیدار استادش میرود که همچنان که گفتی مورد وثوق مردم هستند تا راهی برای برون رفت از این مخمصه بیابد او را در بستر بیماری و بیهوش میبیند به نظر میرسد با این سکانس چندان با فعالیتها روحانیون در عرصههای اقتصادی و… موافق نباشید.
من هیچ چیزی نمیتوانم بگویم؛ این سکانسی که اشاره کردید یکی از مهمترین بخشهای فیلم «روز بلوا» محسوب میشود. هر تعبیری که بگویم زاویه دید من میشود در نتیجه هرکس به فراخور خودش میتواند استباطی از این سکانس داشته باشد.
به نظرم این سکانس امضای بهروز شعیبی را پای خود دارد. جایی که کارگردان میگوید مخاطب که میتواند منتقد، مردم و مدیران و روحانیون باشد برای فهم بهتر باید سراغ گفتوگو روند، فقط کافیست کمی دایره دید وسیعتر شود.
ماجرای قضاوت ماجرای مهمی است. عدالت مساله مهمی است. براساس دستور اسلام شما میتوانید پشت سر کسی نماز بخوانید که به عدالتش اعتقاد دارید. ما در فیلم با یک روحانی روبهرو هستیم که به یک اصل اخلاقی یعنی عدالت اعتقاد دارد. آدم وقتی روبهروی عدالت قرار میگیرد باید انتخاب کند که اگر براساس عدالت بخشی از منافع شما حذف شود و دیگرانی صاحب منفعتی شوند، شما کدام یک را انتخاب میکنید؟ در فیلم ما کسی را در مقابل این پرسش قرار دادیم که اتفاقا درس دینی خوانده است و از امکانات جامعه که به باور مردم بخش عمدهای از آن در دست روحانیت است یا میتواند به راحتی از آن بهرهمند شود در اختیار دارد. پس ما باید این شخصیت که مورد پرسش مردم است را به تصویر بکشیم. اگر عدالت در جامعه رواج پیدا کند خیلی از مسائل ما در این میان حل میشود. عمادِ قصهی ما در جایی قرار گرفته که باید در این تقسیمبندی عدالت، علیه خودش شورش کند. ما قرار نیست در «روز بلوا» شورشی را در بیرون ایجاد کنیم، بلکه قرار است این بلوا در درون خودمان اتفاق بیفتد.
عماد فیلم «روز بلوا» را دوست دارم چون نویسنده فیلمنامه و کارگردان او را عاری از خطا و اشتباه نمیداند، او همچنان که گفتید بخشی از جامعه است، همانند پزشکان، وکلا، کارمندان و… که ممکن است به هر دلیلی دچار لغزش شود.
امیدوارم فیلم بدون قضاوت دیده شود. یکی از معضلات که گریبانگیر ما شده قضاوت پیش از دیدن و شنیده شدن است. سادهترین چیزی که رعایت نمیشود این نکته است که نبینیم چه کسی سخن میگوید، دقت کنیم که چه چیز میگوید.
به عنوان کسی که در نقش روحانی بازی کردهاید و فیلم و سریالی هم با محوریت این طبقه اجتماعی ساختهاید، تولید فیلم درباره قشر روحانی را ساده میدانید؟
فیلم با روشن و خاموش شدن دوربین گرفته میشود، اما فیلمی خوب محسوب میشود که به جزئیات با دقت بپردازد. ساخت فیلم درباره روحانیت برای من خیلی سختتراز ساخت فیلم «دارکوب» نیست.
البته بسیار میشنویم که فقط به بهروز شعیبی اجازه ساخت چنین فیلمهایی داده میشود وگرنه کارگردانان دیگر چنین امکانی ندارند.
چرا به من اجازه میدهند و برای دیگران چنین امکانی نیست؟
شاید به جهت اینکه شما چه در مقام بازیگر و چه در مقام کارگردان در ستایش قشر روحانی کار کردهاید و به اصطلاح برادری خود را به دستاندرکاران این حوزه ثابت کردهاید.
آقای منوچهر محمدی پیشقدم این جریان بودند که سه تا چهار فیلم خوب همچون «زیر نورماه» و «طلا و مس» را تهیه کردهاند. چرا فیلمهای ایشان در آن دوره دیده میشد؟ چون به جزئیات در تولید فیلم اهمیت میدهد. ما فیلمی سراغ داریم که عمامه شخصیت اصلی در طول فیلم به اشتباه برعکس گذاشته شده است. ما به این جزئیات توجه میکنیم، گروه مشاوره داریم. من اگر قرار است درباره یک پزشک یا وکیل کار نمایشی کنم باید بروم درباره آن قشر یا گروه تحقیق کنم. دیدن جزئیات باعث میشود آن صنف فکر کند به آنها بیاحترامی نشده است.
به عبارتی این امر به این که شما برای تولید فیلم درباره روحانیت از حاشیهی امن برخوردار هستید، ربطی ندارد؟
نه فکر نمیکنم. به نظرم اگر طرح خوبی باشد که در آن به جزئیات دقت شده باشد دوستان روحانی علاقهمند به فعالیتهای فرهنگی، استقبال خواهند کرد.
روحانیون پیشنهادی برای ساخت فیلم یا سریال را به شما ندادهاند؟
پیشنهاد که بوده است، اما دغدغههای من چیز دیگری است.
آیا «روز بلوا» نقد شرایط حضور فعلی بخشی از قشر روحانی در نظام محسوب میشود؟
از این بابت که بخشی از سطح مدیریتی در دست روحانیت یا افرادی همچون حاج آقا امینیها است، بله؛ نقد حضور آنان محسوب میشود.
آیا برای ساخت فیلم یا سریالی درباره روحانیت خط قرمزی وجود دارد؟
چیزی مدون و نوشته شده وجود ندارد.
در حد اینکه درباره بخشی تذکری داده شود؟
وقتی «پردهنشین» در آستانه کلید خوردن بود یک روحانی متن را خواند و نقدش این بود که روحانی شما چرا در جامعه بیشتر فعال نیست؟ چرا فلان بُعد انقلابی را ندارد؟ چرا.. در این حد نظراتی وجود دارد که البته در دیگر قصهها هم همین تذکرات را میشود دید.
از طرفی من متولی کارهای روحانیت نیستم و یا کنتراتی نبستم که من فیلمها و سریالهای مرتبط با روحانیت را بسازم. موضوع «روز بلوا» دغدغه من در برههای از شرایط اقتصادی جامعه بود و من به عنوان سینماگر به آن واکنش داشتم. سالی که من «دارکوب» را با محوریت اعتیاد ساختم، هومن سیدی «مغزهای کوچک زنگزده» را کارگردانی کرد که مرتبط با مواد مخدر بود، این نگاههای متفاوت است که کار را جذاب میکند.
چرا به کاراکترهای فیلم خیلی نزدیک نشدید؟
برای اینکه در «روزبلوا» دغدغه اصلی تقابل عماد با شخصیت خودش بود. دیگران تنها کدهایی بودند که در جامعه حضور داشتند و ما آنان را صرفا نمایش دادیم. اگر قرار بود به آنها نزدیک شویم به جهت کمبود وقت دچار مشکل میشدیم.
طرح اولیه فیلمنامه با آنچه که مهران کاشانی به شکل فیلمنامه نهایی آماده کرد چقدر تفاوت داشت؟
شخصیتها را با حسین ترابنژاد در آورده بودیم، اما روال قصه توسط ما با آنچه که جناب کاشانی نوشت متفاوت بود. کاشانی بخشهایی از ساختمان قصه را حفظ کرده بود، اما فیلمنامه جدیدی نوشت.
یک بخش از فیلم که به نظرم مغفول ماند بازی درخشان داریوش ارجمند در نقش حاجی آقا امیری بود. دیگر از حرکات اغراقآمیز سر و دست و نوع حرف زدنهای غلوشده خبری نیست. چیزی که سالهاست با کاراکتر نقشهای آقای ارجمند عجین شده است.
کارکردن با بازیگر توانمندی چون داریوش ارجمند خیلی لذتبخش است. از جلسات اولیه، فیلمنامه و جزئیات نقش را خیلی خوب می شناختند. توافق من با ایشان همین امیری آرام بود که در فیلم میبینید. در قسمت سوم در سکانسی طولانی با بابک حمیدیان در پشت بام فوقالعاده ایفای نقش کرد. نگاهها و بالا و پایین شدن صدای ایشان با استادی انجام شد. به نظرم بازیهای کار از بابک حمیدیان تا لیلا زارع خیلی خوب در فیلم اتفاق افتاد. محسن کیایی فقط قرار بود در یک سکانس بازی کند که به نظرم چشمنواز ظاهر شد، اما برای ایفای نقش هومن که هکر بود چند ماهی دنبال بازیگری مناسب فیلم بودم. محمد علی محمدی را اتفاقی دیدم با هم حرف زدیم و بعد آن بود که متوجه شدم در فیلم «متری شیش و نیم» و «جاندار» بازی کرده است. به نظرم خیلی خوب نقشش را در فیلم پیدا کرد.
به نظرتان عماد به عنوان یک روحانی تحصیل کرده و دانشگاهی زیادی چشم و گوش بسته نبود.
دور بر عماد آدمهایی مانند برادر، پدرخانم و همسرش هستند که او به آنها اعتماد کرده است. اگر ماجرای موسسه عدل به وجود نمیآمد و برادر او فراری نمیشد عماد همچنان به آنها اعتماد میکرد. چون هم زندگی مرفهی به واسطه برادرش داشت هم کار برادرش مناسب بود و هم او جایگاه اجتماعی خوبی را به عنوان استاد دانشگاه و کارشناس شناخته شده تلویزیون تجربه میکرد. نمونه آدمهایی چون عماد در جامعه ما در تمامی سطوح اجتماعی زیاد دیده میشود. در جامعه روحانیت هم این مساله هست. هدف فیلم هم این نیست که بگوید همه همینگونه هستند. ما میگوییم به عنوان یک شخصیت این نمونه را هم ببینید. در داستان فیلم عماد ما که اتفاقا تحصیل کرده است در حوزه مکاسب و حقوق و اقتصاد خوانده ممکن است جاهایی غفلت کند. در «روز بلوا» اشاره میکنیم که وقتی پای حقوق و حق مردم است غفلت نکنید. وگرنه با کمی تحقیق میتوانید آدمهایی چون عماد را چه با لباس روحانیت و چه شبیه آن پیدا کنید.
آیا عمادِ فیلم از دل یک قصه واقعی آمده است؟
واقعی نه! اما شبیه آدمهایی است که در دادگاه پرونده دارند.
سریال شما در نماوا به نمایش گذاشته شده است، آیا آن انتظاری که داشتید که شعاع گستردهتری از مردم کارتان را ببینند اتفاق افتاد؟
بله تمامی انتظاری که داشتیم برآورده شد. واکنشها و بازخورد هم بسیار امیدوارکننده است.
پیشنهاد تازهای برای ساخت فیلم دربارهی روحانیت دارید؟
نه پیشنهادی ندارم این روزها درگیر تولید فیلم «بدون قرار قبلی» هستم.
آیا قصد همکاری با پلتفرمها را برای ساخت فیلم و یا سریال دارید؟
بله حتما. یکی دو سال است که در حال مذاکره هستیم که البته هنوز به سرانجامی نرسیده است. من پلتفرمها را یک موقعیت و امتیاز جدید میدانم که معتقدم در آن اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است.