مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
تام هاردی در فیلم ابرقهرمانی «ونوم: زندهباد کارنیج» (Venom: Let There Be Carnage) بار دیگر در نقش ادی براک یکی از شخصیتهای قصههای مصور مارول ظاهر شد، یک روزنامهنگار تحقیقی که بدنش میزبان یک همزیست بیگانه به نام ونوم است که به او تواناییهای فوق بشری داده است.
در دنباله فیلم ونوم (۲۰۱۸)، ادی و سیمبیوت او با یک قاتل سریالی روانپریش، کِلیتِس کَسِدی (وودی هارلسون) روبرو میشوند که از زندان فرار کرده و او نیز میزبان موجودی بیگانه به نام کارنیج است. چیزی نمیگذرد که دو سیمبیوت و میزبانهایشان در مقابل یکدیگر قرار میگیرند.
فیلم ۹۷ دقیقهای «ونوم: زندهباد کارنیج» به کارگردانی اندی سرکیس از اول اکتبر ۲۰۲۱ روی پرده سینماهای جهان رفت و تا ۲۴ نوامبر ۲۰۷.۷ میلیون دلار در ایالات متحده و کانادا و ۲۴۸.۲ میلیون دلار در دیگر نقاط فروخت و مجموع فروش جهانی خود را به ۴۵۵.۹ میلیون دلار رساند. هزینه تولید فیلم رقمی حدود ۱۱۰ میلیون دلار بوده است.
فیلم همچنین شاهد بازگشت میشل ویلیامز در نقش آن ویینگ و رید اسکات در نقش دکتر دن لوئیس، نامزد آن است. نائومی هریس بازیگر جدید مجموعه نقش فرنسیس باریسون با نام مستعار «شِریک» را بازی میکند.
«ونوم: زندهباد کارنیج» تولید شرکتهای کلمبیا پیکچرز و مارول اینترتینمنت است و سونی پیکچرز ریلیزینگ آن را روانه سینماها کرد.
هاردی درمورد مشارکت در نوشتن داستان «ونوم ۲» که با همکاری کلی مارسل نوشته شد، این که چرا فیلم را یک داستان عاشقانه میداند و آینده شخصیت صحبت کرد.
جایی خواندم که شما شخصاً از اندی سرکیس خواستید «ونوم: زندهباد کارنیج» را کارگردانی کند. حس میکنید او چه چیز منحصربهفردی را به ونوم-ورس یا دنیای ونوم آورد؟
بله من از او خواستم. یک تصمیم بهاتفاق آرا بود، اما در داخل سونی؛ و وقتی قرار است کارگردانی برای «ونوم ۲» انتخاب شود، چه کسی میتواند ازنظر ما مناسبترین فرد باشد؟ منظورم از مناسب، رفتن به سطح بعدی است، چیزی که میخواهیم به دست بیاوریم و مشخص است که اندی بلافاصله پایگاههای من و شریک جرمم، کلی مارسل را پوشش میدهد.
اندی فقط یک زبان ندارد که به دو شیوه کار میکند. او دو زبان دارد؛ از جهاتی کارگردانی میکند، گاهی اوقات کارآموزی – یا اگر دوست دارید انترنی – میکند، مثلاً با پیتر جکسون در سری فیلمهای «ارباب حلقهها» و «هابیت» و غیره. او وظیفه کارگردانی واحد دوم را بر عهده داشته است، با کار در فضایی فیلمهای حماسی آشنایی دارد و در عین حال بهجرئت برخی از بهترین شخصیتهای فانتزی دو دهه اخیر را به تصویر کشیده است؛ و مسلماً او یکی از بهترین بازیگران شخصیتساز است که ما در نسل خود داریم. پس او بهعنوان بازیگر یک زبان دارد و بهعنوان کارگردان یک زبان دیگر. او «نفس بکش» را کارگردانی کرده، او «کتاب جنگل» را کارگردانی کرده است.
«ونوم: زندهباد کارنیج» اولین رودیوی او نیست، ضمن این که من او را خیلی دوست دارم؛ مرد باحالی است و خیلی وقت بود که میخواستیم با هم کار کنیم، بنابراین بسیار منطقی بود با کسی کار کنیم که میدانست ما تلاش میکنیم چه کاری انجام دهیم، قرار است در همه سطوح به چه چیزی برسیم و ابعاد کاری که باید انجام شود، چقدر است. میدانید، یک نفر باید این کارها را انجام میداد و آن فرد، اندی بود.
نکته جالب درمورد فیلم این است که بهنوعی دوره پس از پایان مرحله ماه عسل میزبانها و سیمبیوتها را بررسی میکند و میدانیم که این بار شما در نگارش داستان مشارکت داشتید. آیا به برخی جنبههای «ونوم: زندهباد کارنیج» طوری نزدیک شدید که انگار یک داستان عاشقانه مینویسید؟ چون نوعی کمدی درام نهفته در فیلم حس میشود.
بله. صد در صد یک داستان عاشقانه است، با «این یک داستان عاشقانه است» شروع میشود. داستان یک عنصر ابزورد و سوررئال دارد، اما چیزی نیست که شما فکر میکنید، نوعی عشقِ دچار اختلال است. ما با یک فیلمِ رفیقبازی روبرو هستیم، جنبهای از «زوج عجیب» را داریم، جنبهای از «خارش هفت ساله» را داریم. عنصری از «تلما و لوئیز» هست یا «قاتلین بالفطره» یا «داستان عاشقانه واقعی»، با این تفاوت که فیلم ما دو زوج دارد – ادی و ونوم / کلیتس و کارنیج – یا بهتر است بگوییم سه زوج، چون دکتر دن و آن هم هستند.
بنابراین، مثل این است که سه زوج در روابط بسیار متفاوت در هم تنیده شدهاند، با درجات متفاوتی از کارکردی، یا ناکارآمدی، هر طور که شما دوست دارید تعبیر کنید، در یک نوع سواری اپراگونه از هیجان؛ و درنهایت کارنیج، الهه انتقام ونوم، از او زاده شده است؛ پس، شما یک فیلم پدر و پسری هم در اینجا دارید.
ما از زوایای زیادی به داستان نزدیک شدیم، چگونه این را بسازیم؟ چگونه از شخصیتهایی که دوستشان داریم بیشتر استفاده کنیم؟ چگونه شخصیتهای جدید را معرفی کنیم؟ چگونه مقایسه بین زوجها و عشق را منعکس کنیم؟ و چه و چه؟ درحالیکه توجه داشتیم فیلم همچنین یک سرگرمی خوب باشد.
تیشرتِ با طرح کالج مامفورد که ادی در فیلم به تن دارد، مشابه تیشرت ادی مورفی در فیلم «پلیس بورلی هیلز» است.
بله لباس ادی براک کلاً همان طرحی را دارد که ادی مورفی در «پلیس بورلی هیلز» به تن داشت، اما با پالت رنگ ونوم دستکاری شده است. ما آن فیلم را دوست داریم و در اینجا به فیلمهایی برمیگردیم که در دوران کودکی دوست داشتیم، مثل «شکارچیان روح» با بازی بیل موری یا «تعویض جاها» و «پلیس بورلی هیلز»، یا فیلمهایی که با آنها بزرگ شدیم که با دیدن آنها احساس میکردیم جوان هستیم. آن فیلمها کمی شیطنتآمیز هستند، اما نه این که کاملاً مناسب بچهها نباشند، مثل «بتمن» مایکل کیتون که در بریتانیا با درجه سنی ۱۲ اکران شد و مثل فیلمهای مخصوص بزرگسالان برای کودکان بود. خیلی از این چیزها در «ونوم» هست چون منطقهای است که در آن بازی میکنیم. ما میخواستیم روی لبه حرکت کنیم. بخش زیادی از طنز فیلم به سبک قدیم است.
آینده ونوم را چطور میبینید؟ ایدههای بیشتری دارید که بخواهید به آنها بپردازید؟ برنامهای برای فیلمهای بیشتر دارید؟
اوه، همیشه برنامهای برای فیلمهای بیشتر هست. باید هم باشد. شما نمیتوانید کاری را بدون فکر کردن به کار بعدی شروع کنید، چون یکی به آن یکی منجر میشود؛ بنابراین باید برای کار بعدی یک خط مشخص داشته باشید که در صورت لزوم از آن استفاده کنید. شما میدانید یک فیلم موفق میسازید، درواقع امیدوارید که موفق باشد؛ و همهچیز را به کار میگیرید و مطمئن میشوید اگر آخرین فیلمی است که میسازید، کاملاً متوازن و فقط مستقل باشد. دسترسی به کار بعدی همیشه امکانپذیر است و بعد گزینههای بسیار جالبی هست که میتوان درمورد ونوم، در داخل دنیای ونوم و در جهانی که آن را احاطه کرده است، به کار برد.
منبع: اسکرین رنت (اش کراسن)