مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
وسایل ما همیشه به ما گوش میدهند… اما چه اتفاقی میافتد اگر بجای درخواست یک آهنگ یا بهروزرسانی آبوهوا، چیزی شیطانی را ثبت کنند؟
این ایده اصلی تریلر تکنولوژیکی «کیمی» (Kimi)، تازهترین ساخته استیون سودربرگ، کارگردان برنده اسکار است که از ۱۰ فوریه ۲۰۲۱ از اچبیاو مکس به نمایش درآمد. زوئی کراویتز در فیلم نقش آنجلا چایلدز، یک تحلیلگر تکنولوژی، زنی دچار آگورافوبیا (ترس از فضای باز) را بازی میکند که جریان دادههای شرکت آمیگدالا، عرضهکننده «کیمی»، یک سرور دستیار صوتی را تحلیل میکند. زندگی آنجلا زمانی ازاینرو به آن رو میشود که هنگام تحلیل یکی از فایلهای ضبطشده، چیزی شبیه یک جنایت خشونتآمیز را میشنود. وقتی او تصمیم میگیرد این مسئله را گزارش کند، خود را در آبهای بسیار خطرناک میبیند.
سودربرگ، اولین بار ایده فیلم را از دیوید کپ، فیلمنامهنویس شنید و بلافاصله مجذوب آن شد. سودربرگ میگوید: «دیوید مطلبی درباره یک پرونده خواند که در آن دستیار صوتی الکسا (آمازون)، به نظر صدای یک قتل را ضبط کرده بود و آنجا متوجه شد که کالیبراسیون الکسا توسط آدمهای زنده و با گوش دادن به فایلهای صوتی واقعی انجام میشود؛ و من فکر کردم، “البته که همینطور است. چرا قبلاً به آن فکر نکرده بودم؟” ازنظر من ایده عجیبی است که اجازه بدهید همیشه صدای شما ضبط شود.»
سودربرگ میگوید، برای این که فیلم حق مطلب را درباره جنبههای تکنیکی ادا کند و «درست بودن همهچیز، کاملاً شبیه یک پلتفرم واقعی یا فضای کاری یک شرکت تکنولوژی پیشرفته»، یک واحد کامپیوتری بسیار اختصاصی به کار گرفته شد. بااینحال، دستیار صوتی که فیلم نام خود را از آن گرفته است، ابتکار کارگردان بود.
سودربرگ میگوید: «فکر میکنم تنها بار است که چنین اتفاقی میافتد. درواقع ایدهای داشتم که کیمی باید چگونه باشد و طرحی را برای فیلیپ مسینا (طراح صحنه) فرستادم تا درباره کاربردی بودن آن نظر بدهد. هیچوقت چنین ایدههایی ندارم. نمیدانم چرا این در ذهن من بود، اما بود.» نتیجه نهایی یک اسپیکر است که تا حدی به یک هرم گرد با تکنولوژی پیشرفته شباهت دارد، با یک نور سرخابی درخشان در پایین خود که نشاندهنده واکنش کیمی است.
طنز قضیه در این است که نه سودربرگ و نه کراویتز در زندگی واقعی چنین دستگاهی ندارند و هر دو خود را ذاتاً نسبت به تکنولوژی «مشکوک» میدانند. کار با کیمی نگرانیهای کراویتز را کم نکرد. او میگوید: «فکر میکنم تائید چیزی بود که قبلاً احساس میکردم. من رابطهای خندهدار با تکنولوژی دارم.» او با اشاره به پدر و مادر خود، لنی کراویتز و لیسا بونت توضیح میدهد احتمالاً دلیل تردید او نسبت به مسائل تکنولوژیکی، «بزرگ شدن توسط هیپیها» است. «نمیدانم واقعاً چه دلیلی دارد، اما من روی دوربین کامپیوترم نوارچسب زدهام، سیری آیفون من روشن نیست و همین که از سوشی صحبت میکنم ناگهان یک تبلیغ سوشی روی صفحه تلفن من ظاهر میشود. این من را میترساند؛ بنابراین فکر میکنم این حسی که دارم کاملاً ابزورد نیست.”
کارگردان با او موافق است. سودربرگ میگوید: «همیشه به تکنولوژی خیلی مشکوک بودهام.» او اضافه میکنم: «آرزو دارم مسائلی را حل کند که باید حل شوند، اما فقط مشکلاتی را رفع میکند که عملاً مشکل نیستند، مثل این که نزدیکترین رستوران سوشی به شما کجاست. ما نیازی به حل این مشکل نداریم. ما باید مشکل سوریه را حل کنیم؛ بنابراین من را ناامید میکند. خیلی قدرتمند و همهجا حاضر است، اما هیچچیزی را که نیاز داریم حل نمیکند.»
بااینحال، چیزی که مشکلات را حل میکند، بانوی اصلی فیلم است که برای یک فیلم تریلر تا حدی یک قهرمان غیرعادی است. سودربرگ درمورد آنجلا میگوید: «او یک حلال مشکل است و وحشت نمیکند. در لحظه نگرانی، همهچیزهایی را که میداند فراموش نمیکند. فکر میکنم تماشای افرادی که در بعضی کارها خوب هستند، سرگرمکننده است… خبرگی قانعکننده است.»
داستان فیلم تقریباً در زمان حال، هرچند بین یک بیماری همهگیر اتفاق میافتد. همهگیری همراه با آگورافوبیا آنجلا به این معنی است که ما زمان زیادی را در آپارتمان او میگذرانیم و کراویتز بسیاری از صحنهها را تنهایی انجام میدهد و با بازیگران دیگر از طریق صفحهنمایش تلفن و کامپیوتر صحبت میکند.
به این خاطر، برای کراویتز (با الهام از تماشای دوباره فیلم «بدو لولا بدو») مهم بود که ظاهر آنجلا «ازنظر بصری جذاب باشد، چون بخش زیادی از فیلم چهره من و یک نفر است.» بنابراین، او پیشنهاد کرد آنجلا موهای آبی داشته باشد. کراویتز میگوید: «به این فکر میکردم که وقتی زیاد تنها هستیم، چه کارهایی میکنیم و اگر از خانه بیرون نروید و زندگی خودتان را داشته باشید، چگونه میتوانید تغییر را تجربه کنید؛ و چند تا از دوستان من در دوره همهگیری موهای خود را چتری زدند و چند نفر رنگ موهایشان را عوض کردند؟ بنابراین به دنبال راههایی برای کنترل و تجربه نوعی تغییر بودم. در عین حال، استفاده از رنگ آبی به نظر یک راه واقعاً جالب برای ارتباط بصری با حال و هوای او بود.»
و کراویتز برای این که جنبه آگورافوبیایی شخصیت خود را پیدا کند، تحقیقات زیادی درمورد این بیماری و اختلال وسواس فکری-عملی انجام داد و چیزی که پیدا کرد او را شگفتزده کرد. «شاید به این دلیل که میخواستم با این شخص احساس نزدیکی کنم، اما در پایان به خودم گفتم، “اوه، میفهمم این اتفاق چطور میافتد. شاید من هم اینطور هستم. ممکن است اختلال وسواس فکری-عملی داشته باشم و خودم آن را ندانم. درک میکنم چرا مردم نمیخواهند از خانه بیرون بروند و همین که احساس راحتی کردیم، چگونه به حکم زندان تبدیل میشود که به خودمان میدهیم.»
«کیمی» در ابتدا بهعنوان فیلمی که داستانش در دوره همهگیری اتفاق میافتد، تصور نشده بود، اما وقتی کووید ۱۹ درحالیکه کپ روی فیلمنامه کار میکرد، اتفاق افتاد، سازندگان فیلم با آن همراه شدند. سودربرگ میگوید: «ما تصمیم گرفتیم آن را اضافه کنیم. یک مشکل نبود.» سودربرگ اضافه میکند: «فیلم بدون کووید کار میکند و حالا با آن به شکلی متفاوت کار میکند. ما فقط دنبال واقعیت بودیم.»
کراویتز اضافه میکند: «فکر میکنم به دلیل همهگیری جالب است که افراد بیشتری نسبت به قبل با این شخصیت ارتباط برقرار میکنند. فیلم فقط درمورد یک فرد با نوعی اختلال یا یک دیدگاه خیلی خاص به جهان نیست. حالا همه ما از این مشکل عبور کردهایم و دیدن شیوهای که ممکن است عمیقاً روی بسیاری از افراد تأثیر بگذارد واقعاً آرامشبخش است. فکر میکنم این انتظار وجود دارد که آدمها بهنوعی به سر کار برگردند و به حالت عادی برگردند. ممکن است برای همه به این راحتی نباشد و امیدوارم مردم با دیدن شخصیتی مانند آنجلا کمی احساس راحتی کنند.»
بااینحال، کراویتز در سطح شخصی، نقش یک فرد منزوی را «واقعاً چالشبرانگیز» دید. «این چیزی بود که هم من را ترساند و هم هیجانزده کرد. درنهایت به نتیجه رسیدم فقط باید چیزی را که در فیلمنامه است انجام دهم و به استیون اعتماد کنم و باور داشته باشم فیلم جذاب و جالب خواهد شد.»
او ادامه میدهد: «حتماً آسیبپذیر است، اما فکر میکنم یک چالش خوب بود. تمرکز بر شخصیت واقعاً فوقالعاده بود. البته زندگی در شرایط بیماری همهگیر درسهایی به من داد. برای اولین بار تجربه کردم این که برای مدت طولانی از آپارتمان خارج نشویم یا تماس انسانی نداشته باشیم، واقعاً چگونه است. فیلم فرصتی فراهم میکند که بررسی کنید یک شخص در چنین شرایطی چه کاری انجام میدهد.»
و برای سودربرگ، این فرصتی برای ساختن فیلمی بود که میخواست تماشا کند، فیلمی که کپ بهعنوان «فیلمی برای دیدن در تعطیلات» ارائه کرد.
سودربرگ درمورد جذابیت «کیمی» میگوید: «این یک مطالعه شخصیت به روشی نامتعارف است که در یک فیلم تریلر گنجانده شده است. ضمن این که ما زوئی را داریم. او یکی از کسانی است که مجبور نیست کاری انجام دهد. فقط میخواهید او را تماشا کنید چون باهوش و متعهد به نظر میرسد؛ بنابراین این پروژه برای من، یک کار متکی بر شخصیت، مطابق با خواستههای یک تریلر ناب و رسیدن به چیزی یکپارچه بود.»
منبع: اینترتینمنت ویکلی (لورن هاف)