مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
ویویَن کانینگهام (توماسین مککنزی) حتی پیش از نقل مکان به یک پاتوق خودکشی، بهاندازه کافی جان به لب شده است. وقتی در سریال کاملا خوب (Totally Completely Fine) برای اولین بار زن جوان بیست و چند ساله را میبینیم، فقط با یک انگشت پا میتواند کاری کند که در وان حمام برق او را بگیرد؛ چه به خاطر یک خانه مشترک مزخرف، وضعیت مالی بیثبات، این واقعیت که بهطور تصادفی آشپزخانه کاروانی برادرش را آتش زد، یا احساس گناه ریشهدار از دوران کودکی – به اینها میتوان دلایل زیاد دیگری نیز اضافه کرد.
آنچه باعث میشود ویوین در آخرین لحظه از خودکشی صرف نظر کند، تماس تلفنی برادر دیگرش، هندریکس (براندون مککللند) است که به او میگوید پدربزرگشان که او را خیلی دوست داشتند، مرده است. خیلی زود مشخص میشود ویوین از چاله به چاه افتاده است – پدربزرگ وصیت کرده است خانه بالای صخره او به ویوین ارث برسد. این تصمیم به مذاق جان (رُوآن ویت)- همان برادر که به خاطر آتش گرفتن آشپزخانه کاروانیاش از دست ویوین حسابی شاکی است – خوش نمیآید، درحالیکه هندریکس آنقدر حواسش پرت است (احتمالاً به دلیل یک رژیم غذایی نامناسب) که حال و حوصله اعتراض ندارد، یا حداقل طور دیگری هیاهو به پا میکند: او آشکارا احساساتیترین فرد بین این سه نفر است.
برنامه ویوین این است که خانه را بفروشد، خسارت جان را بدهد و دوباره برگردد و مثل سابق به زندگی خود گند بزند، اما یک نکته وجود دارد که نکته مهمی هم هست: حیاط پشتی خانه، سریعترین مسیر رسیدن به یک نقطه محبوب بالای صخره برای کسانی است که میخواهند خودشان را بکشند.
پدربزرگ ویوین بدون این که او و برادرانش بدانند یک کار نیمهوقت داشت: حرف زدن با آدمهای ناامید و افسرده با این هدف که آنها را از خودکشی منصرف کند. دِین (دِوُن ترل)، یک همسایه روانپزشک و ایمی (کونتسا ترفون)، یک عروس فراری مستعد خودکشی، کاملاً برای ویوین آشکار میکنند اگر حواس خود را جمع نکند، بهغیراز خانه، وظیفه نجات جان دیگران را نیز از پدربزرگ به ارث خواهد برد و شاید در این روند زندگی خودش را هم تغییر دهد.
در گذشته در مواقعی میشد با موضوع خودکشی شوخی کرد. الان جزو آن مواقع نیست. گِرِتِل وِلا، نویسنده و خالق «کاملاً خوب» و گروه او از این موضوع آگاه هستند و سریال در ۱۰۰ درصد لحظهها، ۱۰۰ درصد جدی با مسئله خودکشی برخورد میکند؛ و این نگاه جدی، فراتر از یک پیام هشدار در شروع هر اپیزود است.
در اوایل اپیزود دوم، دِین اطلاعات مفید زیادی درمورد پیشگیری از خودکشی به ما میدهد. میدانستید زمان معمول بین تصمیم به خودکشی و اقدام به این کار پنج دقیقه است؟ و این که فردی که تصمیم گرفته است خودش را بکشد، عموماً در سطح شناختی یک کودک هشت ساله عمل میکند؟ حالا این را میدانید و اگر «کاملاً خوب» را ببینید چیزهای بیشتری یاد میگیرید.
این یک فشار بسیار جدی بر سریالی است که در حالتی غیرازاین بهراحتی میتوانست به چیزی شبیه یک کمدی با موضوع محیط کاری تبدیل شود. با این تفاوت که محیط کاری، حیاطخلوت ویوین است و کار او سر و کله زدن با دو برادر در حال تقلای خود، طبیعت عجیب و غریب ایمی (وقتی ویوین او را از لبه صخره دور میکند، ویوین در خانه او مستقر میشود و ادعا میکند حیوان درونش او را به اینجا هدایت کرد)، چند همسایه غیر عادی و کلی آدم که میخواهند خودشان را از بالای صخره به پایین پرت کنند.
ویوین کم و کاستی خودش را دارد. او خیلی زود از کوره در میرود و آدمها را از خودش میراند؛ و گذشتهای آسیبزا (که بهتدریج در صحنههای گذرای بازگشت به گذشته آشکار میشود) همراه با احساس گناه و نفرت از خود، او را در هم شکسته است. با نقشآفرینی عالی مککنزی همه اینها بهروشنی مجسم میشود، اما در اینجا هر کس خصوصیتهای طاقتفرسای خود را دارد: ایمی بهطور دردناکی پر جنب و جوش است، جان آشکارا در آستانه فروپاشی ناشی از استرس قرار دارد و هندریکس دائم گریه میکند. این سریال درباره آدمهای در حال بهبود است که شروع به شکستن میکنند.
«کاملاً خوب» – که ۲۰ آوریل ۲۰۲۳ در استن نمایش داده شد – سریالی است که در شش اپیزود خود دائم توسعه مییابد. کمی طول میکشد تا همهچیز سر جای خود قرار گیرد، اما وقتی بازیگران اصلی روی صحنه هستند، سریال خیلی سریع سفرهای احساسی آنها را دنبال میکند؛ و پس از یک شروع به نسبت فرساینده و بیقرار، به سمت یک چیدمان بهمراتب باثبات، تقریباً به سبک کمدیِ موقعیت و فراتر از آن میرود؛ و همه اینها در حالی اتفاق میافتد که شخصیتها به شیوههای که اشکال جدیدی از سایش را به همراه دارد، به پیشرفت – یا پسرفت – ادامه میدهند.
نتیجه به تعهدی کمی بیشتر از آنچه شاید در ابتدا انتظار داشتید، نیاز دارد. درحالیکه کمدی/درام پیش میرود، سریال بیشتر به یک درام با لحظههای عجیب و غریب نزدیکتر میشود تا یک کمدی با یک جنبه جدی. «کاملاً خوب» درباره گروهی از شخصیتها است که همگی به لحاظ احساسی و جسمی، عصبی و مضطرب هستند و ویوین نیز مانند دیگران آسیبدیده و شکننده است.
از طرف دیگر، خانهای که او به ارث برده شگفتانگیز است. فقط کافی است در حیاط پشتی یک حصار قرص و محکم بکشد تا راه ورود به صخره بسته شود و بعد از تماشای آن منظره میلیون دلاری لذت ببرد!
در مرکز بحران سلامت روانی
گرتل ولا، نویسنده و خالق سریال استرالیایی «کاملاً خوب» درباره این که چرا تصمیم گرفت چنین داستانی را تعریف کند، توضیح میدهد: «در جریان اولین قرنطینه یک هفتهی واقعاً عجیب را پشت سر گذاشتم که احساس میکردم دنیا با من حرف میزند. متأسفانه از دور شاهد دو اقدام جداگانه برای خودکشی بودم. در دومین مورد، وقتی سوار تاکسی بودم، راننده در گوشه جاده توقف کرد و به من گفت: “من هر روز این مسیر را میروم و هر روز یک نفر را میبینم که تلاش میکند خودش را بکشد.” متوجه شدم ما وسط یک بحران سلامت روانی قرار داریم. خود من تقریباً از ۱۴ سالگی اضطراب و افسردگی داشتم؛ بنابراین برای من چیز جدیدی نبود و بعد تصمیم گرفتم درباره آن بنویسم.»
درحالیکه «کاملاً خوب» موضوعات جدی مانند اضطراب و افسردگی را مورد توجه قرار میدهد، درنهایت داستانی درباره رستگاری و امیدواری است. سریال به شیوهای نوشته شده است که لحظههای سبک و کمدی به زیبایی لحن تاریکتر سریال را متعادل میکند.
ولا میگوید: «من همیشه از کمدی بهعنوان ابزاری برای بحث درباره موضوعاتی استفاده میکنم که بعضی وقتها حرف زدن درمورد آن کمی سخت است، بنابراین لحن سریال واقعاً از این نگاه میآید. شروع به تحقیق درمورد نگهبانهای مکانهایی کردم که مردم برای به خودکشی به آنجا میروند. به این فکر کردم که چه میشود اگر کسی که نگهبان چنین جایی است، یک ضد قهرمان باشد و خودش با اضطراب و افسردگی دست و پنجه نرم کند؟»
در سریال کاملاً مشخص است ویوین مشکلات خودش را دارد و کسی نیست که انتظار داشته باشید حفاظت میراث پدربزرگش را به عهده بگیرد. ولا میگوید: «شما بهعنوان یک مخاطب واقعاً در این سفر با او همراه میشوید. در شروع کار معلوم است او در مواجهه با کسانی که میخواهند خودشان را از آن بالا به پایین بیندازند، رویکرد کاملاً اشتباهی دارد. ما برای سریال تحقیقات زیادی انجام دادیم و با خیلی از کسانی که در سازمانهای پیشگیری از خودکشی فعالیت میکنند مشاوره کردیم؛ بنابراین توانستیم بخش زیادی از کار را با آنچه ویوین بهتدریج یاد میگیرد، آغشته کنیم. فکر میکنم همانطور که در شعار تبلیغاتی سریال آمده است، او در همان حال که شروع به نجات این آدمها میکند، خودش را هم نجات میدهد.»
ولا با اشاره به این که توماسین مککنزی از هر جهت «بهترین گزینه» برای این نقش بود، توضیح میدهد: «هیچکس دیگری نمیتوانست این کار را انجام دهد. فکر میکنم برای یک بازیگر خیلی راحت بود سر صحنه بیاید و ویوین را تنها با یک قلممو نقاشی کند، اما در اینجا میتوانید ببینید که توماسین گرما و عشق زیادی دارد که زیر سطح نقش خود جاری کند و خیلی تلاش میکند خوب باشد.»
وقتی حرف پیام «کاملاً خوب» به میان میآید، ولا بیش از هر چیز امیدوار است زمینهساز بحث و گفتوگو درباره موضوعی شود که شاید مردم قبلاً از آن دوری میکردند.
او میگوید: «ما امیدواریم سریال فضا را برای گفتوگوهای بسیار مهم باز کند و باعث شود آدمها از صحبت درمورد تجربیات خود کمتر بترسند یا از عزیزان خود بپرسند با این مسئله مشکلی ندارند؟ من در عین حال میخواستم فردی را روی صفحه ببینم که بیماری روانی دارد – و بله روزهای سختی را میگذراند و واقعاً عذاب میکشد، اما همچنین یک قدرت برتر دارد. دیدن آن برای من مهم بود.»
ولا ادامه میدهد: «نکته خیلی مهم دیگر این که ما دوست داریم “کاملاً خوب” را “یک سریال ضد کمال” بنامیم. همه شخصیتهای ما بهنوعی در زندگی دست و پا میزنند و واقعاً بههمریخته هستند، بااینحال هنوز لیاقت حضور در اینجا و احساس شاد بودن را دارند.»
برای توماسین مککنزی، ستاره همهفنحریف فیلمهایی چون «ردپایی از خود نگذار»، «دیشب در سوهو» و «خرگوش جوجو» و سریال «زندگی پس از زندگی» نیز این نگاه بسیار اهمیت داشت.
بازیگر ۲۳ ساله نیوزیلندی میگوید: «حتی در میان ناامیدی هم میتوان شادی را پیدا کرد. این چیزی است که من بهتدریج یاد گرفتم: حتی در دوران سخت باید تلاش کنید و به دنبال شادی باشید.»
مککنزی نیز مانند ولا امیدوار است «کاملاً خوب» آغازگر یک گفتوگوی مهم باشد. او میگوید: «سلامت روانی چیزی است که همه به طرق مختلف با آن مواجه هستند. ما باید این بحث را باز کنیم تا آدمها خجالت نکشند و تجربه خود را با دیگران به اشتراک بگذارند.»
او ادامه میدهد: «سریال ما به شیوهای خیلی غیر عادی به موضوع سلامت روانی میپردازد. این یک کمدی سیاه است، اما آن را مسخره نمیکند. من نسبت به موضوع حساس بودم، چون خودم در مقطعی به لحاظ سلامت روانی مشکل داشتم که حرف زدن از آن ترسناک است، چون نمیخواهید سربار دیگران باشید. میخواستم کسانی که این معضل را تجربه کردهاند و حالا سریال را تماشا میکنند، احساس کنند برای تلاش آنها ارزش قائل شدهایم.»
یک سفر آشفته
نوع به کار بردن طنز در «کاملاً خوب» بهگونهای است که برخی آن را با سریال «تد لاسو» مقایسه میکنند.
ولا میگوید: «سریال ما ازنظر لحن کاملاً متفاوت است، اما عنصر انگیزهبخش در زندگی را هم در خود دارد. فیبی والر بریج خیلی خوب گفته است: “اگر مردم را بخندانید، آغوش خود را باز میکنند و میتوانید به قلب آنها بکوبید.”»
او ادامه میدهد: «وقتی با کارشناسان سلامت روانی، بهویژه درمورد افسردگی صحبت میکردیم، آنها اشاره میکردند اگر آدمها احساس کنند زندگی مفیدی دارند، حالشان بهتر میشود. برای ویوین این قطعاً یک سفر است، سفر آشفتهای هم هست، اما او استحقاقش را دارد که خوشحال باشد.»
مککنزی با اشاره به این که خودش همیشه در کار به دنبال چیزی جدید برای امتحان کردن است، ویوین را «یک شخصیت بدقلق و پراکسید» توصیف میکند و میگوید: «او خیلی بههمریخته است و من فکر میکنم تا حد زیادی راه خود را در زندگی گم کرده و گیج است و به خاطر اتفاقات و آسیبهای روحی در گذشته که هنوز نتوانسته از آنها عبور کند، بهشدت احساس رنج و گناه دارد. ضمن این که ویوین به کسی اجازه نداده برای گذر از این موانع به او کمک کند. او آدم خیلی بستهای است.»
او ادامه میدهد: «بهعنوان یک بازیگر همیشه تحت فشار هستید که چنین شخصیتهایی را “دوستداشتنی” نشان دهید، اما من مخالف این رویکرد بودم. دیدن آدمهایی مثل ویوین روی صفحه خیلی مهم است. آنها به ما اجازه میدهند همیشه کامل نباشیم و ایرادهای خود را بپذیریم.»
منبع: اسکرینهاب، Nine.com.au، ورایتی
تماشای آنلاین سریال کاملا خوب در نماوا