مجله نماوا، مهگان فرهنگ
فاجعه اتمی چرنوبیل یک اتفاق غیرنظامی در تاریخ است و مینیسریال «چرنوبیل» محصول مشترک کمپانیهای «سیستر پیکچرز» و «مایتی مینت» نگاهی به این فاجعه دارد. این مینیسریال به داستان فیزیکدان هستهای اهل شوروی، والری لگاسوف (که نقش آن را جرد هریس بازی میکند) میپردازد. لگاسوف تنها قهرمان سریال نیست. معاون اول بوریس شربینا (که استلان اسکارشگورد نقش آن را بازی میکند) و فیزیکدان هستهای اولانا خومیوک (با بازی امیلی واتسون) همه به یک اندازه در این اثر قدرت دارند. بهراحتی نمیتوان برای سریال قهرمانی مشخص کرد و هدف آن هم کاملا مشخص است، بیان فاجعهای که بهدلیل یک خطا باعث ازبین رفتن هزاران نفر میشود و گفته شده که هنوز آمار دقیقی از جان باختگان وجود ندارد.
درباره این سریال باید گفت که در ساختار و فرم وهمچنین محتوا دارای اهمیت است. «چرنوبیل» از آن سریالهایی است که مورد استقبال بسیار قرار گرفت و یکی از پربینندهترین سریالها به حساب آمد آن هم در زمانی که سریال «بازی تاج و تخت» نیز در اوج و محبوبیت بود.
مخاطب این سریال با بمباران اطلاعات علمی آن هم از نوع هستهای روبرو میشود، بهطوریکه گاهی باید درباره این اصطلاحات صبر کند، تفکر و حتی جاهایی پیگیری کند. سریال درباره یک اتفاق بزرگ (فاجعه بزرگ) در یکی از بزرگترین پایگاههای هستهای در شوروی سابق است که از زاویه دید غربیها ساخته شده است. سریال به لحاظ فُرم قدرتمند است؛ مخاطب را جذب میکند، موزیک متن هشداردهنده و شبیه صدای آژیر است که به کار هیجان بیشتر میدهد. در نورپردازی و رنگ دقت خاصی وجود دارد، استفاده از نورهای زرد، برای ایجاد فضاهایی که به غنیسازی و کیکهای زرد اشاره دارد، بسیار کمککننده است. احساسات و خلقوخوی مردم در سریال خوب نشان داده شده است. پرداختن به حالات توده مردم، پرسنل نیروگاه چرنوبیل، اتاق کنترل، آتشنشانها، کارگران و حتی مقامات موفق است.
داستان سریال متعلق به سال ۱۹۸۶ است. زمانی که نیروگاه اتمی چرنوبیل مشغول آزمایشهای گوناگون بود، که یک خطای انسانی منجر به انفجار و آتشسوزی در رآکتور شماره ۴ این نیروگاه شد که به واسطه آن، رادیواکتیو در ابعاد بسیار وسیعی در اوکراین و اروپا منتشر شد و فجایع انسانی بسیاری بر جای گذاشت و هنوز هم این تاثیرات باقی است. در یکی از رآکتورها بیش از ۱۹۰ تن مواد رادیواکتیو وجود دارد و به دلیل خطاهایی که گره و نقاط بالا و پایین سریال را میسازد، انفجاری صورت میگیرد که در وسعتی بیش از ۲۰۰ هزار کیلومتر مربع پخش شده و آمار بالایی از مرگ را در تاریخ ثبت میکند.
در این سریال به خوبی به نقش دولتمردان شوروی سابق در دامن زدن به فاجعه اتمی چرنوبیل پرداخته شده است. تشخیص اینکه چقدر از این روایات و گفتهها صددرصد صحت دارد شاید کاری سخت باشد. فیلمسازانی که در ژانر تاریخی کار میکنند، اغراق را وارد کارهایشان میکنند. ضمن اینکه این یک سریال از جنس فیلم-مستند نیست بلکه یک سریال داستانی-تاریخی است. تاکید بر عوامل انسانی، اشاره به طبقه کارگر و اینکه آنها باید برای کشورشان فداکاری کنند، در سریال دیده میشود. درطول سریال به این نکته اشاره میشود که دولتمردان در تلاشند تا خبر شکست پروژه چرنوبیل به گوش خارجیها و مخصوصا آمریکاییها نرسد. هر چه باشد در بسیاری از فیلمها و سریالهای دنیا همواره جنگهای سرد بین این دو قدرت نشان داده شده است. در بسیاری از نقد و تحلیلهای این سریال که در غرب نوشته شده، این سریال را موفق در بیان فاجعه چرنوبیل به عنوان یک فاجعه جهانی نشان داده است و اینکه تعداد زیادی از مردم را به خود جذب کرده است. اما اینکه نظر روسیه چیست؟ آن روی دیگر سکه است.
اگرچه فضاسازی سریال سرد است اما هنوز با فضاسازی روسی کمی فاصله دارد. در برخی از جزئیات خطاهای طراحی صحنهای با توجه به تاریخ آن زمان وجود دارد. میتوان سریال را از مدل کارهایی دانست که نوعی تبلیغات سیاسی علیه روسهاست. اما با همه این تفاسیر و علیرغم علمی بودن آن باز برای مخاطب بسیار جذاب است.
ساخت یک درام تاریخی نباید بدون مطالعه و تحقیق از مدارک و مستندات علمی و تاریخی باشد. نکته مهمی را باید درباره چرنوبیل گفت و آن هم این است که تا سالها پس از این واقعه دولت روسیه برای بیان مطالب درباره آن اقدامی نکرد و هیچ اثری درباره این واقعه ارائه نشده بود تا رمان «زمزمههای چرنوبیل» یا «نیایش چرنوبیل» توسط سوتلانا آلکسیویچ نوشته شد.
سوتلانا آلکسیویچ، نویسنده روسی بلاروس و برنده جایزه نوبل ادبیات در ۲۰۱۵ کتاب «زمزمههای چرنوبیل» را براساس شهادت افرادی که برای پاکسازی این تأسیسات هستهای پس از فاجعه سال ۱۹۸۶ کار میکردند، نوشت و این کتاب اولین مرجع رسمی برای این اتفاق بود و تا آن زمان هیچ منبعی وجود نداشت.
بدون شک سریال «چرنوبیل» بی نگاه به این کتاب نبوده است. شهادت همسر آتشنشان و یا دیگر افرادی که آلکسیویچ به سراغ آنها رفته است در این کتاب به خوبی بیان شده است.
در نهایت اینکه «چرنوبیل» با تمام سرو صداهایی که دارد، تعاریف، نقاط روشن و ضعف که هر اثر میتواند داشته باشد، یک نگاه متذکرانه و متاثر برای مخاطبانش دارد. دیدنش توصیه میشود چرا که بازنمایی چیزهایی است که در طول تاریخ وجود داشته و همچنان می تواند قابل تکرار باشد. خطرهایی که فقط گریبانگیر فرد یا گروهی خاص نمیشود که نسلها بعد را درگیر این ماجرا میکند. سریال «چرنوبیل» اگر چه کوتاه است اما چشم مخاطب را بر روی حقیقت باز میکند، مخاطب باهوش با دیدن «چرنوبیل» به سراغ داستان اصلی و جزئیات فاجعه میرود و مخاطب اهل فیلم نیز به خوبی به قدرت و ضعف اثر به همراه قصهاش و این رویداد میپردازد.