مجله نماوا، ایلیا محمدی نیا
گاهی عمیقترین مفاهیم فلسفی با همراهی انیمیشن جان تازهای میگیرند تا مخاطب که فرقی هم نمیکند کودک چند ساله باشد یا انسانی میانسال و حتی کهنسال فارغ ازهر زبان و فرهنگی که باشند با آن همراهی کند. در واقع به تصویر کشیدن آنچه که منظور نظر نویسنده است باعث میشود مخاطب با هدف نویسنده ارتباط مناسبی پیدا کند هر چند نباید فراموش کرد که کلمات ذاتا بار معنایی متعددی دارند که گاه با آنچه که در یک اثر تصویری اعم از فیلم و نمایش و انیمیشن میآیند، میتواند متفاوت باشد. حال اگر نوشته یا کتابی که این انیمیشن برآمده از آن است همین ویژگی ارتباط سهل و آسان و عمیق با مخاطب اثر را به مدد کلمات توانسته باشد منتقل کند قطعا کار برای تبدیل نمایشی آن سخت خواهد بود.
انیمیشن «پسر، موش کور، روباه و اسب»( The boy, the mole, the fox and the horse) به کارگردانی پیتر بنتون با فیلمنامهای از جان کروکر از جمله همین آثار است که پیشتر هم مخاطب خارجی و هم مخاطب ایرانی با داستان آن در قالب کتاب آشنا شده بودند و البته خیلی خوب با جهان زیبایی که چارلی مکسی نویسنده انگلیسی به تصویر کشیده بود ارتباط برقرار کرده بودند. همین مساله کار را برای کارگردان اثر دشوار میساخت که بتواند با تصویر کردن کتاب (اینجا انیمیشن) ارتباط مورد نظرش را به دست آورد؛ چیزی که بعد از دیدن این انیمیشن برای بسیاری از خوانندگان کتاب چارلی مکسی اتفاق افتاد. علت این امر را شاید باید در سادگی روایت انیمیشنی آن دانست. چیزی که در کتاب چارلی مکسی بسیار مشهود بود. کلمات در عین سادگی بار معنایی عمیقی داشتند بدون آن که خواننده احساس کند چیزی بر او تحمیل شده که قادر به درکش نیست. جان کروکر در مقام فیلمنامهنویس با درک این ویژگی اثر چارلی مکسی همان حس و حال کتاب را در فیلمنامهاش بیکم و کاست منتقل کرد و در نهایت پیتر بنتون به عنوان کارگردان روایتی هوشمندانه را برای به تصویر کشیدن انتخاب کرد که در آن همه چیز از تصویرسازی گرفته تا زوایای تصویری فیلم و نوع روایت داستان بیهیچ پیچیدگی در عین چشم نواز بودن، ساده و باورپذیر باشند، درست همانند کلمات کتاب چارلی مکسی.
آنچه که داستان کتاب و بعد تر انیمیشن «پسر،موش کور، روباه و اسب» را برای مخاطب جذاب میکند الگوبرداری خواسته یا ناخواسته نویسنده از کتاب مشهور آنتوان دو سنت اگزوپری یعنی «شازده کوچولو» است. هم در این کتاب و هم کتاب چارلی مکسی ما دو نوجوان را میبینیم که در جستوجوی چیزهایی تازهای در دنیای پیرامونی خود هستند. چارلی ابتدا در جست و جوی خانه است اما به درک تازه ای ازهویت و مفهوم خانه میرسد . در مفهوم رایج، خانه جایی است که سقف و چارچوبی دارد تا آدمی از گزند سرما و گرما و هرگونه آسیب در امان باشد. اما در انیمیشن بنتون مخاطب خانه را در نهایت جایی میبیند که در آن دوستی و امنیت و مهربانی و عشق باشد.
در هر دو اثر مخاطب با انبوهی جذاب از جملات گوش نواز و ماندگارسرو کار دارد هر چند باید پذیرفت «شازده کوچولو»ی اگزوپری انبانی بسیار غنیتر از کتاب چارلی مکسی دارد.
با این همه اثر ماکسی پر است از جملاتی انگیزشی که میتواند همچون جملات کتاب «شازه کوچولو» ماندگار شوند.
چارلی: «فکر میکنی موفقیت چیه؟»
موش کور: «دوستداشتن.»
موش کور پرسید: «تو وقتی بزرگ شدی میخوای چی کاره بشی؟»
پسر گفت: «یه آدم مهربون»
موش کور: «بیشتر موشهای کور پیری که من میشناسم، آرزوشونه که کاش کمتر به ترسهاشون توجه میکردن و بیشتر به رویاهاشون گوش میدادن.»
موش کور گفت: «من خیلی کوچیکم.»
پسرک گفت: «آره، ولی با بودنت تغییر بزرگی ایجاد میکنی.»
انیمیشن «پسر، موش کور، روباه و اسب» در عین سادگی تا عمق ذهن آدم نفوذ میکند و این موفقیت کمی نیست.