مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
گروههای نادیده گرفتهشده اغلب آنقدر از دیدن خودشان روی صفحه ناامید هستند که حتی متوسطترین سرگرمیها، اگر روی آنها متمرکز باشد، باعث خوشحالیشان میشود. سریال پرچم ما یعنی مرگ (Our Flag Means Death) میتوانست یکی از این تولیدات باشد. در عوض، بهقدری مبتکرانه و ماهرانه ساخته شده است که نهتنها به تماشاگران چیزی را میدهد که میخواهند، بلکه چیزی را به نمایش میگذارد که برخی هرگز به خود اجازه نمیدهند آرزوی دیدنش را داشته باشند.
سریال اچبیاو مکس که پخش آن از سوم مارس ۲۰۲۲ آغاز شد، به همان تاکتیک فروش متوسل میشود که در آن مشتری را با تبلیغات یک کالای ارزانقیمت جذب، اما بعد او را تشویق میکنند کالایی با قیمت بالاتر بخرد. شروع سریال پرچم ما یعنی مرگ بسیار زیرکانه است و این حس را منتقل میکند که با یک کمدی دزدان دریایی پر از خشونت اسلپاستیک یا بزن و بکوب روبرو هستیم.
سریال، اقتباس آزاد از داستان واقعی مردی از طبقه اشراف به نام استید بونت (با بازی ریس داربی) است که متأثر از بحران میانسالی، خانواده خود را ترک کرد و در قرن هجدهم به یک «دزد دریایی جنتلمن» تبدیل شد. «پرچم ما یعنی مرگ» استید را در قالب یک احمق دلسوز معرفی میکند، با خدمهای که با یک اشتباه او آماده شورش هستند. این که خدمه ناخدا بونت شامل طیف وسیعی از قومیتها، با گرایشها و هویتهای جنسیتی مختلف است، مطمئناً ارزشمند است، اما در ابتدا کل این روند احمقانه به نظر میرسد. بااینحال، وقتی دزد دریایی مخوف، بلکبرد (ریشسیاه) – با بازی تایکا وایتیتی – که او نیز یک شخصیت واقعی است، به مهمانی ملحق میشود، سریال از آنچه ابتدا انتظار داشتیم خیلی فراتر میرود.
دیوید جنکینز («مردم زمین») خالق سریال پرچم ما یعنی مرگ از طریق همسرش با داستان بونت آشنا شد و با خواندن محتوای صفحه او در ویکیپدیا بیشتر تحقیق کرد. جنکینز به یاد میآورد: «بلافاصله گفتم، “اوه، خیلی خوب میشود؛ این آدم دیوانه است.”» امتیاز دیگر داستان بونت این بود که کاملاً در قالب نمایشی میگنجید. جنکینز داستان دوستی نامعمول بین بلکبردِ معروف و بونتِ سادهلوح را خواند و متوجه شد: «این یک سریال با موضوع ارتباط است و اگر بین استید و بلکبرد باشد، بهطور خودکار، ایده خود از مردانگی در این ژانر را زیر سؤال میبریم و واژگون میکنیم.»
جنکینز درمورد «پرچم ما یعنی مرگ» اضافه میکند: «این ارتباطی از نوع روابط در محل کار است. کل مفهوم همین است.»
وایتیتی («جوجو خرگوشه») ابتدا بهعنوان تهیهکننده اجرایی و کارگردان اپیزود افتتاحیه وارد پروژه شد، اما وقتی متن اپیزود چهارم را خواند، بیشتر علاقهمند شد به گروه بازیگران بپیوندد که البته کاملاً منطقی بود. جنکینز، نقش بلکبرد را در حالی نوشت که صدای وایتیتی و لهجه نیوزلندی او را در ذهن داشت. جنکینز دائم بازیگران مختلفی را برای بازی در این نقش پیشنهاد میکرد و وایتیتی دائم از آنها ایراد میگرفت. «درنهایت، پرسیدم، “دوست داری خودت بلکبرد را بازی کنی؟” و تایکا پیام داد، “بله.”»
وایتیتی ۴۶ ساله میگوید از هفت سالگی بازیگری میکند، اما در سالهای اخیر، در قالب یک نویسنده، کارگردان و تهیهکننده پرکار، بیشتر نقشهای کمدی بازی کرده است، مانند صدای کورگ در «تور: رگناروک»، فیلم مارول که خودش آن را کارگردانی کرد. بلکبرد ترکیبی از یک ستاره راک، مکس دیوانه، پسر آسیبپذیر و کراکن شرور است و در اعماقی قرار دارد که وایتیتی مدتهاست به آنها نرسیده است.
او میگوید: «من بهاندازه کافی نقشهای دراماتیک بازی کردهام، اما مدتی از آن فاصله گرفتم، چون احساس میشد “زورکی” و جعلی بود.» کمدی به او اجازه داد با آن تلاش شوخی کند، «اما اگر خیلی در فضای کمدی فرو روید، یک راه آسان برای گریز از تعهد واقعی به هر چیز معنادار میشود.»
او همچنین برای بازی در مقابل داربی، دوست نزدیک و همکار خود در سالهای اخیر هیجانزده بود.
وقتی استید با بلکبرد ملاقات میکند، جرقهای زده میشود، اما نه از آن جنس که شاید جامعه الجیبیتی انتظارش را دارند. «پرچم ما یعنی مرگ» عاشقانهای است با تمام مخلفات و تزئینات – ماه کامل، فرصتهای از دست رفته – و درنهایت یک حرکت روبهجلو. سریال میتوانست یک برداشت واقعاً امروزی از داستانهای عاشقانه باشد، با این تفاوت که واقعیت زندگی امروزی به آنچه در کشتی «رِوِنج/انتقام» اتفاق میافتد، نزدیک نیست. به همین دلیل، مسیر عشق و کشتیهای دزدان دریایی با ناخداهای بد، به نرمی پیش نمیرود. جنکینز میگوید: «اگر عاشقانهای را تماشا میکنید که دلتان را نمیشکند، گمان نمیکنم عاشقانه خیلی خوبی باشد.»
بااینحال، تماشاگران به خاطر احترامی که سریال برای روابط بین شخصیتها قائل است، بسیار سپاسگزار هستند و جنکینز و بازیگران او را تحسین میکنند. دنبال کنندگان در شبکههای اجتماعی همهچیز از هنر گرفته تا تحلیل منتشر میکنند. جنکینز میگوید: «بعضی نظریهها بهقدری دقیق است که به بازآفرینی ناخواسته صحبتهای ما در اتاق نویسندگان شباهت دارد.»
به گفته شرکت تجزیه و تحلیل داده پاروت، «پرچم ما یعنی مرگ» پس از پخش اپیزود دهم و پایانی در ۲۴ مارس تا هفت هفته پرمخاطبترین برنامه آنلاین جدید بود. شبکه اچبیاو بهتازگی سریال را برای فصل دوم تمدید کرد.
سریال همه جور توپی شلیک میکند، اما وحشیگری و کارهای احمقانه بهاندازه فضای مهربان مجموعه، حالت ذاتی دارد. جنکینز میگوید: «فکر میکنم چیزی که به استید جلوه خاص میدهد و نهفقط یک احمق، این است که او خشونتی از جنس نقاشیهای هیرونیموس بوش را با نوعی ملایمت همراه میکند؛ بنابراین آن طعمها باید متناوب باشند و همدیگر را متعادل کنند.»
رؤیاپردازی در عصر طلایی دزدی دریایی
ریس داربی بیشتر بهعنوان یک کمدین شهرت دارد. او از نقشهای خود در فیلمهایی مانند «جومانجی: مرحله بعدی»، «آنچه در سایه انجام میدهیم»، «پرواز کنکوردها» و خیلی نقشهای دیگر فوراً قابل تشخیص است، اما ردای یک «دزد دریایی جنتلمن» واقعی برای او کاملاً تازگی داشت؛ و اگرچه بازیگر ۴۸ ساله نیوزلندی میگوید مثل استید قرن هجدهمی خیالباف نیست، اما بهنوعی این شخصیت را درک میکند.
داربی میگوید استید رؤیاپردازی بود که در عصر طلایی دزدی دریایی بیشازحد مطالعه میکرد و در حال گذران بحران میانسالی بود. «او تا پیش از آن که یک دزد دریایی شود هیچوقت در زندگیاش تلاش نکرده بود. او یک زمیندار ثروتمند بود و مجبور شد با کسی ازدواج کند که واقعاً دوستش نداشت. او عمیقاً ناراضی بود و مطالعه میکرد و آرزو داشت که بتواند بخشی از این ماجراجوییها باشد. فکر میکنم او میخواست چیزی را حس کند.»
در واقعیت، بونت کشتی دزدان دریایی خود را خرید و خدمه خود را با پرداخت حقوقی که آنها را از شورش دور نگه دارد، استخدام کرد. او یک کتابخانه در کشتی درست کرده بود که جزء مهم سریال است و عملاً چیزی درمورد دریانوردی نمیدانست. او بهخصوص در اوایل دوران دزدی دریایی خود – در ۱۷۱۷ – تا حدی بیبو و خاصیت بود، اما با ادوارد «بلکبرد» تیچ دوست/دشمن شد و درنهایت پیش از آن که کمتر از دو سال پس از ورود به دزدی دریایی، با طناب دار اعدام شود، نام و رسمی برای خود دست و پا کرد.
تماشاگران باید سریال را تماشا کنند تا ببینند نسخههای داستانی شخصیتها چطور با شخصیتهای تاریخی قابل مقایسه هستند، اما داربی از استید خود بهعنوان «یک فرشته کوچک سادهلوح، احمق، سبک» در مقایسه با «نوع شرور، تاریک و هولناک» وایتیتی که بر زندگی خود غلبه کرده است و دیگر هیچچیز او را به چالش نمیکشد، یاد میکند.
داربی درباره نزدیک شدن این دو شخصیت به هم میگوید: «یک برخورد کاملاً تصادفی است. این دو شخصیت تا وقتی همدیگر را ندیدهاند متوجه نمیشوند که به هم نیاز دارند… زمانی منطقی به نظر میرسد که ادوارد تیچ با استید آشنا میشود، کسی که نباید در دنیای دزدان دریایی باشد و از اینهمه دیوانگی و تمام رفتار و حرکتهای تجملی او به هیجان میآید.»
در همین حال، داربی میگوید: «استید به جنبه رمانتیک واقعگریزی روی میآورد، اما واقعگرایی به او ضربه میزند. او یک دزد دریایی است و این کار یعنی خون و خونریزی و قتل و استید در همان اپیزود اول با این واقعیت مواجه میشود و در ادامه، این دو دزد دریایی با هم ارتباط برقرار میکنند و دوست میشوند.»
صحبت از دوستی شد، اگرچه داربی چند بار با وایتیتی کار کرده است – ازجمله در «شکار انسانهای سرگردان» و «هدف بعدی پیروزی است» – اولین بار بود که این دو تا این حد مقابل هم نقشآفرینی میکردند؛ و او میگوید این تجربه برای هر دوی آنها لذتبخش بود.
داربی میگوید: «وقتی با یکی از بهترین دوستهایت جلوی دوربین میروی، عملاً میتوانی خوش بگذرانی، خوب بخندی و وانمود کنی که هر دو دزد دریایی هستید. مثل این بود که دوباره بچه شدهایم. هر دوی ما سر صحنه به هم نگاه میکردیم و میگفتیم، “صبر کن، مگر ما چهل و چند ساله نیستیم، پس چرا شمشیربازی میکنیم؟ چه کار میکنیم؟” به شما میگویم که چه کار میکردیم: از ته دل میخندیدیم.»
منبع: لس آنجلس تایمز، دن آف گیک
تماشای سریال پرچم ما یعنی مرگ در نماوا