مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
پسری از پدر و مادری دهقان در نزدیکی روستای پریولنویه در شمال قفقاز به دنیا آمد و به شیوه روستایی بزرگ شد؛ گاهی شبها در اسطبل کنار گوسالهای میخوابید تا گرم بماند. مادر این پسر هرگز خواندن را یاد نگرفت؛ پدرش در جنگ جهانی دوم برای جنگ با آلمانها رفت و وقتی به خانه برگشت به پسر گفت: «ما جنگیدیم تا زمانی که جنگ تمام شد. تو اینطوری باید زندگی کنی.» و آن سالهای اول پس از جنگ، وقتی پسر در دوران نوجوانی خود بود، چیزی بیش از سهم آنها از مبارزه را میطلبید. منطقه اطراف پریولنویه اشغال شده بود؛ زیرساختها در جنگ بهشدت آسیب دیده بود و خشکسالی در سالهای اول پس از جنگ منجر به قحطی شدید شده بود، اما بالاخره باران آمد و پدر و پسر در سال ۱۹۴۹ به خاطر ۲۰ ساعت در روز کار با ماشین درو گندم و آوردن محصول فراوان برای مزرعه اشتراکی مدالهای دولتی دریافت کردند.
ورنر هرتسوک سینماگر آلمانی در ابتدای فیلم مستند «دیدار با گورباچف» (Meeting Gorbachev) که در ۲۰۱۸ به همراه آندره سینگر کارگردانی کرد، میگوید: «تصور این موضوع سخت است که از چنین مکانی دورافتاده در میانه ناکجاآباد، یکی از رهبران بزرگ قرن بیستم ظهور کرد.»
داستان میخائیل سرگییِویچ گورباچف در گستره تاریخی خود فوقالعاده است، یک نوع داستان واقعاً «دکتر ژیواگو»وار که به معنای واقعی کلمه در دهه ۱۹۳۰ در مزرعه شروع میشود و شامل خیزش نامحتمل او از استانها به مرکز زندگی سیاسی شوروی، پلیتبورو (دفترخانه سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی) است و پس از مرگ پشت سر هم یک سری از رهبران سالخورده شوروی، به یک جایگاه حتی نامحتملتر و او رهبری کل کشور را بهعنوان دبیر کل حزب کمونیست به عهده میگیرد. در آنجا، گورباچف اصلاحات پرسترویکا (اصلاحات برای بازسازی اقتصاد شوروی) و گلاسنوست (آزادی سیاسی و مشارکت مردم در امور کشور) در اتحاد جماهیر شوروی را ایجاد و هدایت کرد و به خاطر تلاشهایش برای محدود کردن جنگافزارهای هستهای و پایان دادن به جنگ سرد با همکاریهای شگفتانگیز با روسای جمهور ایالات متحده، رونالد ریگان و جورج هربرت واکر بوش، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد و از یک تلاش برای کودتا که بهطور غیرمستقیم باعث انحلال اتحاد جماهیر شوروی شد، جان سالم به دربرد. همه این اتفاقات همزمان با سقوط دیوار برلین و اتحاد دوباره آلمان روی داد.
بنابراین جای تعجب ندارد که وقتی به فیلمساز آلمانی فرصت داده شد گورباچف را سوژه خود برای یک فیلم مستند جدید کند، او کاملاً از این ایده استقبال کرد. هرتسوک میگوید: «اتحاد دوباره آلمان عنصری بود که من را وارد این فیلم کرد. با پای پیاده به اطراف کشورم، به اطراف مرزهای کشورم سفر کردم تا آن را درک کنم. این یک پروژه رؤیایی خالص بود و عملاً هیچکس از موضوع آن خبر نداشت، اما من فکر کردم که مهم است و احساس کردم اتحاد دوباره آلمان چیزی فراتر از سیاست است، خیلی فراتر از آن.»
هرتسوک در «دیدار با گورباچف» از طریق مصاحبه با گورباچف و چند شخصیت مهم درگیر با زندگی سیاسی او – ازجمله وزیران امور خارجه سابق ایالات متحده، جیمز بیکر و جورج شولتز – بهطور خلاصه داستان گورباچف را از جنبههای سیاسی آن و همچنین و شاید مهمتر از همه از جنبههای انسانی آن بیان میکند.
«دیدار با گورباچف» از بسیاری جهات یک تراژدی حماسی است. ازنظر جهانی، این داستان تلاش گورباچف برای اصلاح نظام شوروی و یکپارچه کردن آن با غرب است – و این که چگونه تلاش او درنهایت شکست خورد و به ضرر کل دنیا و امنیت آن تمام شد. . «دیدار با گورباچف» همچنین روایتی از تراژدی شخصی مردی است که امیدوار بود اصلاحات سیاسی و اقتصادی را برای کشورش به ارمغان بیاورد، اما حالا – در هشتاد و چند سالگی و در شرایطی که وضعیت سلامت او نامساعد است و هنوز آشکارا در سوگ مرگ همسرش، رئیسا است که از دوران دانشگاه با او بود – یک شخصیت نسبتاً منزوی است که در برخی محافل روسی یک خائن به کشورش در نظر گرفته میشود.
هرتسوک بهعنوان فیلمساز خودآموخته با بیش از ۵۰ فیلم در کارنامه، بیشتر به خاطر مجموعهای از فیلمهای کلاسیک که در دهههای ۱۹۷۰ و ۸۰ با کلاوس کینسکی بازیگر آلمانی ساخت، ازجمله «فیتسکارالدو» (۱۹۸۲) و «آگیره، خشم خداوند» (۱۹۷۲) و همچنین مستندهای متعدد ازجمله «مرد گریزلی» و «برخوردها در انتهای جهان» که برای آن نامزد اسکار شد، شهرت دارد.
او که تمایل زیادی به فیلمهای نامتعارف دارد در این گفتوگو درباره اهداف خود از ساخت فیلم «دیدار با گورباچف» صحبت کرد. او همچنین دستاوردهای حماسی او و میراثی که قرن گذشته را تحت تأثیر قرار داد، به یاد میآورد.
امیدوار بودید با این فیلم چه کاری انجام دهید؟ فکر میکنید به آنجا رسیدید؟
صحبت درمورد چیزی که سعی کردم انجام بدهم راحت نیست. فکر میکنم بهعنوان یک همراه طبیعی، این احساس را دارید که باید دوران بهتری بین غرب و روسیه وجود داشته باشد. شیطانسازی از روسیه اشتباه بزرگ رسانههای غربی و سیاستهای غربی است و ما باید تلاش کنیم و فضایی را جستجو کنیم که رونالد ریگان و میخائیل گورباچف خلق کردند، درحالیکه آنها غیر محتملترین شخصیتهایی بودند که میتوانید در یک اتاق کنار هم بگذارید.
فیلم واقعاً این مسئله را روشن میکند. خود من از پیشینه دهقانی گورباچف چیزی نمیدانستم. وقتی کار را شروع کردید تعجب نکردید که او گذشتهای چنین فروتنانه دارد؟
چیزهایی میدانستم، اما نه با جزئیات. قبل از شروع صحبت با او، تحقیقاتی انجام دادم.
معلوم است این داستان تقریباً بهنوعی یک تراژدی است. گورباچف درمورد رهبران دورهای که فیلم را میساختید، پوتین و ترامپ زیاد صحبت کرد؟ اصلاً حرف آنها را پیش کشید؟ چون این…
نه، نمیخواست. کاملاً مشخص بود که او دوست ندارد درباره وضعیت سیاسی فعلی بحث کند. او همیشه از طریق اطرافیانش با صراحت میگفت، «بیایید وارد بحثهای گذرا نشویم». فیلم باید درباره او باشد و باید درمورد تاریخ و نقش او در تاریخ دنیا باشد.
شما این رویکرد را تلاشی از سوی او برای اعاده حیثیت از خودش در روسیه میدیدید؟ یا این که بیشتر میخواست خاطره آنچه را که اتفاق افتاده بود زنده کند؟
فکر نمیکنم او هرگز تلاش کرده باشد از خودش اعاده حیثیت کند. بهتر است بگوییم که او شایستگی دارد و بهعنوان یک شخصیت ماندگار در تاریخ دنیا شناخته شده است. چیزی برای اعاده حیثیت وجود ندارد، اما باید بگویم بعضی از مردم روسیه او را یک خائن میدانند و این به نظر من یک سوء تفاهم تراژیک است، اما به نظر میرسد که فضا تغییر میکند. فیلم در جشنواره فیلم مسکو نمایش داده شد که من در آن حضور نداشتم، اما کارگردان همکار من، آندره سینگر در آنجا بود و گفت که جمعیت خیلی زیادی بهشدت گورباچف را تشویق کردند؛ بنابراین ظاهراً اوضاع در حال تغییر است.
به نظر شما چرا افراد زیر ۳۵ سال یا همین حدود باید این فیلم را تماشا کنند؟
فکر میکنم به این دلیل که در دنیا درگیریهایی وجود دارد و عملاً این درگیری اصلی بین شرق و غرب سابقه طولانی دارد و به اعتقاد من به سمتی اشاره میکند که سیاست باید به کجا برسد. اگر ما بتوانیم تکرار ریگان و گورباچف را داشته باشیم، عالی خواهد بود.
قطعاً اینطور خواهد بود. البته در حال حاضر خیلی بعید به نظر میرسد، اما شاید همهچیز تغییر کند.
نه. بعید نیست. نه، نه، نه. کاملاً بعید نیست. غیر محتملترین اتفاق در سالی که فیلم را ساختیم گفتوگوی دونالد ترامپ با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی بود و من آن را بسیار بسیار قابل توجه، یک سیگنال بسیار مثبت و یک آزمایش دیدم. برای لحظهای یک موقعیت بسیار خطرناک را پخش کرد. باید ببینیم در بلندمدت چه اتفاقی میافتد.
دولت روسیه مشکلی در دسترسی به گورباچف برای ساخت فیلم ایجاد نکرد؟
نه بههیچوجه. فکر میکنم دولت فعلی به گورباچف احترام میگذارد، هرچند به نظر میرسد اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما من فکر میکنم رئیسجمهور فعلی به گورباچف احترام میگذارد و بالعکس. واضح است که آنها اختلاف نظرهایی دارند.
فیلم سوژه بزرگی دارد. گستره و رنگ تاریخی شگفتانگیزی دارد. میتواند شبیه «دکتر ژیواگو» باشد، یک فیلم سه ساعت و نیمی. اصلاً پیش آمد که در قالب مستند احساس محدودیت کنید، یا میخواستید اینطوری داستان گورباچف را روایت کنید؟
سؤال خوبی است. من باید به قالب یک مستند محدود میشدم، البته چیزهای بزرگی در فیلم هست. در برخی لحظهها به نظر میرسد عمیقاً به روح گورباچف نگاه میکنید، بهویژه وقتی درباره همسرش صحبت میکند که خیلی خیلی زود درگذشت و همسرش برای او بسیار مهم بود؛ عشق زندگی او بود و معتمدش و مشاور سیاسیاش و همهجا حاضر بود… حتی گاهی به نظر میرسید که او به روح کل کشور، به روح روسیه نگاه میکند. مثلاً در پایان فیلم شعری را میخواند که بهقدری عمیق و شگفتانگیز است که من بلافاصله در تیتراژ پایانی فیلم آن را تکرار کردم؛ بنابراین این چیزی بیش از یک رویداد سیاسی است، روح یک انسان و روح کل یک کشور است و البته موضوعی برای یک رمان عالی است.
گورباچف در فیلم ۸۸ ساله است ولی خوب به نظر میرسد، وضعیت سلامتی او چطور است؟
حالش واقعاً خیلی خوب نیست. او نتوانست در اکران فیلم در مسکو شرکت کند چون در بیمارستان بستری بود. ضعیفتر هم شده است. امیدوارم مردی قوی باشد و ۴۰۰ سال دیگر زنده بماند.
ذهنش درست کار میکرد؟
محدودیتهای زمانی مشخص بود. من حدود یک ساعت و نیم فرصت داشتم. بعد از این مدت نشان میداد که دارد خسته میشود و گفتگوی ما بهسرعت به پایان میرسید، اما او معقول است و فوقالعاده است و قلب بزرگی دارد.
تاریخ با او مهربان خواهد بود؟
او یک شخصیت بسیار بسیار بزرگ و مهم در بخش آخر قرن بیستم است. کسی به توانمندی او در هیچ کجای دنیا زنده نیست. او بزرگترین کاهش تسلیحات در تاریخ دنیا را انجام داد. او و ریگان از شر خطرناکترین سیستمهای تحویل سلاحهای هستهای، موشکهای هستهای میانبرد و کلاهکهای هستهای خلاص شدند. او به جنگ روسیه و افغانستان پایان داد. او باعث اتحاد دوباره آلمان شد. او حادثه چرنوبیل را مدیریت کرد. او فضای جدیدی با غرب ایجاد کرد. او بهنوعی تجدید ساختار اتحاد جماهیر شوروی و آزادی رسانهها و شفافیت امور، گلاسنوست و پرسترویکا را معرفی کرد که باعث حوادث بزرگی مانند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد و همه اینها دستاوردهای بزرگی ظرف تنها چند سال بود.
– در پایان فیلم، گورباچف احساس خود را درباره تلاشهایش برای اصلاحات در اتحاد جماهیر شوروی در این جمله خلاصه میکند: «ما میخواستیم در کشورمان دموکراسی داشته باشیم و در آن پیشرفت کردیم، اما نتوانستیم کار را تمام کنیم، چون نیروهای خاصی کنترل قدرت و اموال دولتی را در دست گرفتند. این نیروها دموکراسی نمیخواستند. برای آنها مناسب نبود.»
بعد هرتسوک از گورباچف میپرسد که میخواهد روی سنگ قبرش چه بنویسند. گورباچف بهطور غیرمستقیم و با بازگویی آنچه روی سنگ قبر یکی از دوستانش نوشته شده است، پاسخ میدهد: «ما تلاش کردیم.»
منبع: بولتن آو اتامیک ساینتیستز (جان مکلین)، آبزرور (جردن ریف)