مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
«گودزیلا در برابر کونگ» (Godzilla vs. Kong)، که از ۳۱ مارس ۲۰۲۱ روی پرده سینماها رفت و همزمان از طریق اچبیاو مکس در دسترس مخاطبان قرار گرفت، دو هیولای سینمایی را در یک نبرد حماسی طوری در برابر هم قرار میدهد که قبلاً هرگز ندیده بودیم.
با در نظر گرفتن اولین نبرد آنها روی یک ناو هواپیمابر، تقابل بین دو موجود یک امر کاملاً واضح به نظر میرسد، اما سبک بصری فیلم است که به این دنباله فیلمهای «گودزیلا: شاه هیولاها» (۲۰۱۹) و «کونگ: جزیره جمجمه» (۲۰۱۷) کمک میکند در قالب فیلمی از یک مجموعه سینمایی، خود را برجسته نشان بدهد؛ نمونه آن استفاده از تصاویر غروب خورشید و نور نئونی است.
این ایدهها از آدام وینگارد کارگردان فیلم است، که بعد از پروژههای مستقل («تو نفر بعدی هستی»)، ادای احترام به فیلمهای وابسته به ژانر با بودجه متوسط («مهمان») و فیلمهای مجموعههای سینمایی («جادوگر بلر») تشنه ساخت یک فیلم عظیم بود. پروژه بعدی او احتمالاً «تغییر چهره ۲» خواهد بود؛ یک دوئل عظیم دیگر که نوع طراحی آن فراتر از انتظارات مخاطبان است.
همه این هنرهای هیولایی پسزمینهای برای عامل انسانی «گودزیلا در برابر کونگ» است که مجموعهای از شخصیتهای مختلف را شامل میشود. (بازیگران فیلم عبارتند از میلی بابی براون، کایل چندلر، الکساندر اسکاشگورد، لنس ردیک، ایزا گونزالس، برایان تایری هنری، دمیان بیچیر، جولین دنیسن، ربکا هال، شان اوگوری و کِیلی هاتل در نقش جیا، دختری کوچک که با زبان اشاره با کونگ ارتباط برقرار میکند). سفری که انسانها را به یک غوغای بزرگ در هنگ کنگ میکشاند، همینطور «زمین توخالی»، جایی که در فیلمهای قبلی به آن اشاره شده بود، اما هرگز آن را ندیده بودیم – یک جهان وارونه که کونگ آنجا را خانه خود میداند.
وینگارد در گفتوگو باراجر ابرت دات کام در مورد «گودزیلا در برابر کونگ» صحبت میکند.
با تماشای فیلم و با توجه به خط سیر حرفهای شما کنجکاو شدم بپرسم شما در ابتدای کار بهعنوان کارگردانِ فیلمهای با بودجه متوسط شناخته میشدید، همیشه دوست داشتید در ابعاد وسیعتر کار کنید؟
فکر میکنم فیلمهای علمی تخیلیِ بزرگ من را ترغیب کردند وارد دنیای فیلمسازی بشوم؛ فیلمهایی چون «جنگهای ستارهای» و «بیگانه»، اما نکته جالب این است که وقتی شما در دنیای سینمای مستقل رفت و آمد میکنید، چیزهایی که از آنها تأثیر میگیرید بهنوعی تغییر میکند. میدانستم همینطور نمیتوانم در آن مکان شروع کنم. من در دبیرستان همیشه ایدههایی درباره ساخت فیلمهای علمی تخیلی در ذهن داشتم، اما بعد وقتی فهمیدم نمیتوانم فیلمهای پرهزینه بسازم، درگیر فیلمهای تجربی و فیلمهای ترسناک و چیزهایی شدم که درواقع قابل دستیابی بودند. بهنوعی مدتها در آن فضا ماندم. درواقع خودم را قانع کردم که واقعاً از بلاکباسترها هیجانزده نشوم. در حقیقت، تا سال ۲۰۱۱ کاملاً از هم پاشیده بودم. حالت طفیلی پیدا کرده بودم، و به یاد میآورم وقتی «آواتار» اکران شد، حاضر به تماشای آن نشدم چون پول نداشتم. خیلی از هم پاشیده بودم. میگفتم، «نمیتوانم این آدمهای آبی بزرگ را تماشا کنم که این طرف و آن طرف میروند. این فیلم پرهزینه را.» نمیخواستم به این جور فیلمها فکر کنم. تا همین چند سال قبل هم هیچکدام از فیلمهای مارول را نمیدیدم. نه به این دلیل که فیلمهای با جلوههای ویژه بزرگ را دوست ندارم. فقط در همین چند سال گذشته توانستهام آرام بگیرم و مثل دوران کودکی از این جور فیلمها لذت ببرم چون الان این امکان وجود دارد که واقعاً بتوانم خودم از این نوع فیلمها بسازم. بنابراین ساختن «گودزیلا در برابر کونگ» برای من نوعی بازگشت به فرم بود، هرچند مثل یک تغییر مسیر به نظر میرسد، اما درواقع به ریشههای من برمیگردد. سرانجام در مکانی قرار گرفتم که در تمام این سالها در حال ساخت آن بودم. بهنوعی همیشه هدف من بود، حتی اگر خیلی وقتها فکر نمیکردم رسیدن به این هدف امکانپذیر باشد، اما ما الان در اینجا هستیم، و تجربه بسیار خوبی بود که توانستم از تخیل محض استفاده کنم.
منصفانه است بگوییم «گودزیلا در برابر کونگ» برای شما تقریباً حالت درمانی داشت؟
بله، کاملاً. برای این که پای یک عمر هدف و بلندپروازی در میان بود. کل دلیل وجود من بهعنوان یک فیلمساز، این نوع فیلمها است. هنوز لحظهای را به یاد دارم که تصمیم گرفتم فیلمساز شوم و تصمیم گرفتم کسی باشم که این جور فیلمها را میسازد. فکر میکنم سالهای ۱۹۸۸ یا ۱۹۸۹بود که فیلم «عزیزم، من بچهها را کوچک کردم» اکران میشد، و من بسیار هیجانزده بودم. به یاد میآورم در یک کارتن بزرگ نشسته بودم و آنونس فیلم را از تلویزیون میدیدم. رو به مادرم کردم و از او پرسیدم، «چه کسی تصمیم میگیرد دوربین را کجا بگذارد؟ کارگردان یا تهیهکننده؟» من این عناوین را شنیده بودم، اما نمیدانستم کدام به کدام هستند. و مادر من گفت، «آه، مطمئن نیستم. شاید تهیهکننده» و من گفتم، «میخواهم وقتی بزرگ شدم تهیهکننده باشم!» و البته بعداً فهمیدم جای دوربین را لزوماً تهیهکننده مشخص نمیکند. خوب، شاید نه همیشه، اما واقعاً این تهیهکنندگان هستند که به شما میگویند دوربین را کجا بگذارید! اما آن لحظهای بود که هرگز عقبنشینی نکردم. میدانستم این همان کاری است که میخواهم انجام دهم.
بامزه است که شما از تهیهکنندگانی یاد میکنید که میگویند دوربین را کجا قرار دهید، چون با «گودزیلا در برابر کونگ» یک فیلم عظیمِ گروهی ساختید که تصور میکنم در آن حتماً برای چند چیز جنگیدید. چند ایده توجهم را جلب کرد: میدانم قبلاً گفتهاید که از همان ابتدا میخواستید صحنه مبارزه در آب را داشته باشید، اما ایده شما بود که کونگ در آن نمای باز با مشت به صورت گودزیلا بکوبد؟
بله، خوشحالم به این مورد اشاره کردید. چند داستان هست که میتوانم با شما در میان بگذارم. اولین بار که پیشنویس فیلمنامه را خواندم، عملاً یک پیشنویس نبود. تری راسیو آن را در اتاق نویسندهها نوشته بود و آنقدر گل و گشاد بود که خودش آن را «یک پیشنهاد» توصیف کرد، احتمالاً به این خاطر که مدیران اجرایی استودیو بیشتر احساس راحتی بکنند. این جور مواقع آنها میگویند، «اوه کامل نیست، یک پیشنهاد است. ایده را دوست داریم.» نوشته راسیو حس خوبی ایجاد میکرد، و من هم عملاً از این ایده استفاده کردم. من و سایمن برت وقتی روی «تغییر چهره ۲» کار میکردیم دقیقاً همان کاری را کردیم که تری راسیو انجام داد. ایده فوقالعادهای است. ما هم آن را بهعنوان «یک پیشنهاد» ارائه کردیم. اینطوری آدمها حس خوبی دارند. بنابراین من «پیشنهاد» را خواندم و به همه آن صحنههای اکشن و نبرد در کشتی رسیدم. خیلی مبهم بود. با خودم گفتم، «حالا ما در صحنه نبرد در کشتی هستیم، کونگ را میبینید کارهایی انجام میدهد که قبلاً هرگز از ندیدهاید، او از این کشتی به آن کشتی میپرد، گودزیلا و کونگ روی یک ناو هواپیمابر میجنگند، قرار است شگفتآور باشد.» اولین چیزی که فکر کردم این بود که «آیا گودزیلا و کونگ در یک ناو هواپیمابر جا میشوند؟» میدانم مردم در این جور فیلمها دنبال تصویر نهایی از واقعیت نیستند، اما فکر کردم ممکن است چنین صحنهای اعتبار فیلم را کاهش دهد. با تام هماک دوست طراح صحنهام کار کردم، و او راهنمای کوچکی تهیه کرد که تصویری از یک ناو هواپیمابر، و اندازه و وزن واقعی کونگ و گودزیلا را همانطور که در فیلمهای هیولایی هست، نشان میداد. و او به من نشان داد طول ناو هواپیمابر بیش از هزار فوت است و خود هیولاها حدود ۳۰۰، ۳۵۰ فوت هستند. بنابراین ما این مسئله را بررسی کردیم و به نتیجه رسیدیم که آنها میتوانند در ناو هواپیمابر جا بگیرند. گام بعدی افراد بخش هنر بودند. بدیهی است هیچ راهی برای اندازهگیری وزن گودزیلا و کونگ وجود ندارد، اما آنها یک مدل درست کردند و میزان فضای اشغالشده و اندازه آنها، وزنی که با هم دارند، در مقابل وزنی که یک ناو هواپیمابر ظاهراً میتواند تحمل کند، تخمین زدند، معادله ریاضی جواب داد. و بعد بیشتر به این مسئله فکر کردم، مثل این بود که: «خوب، اگر شما دو خرس را بردارید و آنها را در یک قایق پارویی بگذارید، قایق پارویی در ته اقیانوس غرق نمیشود؟، میدانید منظورم چیست؟»
درنهایت هیجانزده شدم. دیگر میتوانستیم گودزیلا و کینگ کونگ را با اعتمادبهنفس در یک ناو هواپیمابر قرار دهیم. طبیعتاً این یک تصویر هیجانانگیز است، زیرا قبلاً آن را ندیدهایم. و وقتی صحبت از مشت اول میشود … داستان جالبی دارد که قبلاً هرگز آن را نگفتهام. به این نما نگاه میکردیم، و به انیمیشن نگاه میکردیم، و جان “دیجی” د جاردین ناظر جلوههای تصویری، درحالیکه در استرالیا بودیم، آن را به ما نشان میداد. آنها فقط چند نما داشتند، و یکی از آنها یک انیمیشن ابتدایی بود که در آن کونگ در یک نمای باز با مشت به صورت گودزیلا میکوبد. یکی از تهیهکنندگان به تصویر نگاه کرد و گفت: «ما همیشه این نمای باز را دیدهایم. به آن نیاز داریم؟» آنها چنین چیزهایی را دیدهاند و انجام دادهاند، اینجا بودهاند و همه این فیلمها را ساختهاند. شما باید واقعاً آنها را تحت تأثیر قرار دهید، که از دید من چیز خوبی است. همه چیز باید به طرز بسیار هیجانانگیز به زمین بنشیند، و به یاد میآورم دیجی بلافاصله گفت، «آقایان شما این نما را میخواهید. به من اعتماد کنید.» بعد از این که آنونس فیلم منتشر شد با او صحبت کردم و گفتم، «یادت هست اولین نمایی که از ما خواستند حذف کنیم نمای ناو هواپیمابر بود؟ حالا همین نما عملاً اولین تصویری است که از فیلم منتشر شده، و انگار دقیقاً لحظه اصلی فیلم است»، و او گفت، «بله، من به همه جا این موضوع را میگویم، خندهدار است.»
درمورد استفاده آشکار از نور در صحنههای روز یا صحنههای هنگ کنگ مشکلی نداشتید؟
نه، اصلاً. استودیو واقعاً فیلمی میخواست که هیولاها را در مکانی که قبلاً هرگز ندیده بودیم قرار دهد، و این مسئله شماره یک آنها با من بود. آنها ازنظر دامنه تصویری فیلم، آزادی عمل زیادی به من دادند. ازاینجهت، مشکلی نداشتیم. فشار همیشه از این منظر بود که «ما این شخصیتها را در فیلمهای زیادی دیدهایم، گودزیلا به معنای واقعی کلمه در بیش از ۳۰ فیلم حضور دارد، کونگ هم همینطور.» اگر میخواهیم آنها را در این فیلم نشان دهیم، باید آنها را در محیطهای جدید و به شکلی که تماشاگران قبلاً هرگز ندیدهاند، نشان دهیم.