مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
ویل اسمیت چیزی فراتر از صدای برنده جایزه گرمی خود به «به زمین خوش آمدید» (Welcome to Earth)، سریال شش اپیزودی نشنال جئوگرافیک میدهد. اسمیت ۵۳ ساله برای هر اپیزود این سریال که از دسامبر ۲۰۲۱ در دیزنی پلاس به نمایش درآمد، با یک کاوشگر همراه میشود و قسمت متفاوتی از کره زمین را بررسی میکند. او از شکاف بسیار سفت یک یخچال در ایسلند پایین میرود، یک کوسه ببری حدوداً چهار متری را در سد بزرگ مرجانی نوازش میکند و با یک زیردریایی کوچک حبابشکل، هزاران متر زیر سطح اقیانوس فرو میرود.
ستاره سینما و تلویزیون در اپیزود «سرعت زندگی» با عبور از یک رودخانه پر از تمساح در آفریقا، درحالیکه پاهایش از تسمهای آویزان است و خود را بهطرف دیگر میکشد، به شوخی میگوید: «اگر یک فیلم بود، بدلکار من این کار را میکرد.» بازیگر نامزد اسکار اغلب برای کار به مسافرت میرفت و بهندرت پیش میآمد خودش بهجایی برود، اما پس از ۵۰ سالگی تصمیم گرفت واقعاً این کار را انجام دهد، چه مجازی و چه واقعی. اسمیت در ۲۰۱۹ در «فهرست آرزوهای ویل اسمیت»، از مجموعه برنامههای سرویس فیسبوک واچ، در باهاما با کوسهها غواصی کرد و در دبی با چتر فرود آمد. آن برنامه بذر سریال مستند «به زمین خوش آمدید» را کاشت.
او در اپیزود «فراتر از ترس» میگوید: «این بهترین راه برای گذراندن زندگیام است. همهچیز تازه است و در طول مسیر کمی ترس را تجربه میکنم.»
اسمیت به یواسای تودی میگوید «همیشه از طبیعت میترسید» که ناشی از بزرگ شدن در فیلادلفیا و بازی در عمدتاً «زمینهای بازی بتنی» و واکنش شدید به نیش یک زنبور در ۱۳ سالگی بود که الهامبخش صحنه تورم شدید (و کمدی) صورت او در کمدی درام «هیچ» (۲۰۰۵) شد.
او میگوید: «واقعاً نمیخواستم همه عمرم را با ترس از برخی زیباترین چیزهای این سیاره بگذرانم. یکی از نکاتی که در کتابم (کتاب خاطرات «ویل» که نوامبر پیش منتشر شد) اشاره میکنم این است که ترس، شما را از دیدن زیبایی بازمیدارد. ترس شما را کور میکند و وقتی میترسید، واقعاً گرفتار این فکر میشوید که زندگی مزخرف است. اهمیت غلبه بر ترس برای من این است که میتوانم زیبایی باشکوه این سیاره را که در این سریال میبینید، تجربه کنم.»
اسمیت لحظههای «ترسناک» را به یاد میآورد که با طناب از دهانه آتشفشان کوه یاسور، یک آتشفشان فعال در اقیانوس آرام جنوبی پایین رفت. او با خنده میگوید: «واقعاً ایده بدی به نظر میرسید. بعد شب شد و تنها نور، گدازههایی بود که بیرون میزد و تا حدوداً ۵۰ متر بالای سر ما پخش میشد.»
بااینحال، اسمیت که بهتازگی برای بازی در فیلم «شاه ریچارد» نامزد اسکار شده است، آن را «یکی از شگفتانگیزترین تجربیات» سریال «به زمین خوش آمدید» میداند و میگوید: «چیزی بسیار نزدیک به شگفتی و بهت در ترس وجود دارد.»
اسمیت در سریال، خود را فراتر از هر انتظاری میبرد که بهعنوان یک بچه فیلادلفیایی داشت. درحالیکه بهظاهر به نظر میرسد در حال تحقیق درمورد دنیای اطرافش است، کاوش برای او جرقه یک تغییر درونی را میزند.
او میگوید: «این تجربهها شبیه شرایط زندگی است؛ معنوی است، تنها علمی نیست. رسیدن به لبهای است که علم و معنویت از هم غیر قابل تشخیص میشوند.»
اسمیت میداند «زندگی یک راز است و اگر نتوانید ناشناختهها را بپذیرید، اگر نتوانید زندگی با نبود قطعیت را بپذیرید، خوشحال بودن واقعاً سخت میشود.» او اضافه میکند: «این راهی است که از منطقه امن خودم خارج شوم. من دنبال ناراحتی میگردم.»
به نظر میرسد اسمیت همچنین در جستجوی آسیبپذیری و صحت است. او اخیراً در کتاب خاطرات خود، برنامه «بهترین شکل زندگی من» از مجموعه خود در یوتیوب و «حرفهای پشت میز قرمز»، یکی دیگر از برنامههای فیسبوک واچ، با اجرای همسرش جادا پینکت اسمیت، دخترشان ویلو اسمیت و مادرزن اسمیت، آدرین بنفیلد-نوریس، بهصراحت درباره زندگی خود صحبت کرده است.
اسمیت میگوید: «احساس میکنم زندگی من باید هیزم رؤیاهای مردم باشد. دیدن، سیخونک زدن و شکافتن آن را پیشنهاد میکنم، چون احساس میکنم بهاندازه کافی چیزهایی را تجربه کردهام که حالا میتواند مفید باشد… بنابراین اگر فرصتی باشد که بتوانم به کسی کمک کنم تا گرفتار یک تله نشود، یا بتوانم به کسی کمک کنم به رؤیاهایش برسد، این کار را انجام میدهم. چه کار دیگری میتوانم با زندگیام کنم، جز این که آن را برای شعلهور کردن رؤیاهای دیگران یا بهعنوان یک تابلوی هشداردهنده در جادههای بالقوه خراب پیشنهاد بدهم؟»
اسمیت این روزها فیلم «آزادی» به کارگردانی آنتوان فوکوا را در حال تولید دارد که در آن نقش بردهای را بازی میکند که با زحمت در باتلاقهای لوئیزیانا به سمت آزادی میرود، اما آنچه در آینده برای اسمیت اتفاق میافتد به همان اندازه برای او واضح است که راه رفتن در «گِل مرداب هزار ساله» در آن فیلم.
او میگوید: «همیشه در زندگیام نسبت به حرکت بعدی کمترین اطمینان را داشتهام. معمولاً یک جلسه پایان سال با کل تیمم دارم و برنامه سال آینده را تنظیم میکنم و بعد در ژانویه دوباره گرد هم میآییم. در این مدت همه وقت داشتند درمورد آن فکر کنند و برنامه را تنظیم میکنیم.»
اما اسمیت باور دارد منبعد از جلسات چشمپوشی خواهد کرد و به سمت نبود قطعیت در زندگی متمایل میشود. او میگوید: «من روح را دنبال میکنم. سفر میروم و چیزهایی را میبینم و مرحله بعدی زندگیام را پیدا میکنم.»
روایت آرونوفسکی از سریال «به زمین خوش آمدید»
اغلب مسیر کاری دارن آرونوفسکی در دنیای سینما، بینندگان را مستقیماً به سوی پیچیدگیهای اسرارآمیز و بیپرده زندگی سوق داده است. این حالا شامل سناریوهای علمی در دنیای واقعی و همچنین روایات داستانی میشود. اگرچه، کارگردان نامزد اسکار میگوید فشار به سوی علم از دوران جوانی با او همراه بوده است.
محبوبترین فیلمهای هالیوودی آرونوفسکی به خاطر تصاویر گرافیکی و اغلب سورئالیستی از تجربه و روان انسانی شهرت دارند. تماشاگران در «مرثیه برای یک رؤیا» اعتیاد، در «چشمه» ترس از مرگ و رازورزی، در «نوح» داستان سیل جهانی که در کتاب مقدس آمده است و در «مادر!» تمثیلی بهیادماندنی از رابطه خشونتآمیز بشر با دین و سیاره ما را کند و کاو میکنند. حالا میتوانید «به زمین خوش آمدید» را به کارنامه او اضافه کنید – مجموعهای مستند که آرونوفسکی تهیهکننده اجرایی و کارگردان آن است.
این پروژه شش اپیزود را شامل میشود و ویل اسمیت، بازیگر را همراه با تعدادی از کاوشگران نخبه نشنال جئوگرافیک در سراسر جهان همراهی میکند. آنها با هم به گوشههای دوردست و دلهرهآور زمین میروند: در تپههای ماسهای و دورافتاده نامیبیا میرانند، وارد یک غار بزرگ میشوند تا در دریاچهای زیرزمینی به عمق ۱۸۳ متر غواصی کنند؛ و سوار بر قایقهای تحقیقاتی کوسهها را تا یکی از دورافتادهترین و بدبوترین جزایر اقیانوس آرام دنبال میکنند.
به لحاظ تولید، این سریال مستند تصاویری مسحورکننده دارد – نظیر آنچه در مستندهای طبیعت بلاکباستر مانند «سیاره زمین» میبینید – همراه با تکیهکلامهای آشنا و نوع حرف زدن اسمیت در فیلمهای اکشن؛ بنابراین بهجای تکگوییهایِ با لهجه بریتانیایی سر دیوید اتنبرو، مقدار زیادی «خیلی خوب. مسخره است» و «مادربزرگم به من میگفت…» داریم.
به اعتقاد آرونوفسکی، «به زمین خوش آمدید» به او فرصت داد در عناصر همینطور نوع تحقیق و حمایتی که مدتها بخشی از زندگی شخصیاش بوده است غوطهور شود. او در این گفتوگو به پرسشهای دیسکاور درباره ریشههای این پروژه و مسیر علم در زندگیاش پاسخ داد.
به نظر میرسد مسیر کاری شما بهعنوان یک فیلمساز بر فیلمهای داستانی متمرکز بوده است که اغلب روان انسان و مضامین جاافتاده یا بحثبرانگیز را بررسی میکند. چرا حالا محور علم، دنیای واقعی و سبک مستند را انتخاب کردید؟
واقعاً به آن بهعنوان یک محور فکر نمیکنم. قبل از این که بخواهم فیلمساز شوم، بهعنوان یک زیستشناس میدانی در کنیا و آلاسکا آموزش دیدم. خیلی زود فهمیدم این دنیا مکانی عجیب و باورنکردنی است.
اصطلاح تهیهکننده میتواند در صنعت معانی زیادی داشته باشد – و شما تهیهکننده اجرایی مستند «یک سنگ عجیب» (۲۰۱۸، همچنین با بازی ویل اسمیت) بودید. سطح مشارکت شما در «به زمین خوش آمدید» چقدر بود؟
ساختن چنین سریالی به یک تیم بزرگ نیاز دارد، بنابراین وقتی تهیهکننده اجرایی بودم افراد زیادی در تولید پروژه مشارکت داشتند. من با ویل در بسیاری از سفرهای اکتشافی همراه بودم: باهاما با دیوا (آمون، یک زیستشناس دریایی)، وانواتو با اریک (وایِنمایر، یک کوهنورد نابینا که قله اورست را فتح کرد) و استرالیا با کریستینا (میترمایر که او هم زیستشناس دریایی است). پس از تصویربرداری، همه دور هم جمع شدیم تا ببینیم چگونه میتوان این تجربیات باورنکردنی را در داستان سریال شکل داد.
اپیزود «فرود در تاریکی» که شما کارگردانی کردید مضمون ترس را بررسی میکند، جایی که ما اسمیت و یک کاوشگر اقیانوس را میبینیم با یک کشتی زیر آبی هزار متر به عمق سیاهی فرو میروند. چطور به آن سفر تن دادید؟
من اغلب چند روز قبل از ویل به لوکیشنها میرفتم و خودم را در بخشهایی از چالش پیش روی او قرار میدادم. همه برای این بود که او کمی بیشتر احساس امنیت کند، اما چه کسی از فرصت سفر به قعر دریا استفاده نمیکند؟
فیلمشناسی شما بیانگر شیفتگی شخصی به انسانهایی است که در مکانهای تاریک فرو میروند. چرا این موضوع برای شما مهم است؟
ماهیت واقعی یک شخصیت زمانی آشکار میشود که پشت او به دیوار باشد. نکته زیبا درباره فیلمسازی این است که ما میتوانیم یک دختر شش ساله در اسپانیا یا یک پیرمرد ۸۰ ساله در ایران را ببینیم و همچنان با رنجها و پیروزیهایی که آن فرد تجربه میکند، ارتباط برقرار کنیم، انگار تجربیات خودمان است. خیلی به فرورفتن مربوط نمیشود. چیزی است که تاریکی از خود واقعی ما آشکار میکند.
چه چیزی در این پروژه درمورد سیاره (یا هر چیز دیگر، ازنظر علمی) یاد گرفتید که واقعاً برای شما جذاب بود؟
سیاره ما معمای زیبایی است و ما فقط سطح آن را خراشیدهایم. هرگز نمیتوانستم حتی به نیمی از چیزهایی که با ویل و کاوشگران شاهد بودیم، فکر کنم. دیدن پیچیدگی سیستمها شگفتآور است. در اپیزود مرتبط با بو، ما شاهد شبکهای از ارتباطات بین فضله پرندگان، لاکپشتهای مرده در حال پوسیدگی و کوسههای گرسنه هستیم.
رابطه خود با علم در دوران کودکی را چگونه توصیف میکنید؟ و حالا بهعنوان یک بزرگسال چه رابطهای دارید؟
در کودکی دو تابستان را در مدرسه مطالعات میدانی گذراندم که زندگی من را بهکلی عوض کرد. آن تجربه به من کمک کرد جهان طبیعی را به شکلی باورنکردنی درک کنم و من را برای زندگی با مسائل زیستمحیطی مرتبط کرد. آن تجربه شیوه درک من از دنیا و شیوه کارم را تغییر داد. حالا، بهعنوان یک بزرگسال قصد دارم از فیلمسازی و قصهگویی خود برای در میان گذاشتن این درک از جهان طبیعی با تماشاگران استفاده کنم.
هنگام تصویربرداری، لحظهها یا تجربههای فراموشنشدنی در پشت دوربین داشتید که بتوانید با ما در میان بگذارید؟
یکی از لحظههای محبوب من حضور در وانواتو (کشوری جزیرهای و کوچک در جنوب اقیانوس آرام) با ویل و اریک در بالای آتشفشان بود. حس کردن نیروی آن آتشفشان در تمام بدن غیر قابل وصف است. ویل و اریک در آن اپیزود میگویند برای دیدن آنچه در اینجا اتفاق میافتد نیازی به چشم ندارید و حرف آنها کاملاً درست است. شما میتوانید هر بخش آن آتشفشان عظیم را بهواسطه حرکتهای قدرتمند که از بدنتان رد میشود احساس کنید. قبلاً هیچوقت چنین حسی نداشتم.
منبع: یواسای تودی (آرین جنسن)، دیسکاور مگزین (تیموتی ماینش)