مجله نماوا، مرسده مقیمی
از آخرین باری که یک بازیگر هندی داور بخش اصلی مسابقه جشنواره کن بود حدود یک دهه میگذرد که اتفاقا او هم یک بازیگر زن بود؛ ویدیا بالان بازیگر بنام هندی. امسال که نام دیپیکا پادوکن به عنوان داور این جشنواره معتبر عنوان شد با توجه به سن کم او شاید عجیب به نظر میرسید مخصوصا که او ابتدای فعالیتاش معطوف میشد به چندین فیلم گیشهای موفق و ناموفق که در هر صورت نمیتوان برایشان ارزش هنری خاصی قائل شد. جشنواره کن اما در معرفی او نامی از آن فیلمها نبرده و با اشاره به چند فیلم مهم و مطرح او، دیپیکا را به عنوان یک بازیگر مهم و موفق در هند معرفی کرده است.
او که با بازی مقابل شاهرخ خان به سینما معرفی و خیلی زود به ستاره فیلمهای عامهپسند بدل شد؛ پس از دعوت به کار سانجی لیلا بنسالی و همکاری با او کاملا مسیر بازیگریاش تغییر کرد و به یک باره به بلوغی رسید که شاید هیچ از او انتظار نمیرفت. او کم کم از فیلمهای ابتدای دوران کاریاش فاصله گرفت و تلاش کرد با وسواس بیشتری انتخاب کند تا اعتباری که همکاری با بنسالی برایش به ارمغان آورده بود را خدشهدار نکند و حالا کمتر کسی است که او را بشناسد و بر این باور نباشد که او یکی از موفقترین ستارههای سینمای هند است.
یکی از مهمترین انتخابهای سالهای اخیر او که تاکنون با اختلافی غیرقابل انکار بهترین فیلم او نیز لقب میگیرد؛ «پیکو» فیلمی از شوجیت سرکار است. فیلمی که جشنواره کن نیز در معرفی داور جواناش به آن اشاره کرده. یکی از عوامل موفقیت «پیکو» و تماشایی بودناش خود دیپیکاست که نقش پیکو را بازی میکند اما آنچه سببساز این میشود که او بهترین نمایشاش را در این فیلم داشته باشد؛ انتخاب بازیگران هوشمندانه و درخشانی است که سرکار برای فیلم متفاوتاش به خدمت گرفته. آمیتاب باچان افسانهای و زندهنام عرفان خان، رئوس دیگر مثلث بازیگری «پیکو» هستند که حضور هر دوی آنها برای هر بازیگری این امکان را فراهم میآورد که بهترین خودش را ارائه کند و به دیپیکا به وضوح از این موقعیت بهره برده است.
شوجیت سرکار که خودش نیز بنگالی است و از فیلمسازان آوانگارد هند است، قصهای را کارگردانی کرده که بر اساس فیلم کوتاه فیلمساز بسیار مشهور بنگالی ساتیاجیت رای ساخته شده است؛ فیلم کوتاهی به همین نام. «پیکو» روایتی کمدی-درام از رابطه دختری جوان با پدر پیرش است؛ قصهای که شاید تکراری و مستعمل به نظر برسد اما تبحر جوهی چاتوروِدی در نگارش فیلمنامهای سهل و ممتنع باعث شده تا «پیکو» علیرغم سوژه تکراریاش کاملا بداعت داشته و برای مخاطب غیرمنتظره باشد. شوخیهای درست و دقیقی که در فیلمنامه با کار نکردن معده پدر پیر شده! باعث میشود موقعیتهای بامزه و البته عجیبی شکل بگیرد؛ نمایش پرجزئیات رابطه دختری مستقل که برای همراهی با پدر پیرش لازم است انواع و اقسام اخلاقهای عجیب و کلافهکننده او را تحمل کند و همین او را از زندگی عادیاش دور ساخته است.
تفاوت «پیکو» اما با فیلمهای مشابه اینجاست که پیکو دختری گوش به فرمان پدر و اصطلاحا «بچهمثبت» نیست؛ او مداوما با پدرش کل کل دارد، از دست او و رفتارهایش خسته میشود و با او دعوا میکند. پدر قصه نیز با بازی دیدنی آمیتاب باچان یک پدر ترحمبرانگیز نیست که مخاطب بخواهد کنار او قرار بگیرد و پیکو را بابت تندیهایش شماتت کند که به عکس گاهی اوقات چنان آزاردهنده است که صبر و تحمل پیکو در مواجهه با او عجیب به نظر میرسد. این رابطه بامزه و عجیب و غریب با همراهی سومین نفر کامل میشود؛ رانندهای که باید این پدر و دختر را تا مقصدشان همراهی کند و هم با رفتارهای عجیب پدر خانواده کنار بیاید هم عصبانیتها و کلافگیهای دختر را تحمل کند و به مرور زمان و در طول این سفر طولانی انگار به عضوی از این خانواده بدل شود.
مهارت بیچون و چرای عرفان خان در ترسیم شمایل یک راننده که به ناچار با این خانواده بُر خورده، کمک میکند تا یکی از بهترین تیمهای بازیگری را در «پیکو» شاهد باشیم؛ تیمی که قطعا نمیتوان نقش دیپیکا پادوکن را در آن ندیده گرفت که در این فیلم اوج بلوغاش در بازیگری را به نمایش میگذارد. او که در این فیلم بار اصلی را به دوش میکشد باید بتواند در مرز کمدی و درام دائما در حرکت باشد و بازیاش به دام شلختگی نیفتد و او به خوبی موفق میشود به عنوان رأس اصلی این مثلث خودش را در موقعیتهای مختلف در بهترین جا قرار دهد و تعادل را برقرار کند تا بدون بازی غلوشده پیکو را جان ببخشد و از آن برای مخاطب فرزندی ملموس و باورکردنی بسازد.
شوجیت سرکار با اینکه شاید با همین قصه متفاوت و بازیهای درخشان هم میتوانست فیلم درخور توجهی بسازد اما خوشبختانه مثل برخی از کارگردانان هندی مرعوب قصه و بازیگراناش نمیشود تا همه چیز را به کلی رها کند. قابهای تماشایی و دیدنی کمالجیت نِگی و موسیقی شنیدنی آنوپام روی آهنگساز شهیر بنگالی و تدوین ظریف و با دقت چاندراشکار پراجاپاتی که بی حشو و زوائد یک فیلم دو ساعته برای مخاطب تدارک دیده که از ریتم و تمپوی متناسبی برخوردار است؛ کمک کرده تا «پیکو» از هر نظر قابل اعتنا و در کل فیلمی مهم و به یادماندنی باشد؛ فیلمی که موفق میشود موضوعی کاملا کلیشهای را به ضد کلیشهترین حالت ممکن تصویر کند و حتی پیام اخلاقیاش را هم طوری به مخاطب بدهد که نهتنها توی ذوقاش نخورد بلکه با آغوش باز آن را بپذیرد.
«پیکو» همان سال برای دیپیکا پادوکن جایزه بهترین بازیگر زن را به ارمغان آورد در حالی که او برای فیلم از بنسالی هم نامزد دریافت این جایزه بود. خود فیلم هم در بخشهای متعددی جایزه گرفت و به پرافتخارترین فیلم شوجیت سرکار تبدیل شد؛ فیلمی متفاوت که بدون رقص یا نشان دادن عشقهای تینایجری نه تنها توانست گیشه را فتح کند و به فروش بالایی برسد که نظر جملگی منتقدان و کارشناسان سینما را به خود جلب کرد. سرکار وقتی جایزهاش را گرفت با اشاره به شخصیت اول قصهاش گفت: «حواسمون به پیکوهامون باشه» و به نظر میرسد واقعا همه خانهها یک پیکو میخواهد؛ فرزندی که مدل خودش فرزندی کند، آن هم به غایت.