مجله نماوا، علی افتخاری
نود و سومین دوره جوایز اسکار ۲۵ آوریل (بامداد دوشنبه ۶ اردیبهشت) همزمان در دالبی تیهتر در هالیوود و یونیین استیشن در لس آنجلس برگزار میشود.
در این دوره جوایز سالانه آکادمی علوم و هنرهای سینمایی فیلمهای «کالکتیو» (الکساندر نانائو و بیانکا اوانا)، «اردوگاه معلولان» (نیکول نیونام، جیم لبرکت و سارا بولدر)، «مأمور مخفی» (مایته آلبردی و مارسلا سانتیبانیس)، «معلم من اختاپوس» (پیپا ارلیک، جیمز رید و کریگ فاستر) و «زمان/دوران زندان» (گرت بردلی، لورن دامینو و کلن کوئین) در بخش مستند بلند نامزد شدهاند که در این گزارش معرفی میشوند.
«کالکتیو» (Collective)
«کالکتیو» به کارگردانی الکساندر نانائو یکی از تحسینشدهترین فیلمهای مستند دو سال گذشته است. این فیلم که اولین بار در دنیا سپتامبر ۲۰۱۹ در جشنواره فیلم ونیز روی پرده رفت، ماجرای گروهی خبرنگار در یک روزنامه رومانیایی را روایت میکند که میکوشند از فساد گسترده در سیستم بهداشت و درمان و دیگر مؤسسات پرده بردارند.
«کالکتیو» که تولید مشترک رومانی و لوکزامبورگ است، دسامبر گذشته در جوایز فیلم اروپا جایزه بهترین مستند را برد و حالا در نود و سومین دوره جوایز اسکار در دو بخش بهترین مستند بلند و بهترین فیلم بلند بینالمللی شانس دریافت جایزه را دارد. «کالکتیو» اولین فیلم رومانیایی است که نامزد اسکار شده است.
فیلم نانائو نمونهای از روزنامهنگاری تحقیقی است. در سال ۲۰۱۵ به دنبال آتشسوزی در یک باشگاه شبانه در بخارست، ۶۴ نفر در بیمارستانها بر اثر زخمهایی مردند که اساساً کشنده نبودند. این نقطه شروع کار نانائو بود و او در فیلم مستند خود میکوشد از فساد، تقلب و بیکفایتی در سیستم خدمات بهداشتی رومانی و در بالاترین سطح دولت، پرده بردارد.
در پی آن فاجعه، معترضان در بزرگترین تظاهرات در این کشور از زمان انقلاب رومانی در ۱۹۸۹ که با سرنگونی حکومت دیکتاتوری نیکلای چائوشسکو همراه بود، به خیابانها ریختند. نانائو با اشاره به «اولین جرقه» برای تولید این فیلم که به سبک «مشاهدهای» و بدون مصاحبه یا صدای روی تصویر فیلمبرداری شد، به اسکرین دیلی میگوید: «من همیشه منتظر “سال ۶۸ اروپای شرقی بودم” … فکر کردم، “خوب، قرار است اتفاقی بیفتد”. حالا یک نسل جوان آمده که میخواهد جامعه خود را از این طبقه سیاسیِ فاسد پساکمونیست پس بگیرد.»
شخصیت اصلی فیلم کاتالین تولونتان است، روزنامهنگار سرسخت روزنامه ورزشی گازتا اسپورتوریلور، که متوجه میشود چرا بیماران دچار سوختگی در اثر عفونتهای باکتریایی میمیرند. تولونتان در ابتدا حاضر به همکاری در این مستند نشد، اما سرانجام وقتی فهمید نانائو مانند خود او دغدغه رسیدن به حقیقت را دارد، نظر خود را تغییر داد.
نانائو سازنده فیلمهای «دنیا به روایت ایون ب» (۲۰۰۹) درباره یک مرد بیخانمان در بخارست و «توتو و خواهرانش» (۲۰۱۵) درباره سه جوان در محله فقیرنشین شهر است. سرمایهگذاران محلی حاضر نشدند در تولید آن دو فیلم مشارکت کنند چرا که اعتقاد داشتند نانائو تصویری خوشایند از جامعه رومانیایی ارائه نمیدهد، اما درمورد «کالکتیو» وضع متفاوت بود.
نانائو میگوید: «CNC [مرکز فیلم رومانی] تا پیش از «کالکتیو» هیچوقت بودجه فیلمهای من را تأمین نکرد. الان اوضاع فرق کرده است. افرادی که در رومانی پروژهها را انتخاب میکنند بخشی از نسل جوان هستند. “ده سال پیش وقتی میخواستم «دنیا به روایت ایون ب» را بسازم، کمیته انتخاب صندوق فیلم گفت، “چرا باید فیلمی بسازیم که باعث شرمساری کشور شود؟”»
او ادامه میدهد: «فکر میکنم این باورنکردنی است که افشاگران، روزنامهنگاران و وزیر بهداشت جرئت این را داشتند که به ما اجازه دهند کار و زندگی آنها را تحتالشعاع قرار دهیم.»
«کالکتیو» بعد از نمایش در جشنوارههای ونیز و تورنتو در مسیر موفقیت پا گذاشت، اما نانائو معتقد است فیلم او در پی پاندمی کرونا، برای مخاطبان اهمیت بیشتری دارد. «این احساس هست که زندگی همه مختل شده است، چون آدمها متوجه شدند قدرت از آنها گرفته شده و دیگر هیچ کنترلی بر زندگی خود ندارند. این احساسی بود که از سال ۲۰۱۶، وقتی دموکراسیها به دست پوپولیستها افتاد در اختیار ما قرار گرفت، در همه ما شدت گرفت.»
پس از اکران «کالکتیو» در رومانی، افشاگران بیشتری پا پیش گذاشتند تا از فساد در تمام سطوح جامعه پرده بردارند. نانائو اذعان میکند: «فیلم با درک این مسئله که طبیعت انسان چقدر میتواند پوسیده باشد، باعث رشد من شد. شما این را در رمانها و در کتاب مقدس میخوانید و در فیلمها میبینید، اما پوسیدگی ذات انسان، حتی در جوامع بهاصطلاح “توسعهیافته” – یک زنگ خطر برای من بود.»
نانائو میگوید طرفدار «فیلمسازی مشاهدهای» است و ترجیح میدهد به جای این که از قبل خیلی برنامهریزی کند، اجازه بدهد وقایع مقابل دوربینِ در حال تصویربرداری روی بدهد. او همچنین در این مسیر افشاگرانی را پیدا کرد که همه زن بودند. نانائو فکر میکند یک دلیل وجود دارد. «زنان شجاعترند. بیشتر حواسشان هست. در مورد جامعه رومانی، این واقعیت است که از زمان سقوط کمونیسم، زنان بسیار سریعتر پیشرفت میکنند. آنها باهوشترند.» نانائو اشاره میکند این مسئله در مورد آنچه در حال حاضر در مبارزه با بیماری همهگیر اتفاق میافتد درست است. «و ما میتوانیم در سراسر جهان ببینیم کشورهایی که توسط زنان هدایت میشوند ویروس کرونا را بسیار بهتر کنترل میکنند.»
نانائو در پایان با اشاره به دو نامزدی اسکار «کالکتیو» میگوید: «برای من این فیلم بیشتر از همه ادای احترام به قربانیان و بازماندگان است که جسارت داشتند اجازه دهند زندگیشان را دنبال کنیم. این واقعاً یک پیروزی برای روزنامهنگاران مستقل و تحقیقی و افشاگرانی است که حافظ جامعه هستند، و در فیلم ما واقعاً میبینید که آنها میتوانند تأثیر مثبت بر جامعه داشته باشند.»
«اردوگاه معلولان» (Crip Camp)
«اردوگاه معلولان» مستند جدید نتفلیکس بر اردوگاه جِند متمرکز است، یک اردوگاه تابستانی در نیویورک برای نوجوانان و جوانان ناتوان و کمتوان. همانطور که در این مستند گفته میشود، فیلم جرقه چیزی را میزند که میتواند باعث ایجاد انقلاب در جنبش حقوق افراد داری معلولیت شود. «اردوگاه معلولان» درواقع از یک جنبش عدالت اجتماعی میگوید که تا حد زیادی از کتابهای تاریخ خارج شده است.
نیکول نیونام فیلمساز اوکلندی و جیم لبرکت (که بهعنوان طراح صدا در پروژههای نیونام با او کار کرده بود) در کنار هم قرار گرفتند که مستند «اردوگاه معلولان» را کارگردانی کنند. لبرکت در ۱۵ سالگی به اردوگاه جند رفته بود و از آنجا فیلمبرداری کرده بود. آن روز تابستانی در ۱۹۷۱ یک لحظه مهم برای نوجوانی بود که در آینده فیلمساز شد. حالا لبرکت میخواست داستانی از تجربه خود در اردوگاه جند را تعریف کند.
او به ورایتی میگوید: «من با نیکول درباره یک پروژه دیگر درمورد معلولیت صحبت کرده بودم ولی به یک داستان کامل نرسیدیم، اما این موضوع ذهن او را درگیر کرد. لبرکت برای نیونام لینک یک صفحه در فیسبوک را فرستاد که در آن افرادی که به اردوگاه جند رفتهاند سالهاست تجربیات خود از این اردوگاه را در میان میگذارند، و این برای سازندگان پروژه تأثیرگذار بود.
نیونام میگوید: همینطور صفحه را پایین میرفتم و مطالب را میخواندم. همه چیز نگاه من به معلولیت را كاملاً تغییر داد.»
قدم بعدی این تیم رسیدن به یک داستان قابل درک و یافتن قوس داستانی مناسب بود. نیونام میگوید: «وقتی کار را شروع کردیم نمیدانستیم این توان را داریم که قوس داستان را بهگونهای که احساس شود یک فیلم است، دنبال کنیم.»
دسترسی به تصاویر آرشیوی آسان نبود، چرا که در طول زمان چیزهای زیادی از بین رفته بود. از شانس خوب، تحلیلگران و افراد مختلف کمک کردند که این خلأ پر شود. نیونام تدوینگران «اردوگاه معلولان» را به خاطر این که فیلمها و تصاویر موجود را بهگونهای به هم پیوند دادهاند که «آن تجربه فراگیر خلق شود» ستایش میکند.
درنهایت پیام این است که «اردوگاه معلولان» فقط داستانی درباره یک اردوگاه نیست. لبرکت میگوید: «این فیلم از آنچه برای آن مبارزه میکنیم و میجنگیم صحبت میکند.»
«اردوگاه معلولان» اولین تجربه کارگردانی لبرکت است. او میگوید: «روند رفتن به اتاق تدوین و دیدن شکل گرفتن این فیلمِ مستند، پرقدرت بود»؛ این که فیلم کاملِ داستانی را ببیند که او و خیلیهای دیگر سالهای برای روایت آن جنگیده بودند.
ازنظر نیونام این روند آموزنده بود. او میگوید: «ما از روند ساخت فیلم بهعنوان بستری برای حمایت از فیلمسازانِ دارای معلولیت در صنعتی استفاده کردیم که راهی طولانی در پیش دارد.»
«اردوگاه معلولان» را نیونام، لبرکت، سارا بولدر (همسر لبرکت) و باراک اوباما رئیسجمهور سابق آمریکا و همسرش میشل تهیه کردهاند.
نیونام میگوید: «هرگز تصورش را هم نمیکردیم كه درنهایت راهمان با رئیسجمهور و خانم اوباما یکی شود و به مخاطبان جهانی برسیم؛ این که فیلم ما بهعنوان فیلم افتتاحیه جشنواره ساندنس انتخاب شود و آخر سر به جوایز اسکار برسد.»
لبرکت و نیونام توضیح میدهند هدف مستند «اردوگاه معلولان» از بین بردن برخی ترس و رمز و راز در مورد معلولیت، و بیان داستان چگونگی آغاز و ادامه مبارزه حقوق معلولیت است.
نیونام میگوید: «شما متوجه میشوید اگر بتوانید مخاطبی را در چنین داستانی درگیر كنید، فرصت ایجاد میشود كه بسیاری از باورهای غلط و نادرست درباره معلولیت از بین ببرد.»
«مأمور مخفی» (The Mole Agent)
مستند شیلیایی «مأمور مخفی» (The Mole Agent) به کارگردانی مایته آلبردی اولین بار در دنیا در بخش مسابقه مستند سینمای جهان جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۲۰ نمایش داده شد و بعد در جشنواره بینالمللی فیلم سن سباستین جایزه فیلم برگزیده تماشاگران را دریافت کرد. «مأمور مخفی» در چند جشنواره دیگر ازجمله کارلووی واری، زوریخ، ورشو، میامی و استکهلم نیز روی پرده رفت و در فصل جوایز نیز بسیار با استقبال روبرو شد.
ماجرای این فیلم مستند از جایی آغاز میشود که رومولو آیتکن کارآگاه خصوصی به درخواست یکی از موکلان خود برای تحقیق در مورد وضعیت سلامت مادرش در یک آسایشگاه سالمندان در شیلی، وارد عمل میشود. آیتکن برای این کار، سرخیو چامی پیرمردی ۸۳ ساله را که همسرش را از دست داده، استخدام میکند تا در آن آسایشگاه جاسوسی کند. آنچه در ابتدا مفرح و پلنگِ صورتیوار به نظر میرسد به یک نگاه تلخ به سالخوردگی، و نیاز از روی استیصال به ارتباط انسانی تبدیل میشود.
آلبردی برای ساخت «مأمور مخفی» چیزی حدود ۳۰۰ دقیقه فیلم گرفت و درنهایت این تصاویر را در قالب فیلمی ۹۰ دقیقه به کار برد. این فیلم سال گذشته به نمایندگی از شیلی برای رقابت در بخش فیلم بلند بینالمللی به اسکار معرفی شد و هرچند نتوانست در این بخش نامزد شود، اما در بخش مستند بلند نامزد شد.
«مأمور مخفی» از یک فیلم جاسوسی سبک، به چیزی که به شکلی غیرمنتظره تأثیرگذار است، تغییر شکل میدهد. آلبردی در گفتوگو با گلددربی اذعان میکند که «این نقطه شروع من بود، نقطه شروع فیلم است، اما برای من بهانهای است برای ورود به دنیای دیگر». فیلم نوعی افشاگری درباره آزار سالمندان نیست، بلکه بیشتر به این مسئله میپردازد که جامعه، چگونه اغلب، افراد سالمند خود را رها میکند، و در یک سطح بزرگتر تأثیرات تنهایی و انزوا را بررسی میکند. فیلم این پرسش را مطرح میکند که آیا جوامع باید درباره ارزیابی خود از پیری تجدید نظر کنند، و این عقیده رایج را کنار بگذارند که افراد مسن بهنوعی برای جامعه ضروری و حیاتی نیستند یا کمتر استحقاق کرامت و عشق را دارند؟
«مأمور مخفی» سومین فیلم بلند شیلیایی است که تاکنون نامزد اسکار شده است. اولین فیلم «نه» به کارگردانی پابلو لارین بود که در ۲۰۱۲ در بخش بهترین فیلم بلند بینالمللی (با نام قبلی فیلم خارجیزبان) نامزد شد. شیلی در ۲۰۱۷ با «یک زن شگفتانگیز» به کارگردانی سباستین للیو برنده اسکار بهترین فیلم بلند بینالمللی شد. شیلی در سال ۲۰۱۶ نیز با «داستان خرس» به کارگردانی گابریل اوسوریو بارگاس اسکار بهترین فیلم کوتاه انیمیشن را دریافت کرد که اولین اسکار این کشور بود. حالا شیلی با «مأمور مخفی» برای دریافت سومین جایزه اسکار خود گام برداشته است.
«مأمور مخفی» همچنین اولین فیلم شیلیایی است که در بخش بهترین مستند بلند نامزد اسکار میشود، که یک اتفاق نادر برای یک فیلم مستند غیرانگلیسیزبان است. آلبردی امیدوار است این نامزدی به شکستن موانع پیش روی فیلمهای مستند کمک کند. او میگوید: «برای من این اتفاق یک بیانیه بسیار مهم بود. مستندها باید در دیگر شاخهها بیشتر دیده شوند. واقعاً امیدوارم ظرف ده سال آینده، تدوینگران فیلمهای مستند بتوانند در بخش تدوین نامزد شوند. واقعاً نمیفهمم که چرا ما همیشه در گروه جداگانه خودمان هستیم.»
آلبردی میگوید از این که شاخه مستند آکادمی افق دید خود را به فیلمهای آن سوی سواحل آمریکا گسترش داده است، بسیار خوشحال است. «این نشانهای از تغییر آکادمی در سالهای گذشته و این است که آنها حالا واقعاً پذیرای صداهای خارجی هستند.»
«معلم من اختاپوس» (My Octopus Teacher)
۱۱ سال پیش بود که زندگی کریگ فاستر فیلمساز اهل آفریقای جنوبی برای همیشه تغییر کرد. او هنگام غواصی آزاد در آبهای خلیج فالس در حوالی کیپ تاون، با یک هشتپایِ ماده جوان، کنجکاو و شجاع مواجه شد. او تا سال بعد، هر روز به خلیج میرفت تا اعتماد هشتپا را جلب کند. بهتدریج، بین این دو یک پیوند محکم برقرار شد و به این شکل فاستر ظرافت زندگی و پیوند بشریت با طبیعت را آموخت.
مستند «معلم من اختاپوس» به کارگردانی پیپا ارلیک و جیمز رید ارتباط بین فاستر و اختاپوس را به تصویر میکشد. فیلم نتفلیکس که بهتازگی جایزه انجمن تهیهکنندگان آمریکا (PGA) را از آن خود کرد، یکی دیگر از نامزدهای جایزه اسکار بهترین مستند بلند است.
ارلیک که خود در آفریقای جنوبی به دنیا آمده است، درباره «معلم من اختاپوس» به گلددربی میگوید: «اين فيلم حاصل يك همكاري بزرگ با یک تيم در سراسر جهان بود. من کار روی پروژه را چهار سال پیش شروع کردم. حدود شش ماه با کریگ غواصی آزاد میکردم. قبلش بهعنوان روزنامهنگار علوم دریایی کار میکردم. چند سال پیش با کریگ غواصی کردم و بلافاصله متوجه شدم با کسی که فکر میکنم خوب میشناسم، وارد این محیط شدهام. میتوانستم ببینم که او از علائم، حیوانات و رفتارهایی که هرگز فکر نمیکردم محتمل باشد، یادداشت برمیدارد. همچنین مجذوب این نکته شدم که او چگونه میتواند با آب سرد کنار بیاید و این مسئله چگونه به یک قسمت مهم از تمرین روزمره او تبدیل شده است.»
شش ماه پس از غواصی آزاد، فاستر به ارلیک در مورد تمایلش برای ساخت فیلمی در مورد رابطه خود با هشت پا گفت: «اما او خیلی از جزئیات این ارتباط به من نگفت. بعد فیلمهایی را که گرفته بود برای من فرستاد. یادم میآید در محل کار پشت میزم نشسته بودم که شروع به گریه کردم. چیزی از داستان در درون من طنینانداز شد، آن هم در سطحی که واقعاً برایم قابل درک نبود. در آن زمان، با این که هیچ بودجهای نداشتیم، تصمیم گرفتیم هر جور شده فیلم را بسازیم، من کارم را ترک کردم.»
ارلیک بهجز تصاویر موجود، خودش نیز تصاویر زیر آب را گرفت. رید میگوید: «وقتی من وارد پروژه شدم تصاویری از قبل داشتیم، اما لازم بود تصاویر بیشتری داشته باشیم. ما باید کریگ را دوباره در آن محیط قرار میدادیم. چیزهای شگفتانگیزی که پیپا فیلمبرداری کرد، به محیط، کریگ و همه چیز شکل دیگری داد.»
ازنظر ارلیک، «معلم من اختاپوس» یک فرصت باورنکردنی برای گفتن داستانی بود در مورد طبیعت، و تغییر نگاه مردم و این که به شکلی متفاوت به رابطه خود با دنیای طبیعی فکر کنند.»
«زمان» (Time)
مستند نامزد اسکار گرت بردلی که تولید آمازون پرایم است، هرگز قرار نبود یک فیلم بلند باشد. او ابتدا «زمان» را بهعنوان یک فیلم کوتاه ۱۳ دقیقهای تصور کرده بود که ادامه دیگر فیلم کوتاهش «تنها» (۲۰۱۷) درباره یک زن که نامزدش زندانی است، باشد.
بردلی برای ساخت «زمان» با سیبل فاکس ریچاردسن، زن آمریکایی-آفریقایی معروف به فاکس ریچ دیدار کرد، که برای آزادی شوهرش راب که به جرم سرقت از بانک به ۶۰ سال زندان در ندامتگاه ایالتی لوئیزیانا محکوم شده است، مبارزه میکند.
بردلی در آخرین روز فیلمبرداری فیلم کوتاه خود یک هدیه دریافت کرد. او به گلددربی میگوید: «در آخرین روز ساخت این فیلم کوتاه بود که ریچ حدود ۱۰۰ ساعت فیلمهای خانوادگی خود را به من داد. آنجا بود که من و گیب رودز تدوینگر فیلم به این فکر کردیم که چطور میشود این داستان را در قالب یک فیلم بلند روایت کرد. ریچ یک کیف سیاه کوچک پر از نوارهای مینی دیوی به من داد و گفت، “شاید اینها به دردتان بخورد”. خیلی ترسیده بودم. فیلمها نسخه اصلی بودند. تصور کنید شما آنها را در ماشین خود میگذارید و رانندگی میکنید – کل تاریخ یک فرد، زندگی آنها.»
این نوارها حاوی نزدیک به ۲۰ سال از تلاشهای ریچ برای به دست آوردن آزادی زودهنگام برای همسرش (آنها در سال ۱۹۹۷ از یک بانک سرقت مسلحانه کردند، که ریچ برای نقش خود در آن سرقت سه سال و نیم در زندان بود)، و بزرگ کردن شش پسرشان بود.
«زمان» بهصورت سیاه و سفید و در قالب تلفیقی از تصاویر اصلی به نوارهای ریچ ساخته شد. این تصاویر سیاه و سفیدِ رؤیا مانند، خاطرات را نیز تداعی میکنند، چیزی که بردلی میگوید در مورد آن بسیار بحث کردند.
او میگوید: «زیبایی کاری که ما بهعنوان فیلمساز انجام میدهیم این است که ما حافظهساز هستیم. فیلمها اشیای فیزیکی نیستند. نزدیکترین لحظهای که میتوانیم یک فیلم را لمس کنیم، زمانی است که آن را تولید میکنیم. فیلمها واقعاً در ذهن و قلب ما هستند. من میخواستم راهی برای نشان دادن زندگی پیدا کنم. ما خاطراتی داریم و این خاطرات از لحظه فعلی، تصمیماتی که میگیریم، احساسمان درباره همه چیز و نحوه پردازش ما خبر میدهند.»
بردلی درباره نامزدی فیلمش در جوایز اسکار میگوید: «بیش از هر چیز فکر میکنم که این نامزدی شاهدی بر قدرت عشق و خود داستان است. نامزدیها در بهترین حالت، بهنوعی بازتاب آگاهیِ فرهنگیِ گسترشیافته هستند. آنها آنچه را که برای ما بهعنوان یک جامعه مهم است، منعکس میکنند.»