مجله نماوا، مازیار معاونی
برای علاقهمندان به تاریخ و به ویژه حوزهی تاریخ سیاسی، نام ویتنام بیش و پیش از هر واژهای با یک مفهوم عجین شده است: «جنگ»! جنگی به درازای سه دهه از قرن بیستم میلادی و دهها هزار کشته و حجم انبوهی از فلاکت و آوارگی و خشونت که البته فراتر از آن سه دهه، یک پسزمینه طولانی از استعمار و تحقیر و چپاول را هم پشت سر داشته است. با چنین توصیفات و چنین دستمایه دراماتیک پرمایهای که این جنگ سی ساله در اختیار میگذارد بازنمایی آن در تعداد قابل توجهی از آثار سینماییِ چند دههی گذشته امری دور از انتظاری نبوده است: آثاری همچون «اینک آخر الزمان»، «غلاف تمام فلزی» ، «سیپده دم رهایی» و… که نام فیلمسازان بزرگی نظیر فرانسیس فوردکاپولا، استنلی کوبریک و ورنر هرتسوک به عنوان سازندگان آنها به چشم می خورد، اما مطمئناً تمام ظرفیتهای نمایشی یکی از طولانیترین جنگهای غیرکلاسیک قرن بیستم به مدیوم فیلمهای بلند داستانی محدود نمیشود و دیگر مدیومهای نمایشی از جمله مستند هم سهم ویژهای در بازنمایی این دوره تاریخی فرساینده دارند.
کِن بِرنز و لین نویک ، مستندسازان برجسته آمریکایی که هر دو پیشینه قابل دفاعی در عرصه مستندسازی دارند کارگردانی یکی از تازهترین مستندهای مرتبط با جنگ ویتنام را بر عهده داشتهاند. مستند ده قسمتی «جنگ ویتنام» که از نظر موضوعی در رسته مستندهای تاریخی جای میگیرد و البته از منظر تقسیمبندی های فرمی بیشتر به مستندهای گونه گردآوری (آرشیوی) نزدیک است هر چند که کاملاً بر تعریف اینگونه از مستندها که صرفاً با استفاده از تکه فیلمهای آرشیوی ساخته میشوند منطبق نیست.
شاید نیازی به تأکید مجدد بر این نکته نباشد که ایدهآلترین شیوه برای بازگویی رخدادهای مربوط به تاریخ معاصر در مدیوم مستند، همین شیوهی مستند آرشیوی است که توسط بِرنز و نوویک به کار گرفته شده است، شیوهای که میتوان از اصطلاح تاریخ شفاهی هم برای توصیف آن استفاده کرد چرا که در این روش، مستند بر پایهی گفت گوهای شفاهی (غیرمکتوب) تیم سازندهی مستند با افرادی صورت می گیرد که رویداد مورد نظر را از نزدیک لمس کرده و به عبارت دیگر شاهدین عینی آن بودهاند، البته با توجه به گذشت متجاوز از چهل سال از پایان جنگ ویتنام، بدیهی است که بسیاری از شاهدین این رویداد حتی آنهایی که در دوره کودکی و نوجوانی خود، جنگ را از نزدیک درک کردهاند دیگر در قید حیات نباشند و بنابراین سازندگان مستند مجبور به استفاده از به اصطلاح بازیگرانی شدهاند که در نقش شاهدان عینی جنگ ویتنام روبروی دوربین نشستهاند.
وجه تفاوت مهم فیلم با آثار مستندی که از خودِ شاهدان عینی یک رویداد تاریخی استفاده میکنند که البته وجه تفاوت اجتنابناپذیری هم بوده است، حس و حال کاراکتر مورد گفتوگو در زمان روایت رخداد است؛ اینکه بازیگر تحت هدایت تیم کارگردانی تا چه اندازه از یک کاراکتر واقعی و حاضر در بطن رویداد که در حین یادآوری تمام وجودش درگیر خاطرات میشود متفاوت خواهد بود.
اما گذشته از موضوع استفاده از بازیگر به جای شاهدین عینی جنگ، بخش مهمی از انتقال اطلاعات مستند از طریق اطلاعاتی است که راوی متن در اختیارمان میگذارد، استفاده از راوی آنگونه که تاریخ سینما میگوید یک رویکرد ضد سینمای وریتهی فرانسوی محسوب میشود چرا که به اعتقاد مدافعین این دیدگاه که دیدگاه معقول و البته آرمانگرایانهای هم به نظر میرسد مستندساز با محتوایی که از طریق راوی به مخاطب خود میدهد عملاً وارد دایره جهتگیری شده و فیلم از موضع بیطرفانهی خود دور میشود هر چند که در عمل عدم استفاده از راوی که به جز ارائه اطلاعات، حکم تسبیح متصلکنندهی بخشهای مختلف مستند را هم دارد به این سادگیها نیست.
ویتنام در آینهی تاریخ
ویژگی مهم دیگر مستند، پر و پیمان بودن تصاویر آرشیوی است که بیتردید گروه سازنده برای دستیابی به آنها مشقّات بسیاری را در لابهلای آرشیوهای قدیمی شبکههای خبری از سر گذراندهاند، وجود چنین آرشیوی غنی از تصاویر مستند، به مخاطب فیلم در لمس دقیقتر اتمسفر جنگ، کمک زیادی میکند. نکته دیگر اینکه هر چند به دلیل تفاوتهای ماهوی مدیوم نمایش با مطالعه مستقیم کتب تاریخی، میزان درک و دریافت از یک موضوع در مطالعات کتابخانهای و اسنادی گستردهتر و موثرتر است، ولی در برخی از موارد از جمله در همین مستند ده قسمتی مورد بحث، تیم سازنده با جمعآوری منبعی غنی از تصاویر آرشیوی و پیشبرد باطمأنینه روایت، کاری کردهاند که بینندهی آن به برداشتی نزدیک به مطالعات کتابخانهای دست پیدا کند و این امتیاز کمی نیست.
فیلم از دهههای دشوار تاریخ ویتنام از سالهای پیش از آغاز جنگ جهانی دوم که این کشور تحت استعمار ظالمانه فرانسه بوده (و احتمالاً برخی از خوانندگان این مطلب از این موضوع اطلاع نداشته و استعمار فرانسه را تنها در کشورهای عرب زبان شمال آفریقا تصور میکردهاند) آغاز شده و با شرح و بسط دقیق اوضاع ملتهب این کشور در کشاکش جنگ جهانی دوم به تلاشهای رهبر آزادیبخش ویتنام یعنی هوشی مین میرسد، (رهبری که نهضت استقلال و مقاومت ملت ویتنام در برابر استعمار فرانسه و در گام بعد در برابر ایالات متحدهی آمریکا و دولت تحت حمایت آن در ویتنام جنوبی را رهبری کرده است) و در پایان با شکست ایالات متحده در سال ۱۹۷۵ میلادی و اتمام جنگ، خاتمه مییابد. وجود همین محتوای غنی تصویری و روایی در کنار ضرباهنگ متناسب، مستند «جنگ ویتنام» را شایسته نامزدی دریافت چهار جایزه امی و یک جایزه بفتا کرد و بهرغم پارهای اشکالات که برشمرده شد، از آن یک مستند ارزشمند و قابل دفاع ساخته است.
تیتر مطلب به عنوان سرود ملی کشور ویتنام اشاره دارد.