مجله نماوا، رضا صائمی
همیشه زندگی قهرمانهای ورزشی مورد توجه فیلمسازان بوده؛ هم زندگی حرفهای و ورزشی آنها و هم زندگی شخصی و فردیشان. کاراکترهایی از آنها خلق میشود که در عین قهرمان سینمایی بودن، قهرمان ورزشی و واقعی هم هستند. جایی که بازیکن و بازیگر به یگانگی در نقش میرسند. زندگی قهرمانهای ورزشی سرشار از شکوه و شکستهای متعدد است که ظرفیت دراماتیک بالایی دارد و برخی از آنها بهویژه در دوران افول زندگی حرفهای و در دوران پساقهرمانی خود به تراژدی تلخ ناخواستهای تن میدهند که اطراف آن قصههای پرغصهای شکل میگیرد.
«مرثیه برای یک سنگینوزن» روایتی از همین وضعیت تراژیک است. ماونتین ریورا (آنتونی کوئین)، قهرمان سنگینوزن مشتزنی، ۱۷ سال در رینگ بوده و ۱۱۱ مسابقه را برده است. اما یکی از رقیبان جوان وی، عاقبت او را شکست میدهد و پس از مسابقه، پزشک به او توصیه میکند برای پرهیز از نابینا شدنش دست از مشتزنی بردارد و این پایان، آغاز یک تراژدی دردناک برای قهرمان بوکسی است که حالا بهار قهرمانیاش دچار خزان شده است. او مجبور است در سن بالا دنبال کاری تازه برود در حالی که هیچ مهارتی جز مشتزنی نمیداند.
در واقع ریورا در میانسالی با بحران هویت مواجه میشود که اگرچه ریشه در بیسروسامانی شغلی او دارد، اما به تدریج متوجه میشود بسیاری از مهارتهای اجتماعی را نمیداند؛ از جمله چگونگی رفتار با یک زن. او در تجربه کوتاهی از یک عشق نصفه و نیمه متوجه میشود که توانایی لازم را برای ازدواج و تشکیل خانواده ندارد. یا وقتی که به عنوان مربی بوکس برای بچهها انتخاب میشود و شغل تازه و حتی مرتبط با تجربهاش پیدا میکند باز به دلیل عدم ارتباط کلامی با بچهها از این کار منصرف میشود.
ریورا شش کلاس درس خوانده و در تمام عمرش جز ورزشِ بوکس، کار دیگری نکرده و حالا وقتی عمر ورزشی و قهرمانیاش تمام میشود دچار بحران هویتی شده و حتی اعتماد به نفسش تضعیف میشود. در واقع در اینجا با روایتی از یک انسان تکبعدی مواجه هستیم که گرچه در یک زمینه قدرتمند است و در اوج موفقیت قرار دارد، اما در بسیاری از زمینههای دیگر ضعیف و شکننده است. گویی او فقط مبارزه را در میدان مسابقه و رینگ بوکس تجربه کرده است نه در کف خیابان و جامعه. این می تواند حکایت بسیاری از چهرههای موفقی باشد که فقط در حرفه یا تخصص خود موفقاند و فاقد مهارتهای لازم برای زندگی کردن هستند.
ضمن اینکه ریورا برخلاف قویهیکل بودن و قهرمان بوکس بودن، به لحاظ شخصیتی آدم بسیار ساده و کمهوشی است که به سادگی فریب میخورد یا مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، حتی رفیق و حامی ۱۷ سالهاش وقتی میفهمد که او دیگر توان مبارزه کردن ندارد و پیر شده بر سر باخت او شرط میبندد؛ وقتی ریورا و دوست سومشان در جریان این قضیه قرار میگیرند به شدت از او بیزار میشوند و مخاطب درمییابد ریورا چقدر انسان تنهایی است.
او برخلاف ظاهر زمختش روحیهای لطیف و قلبی مهربان دارد که همدلی مخاطب را با خود دارد. یک قهرمان نجیب و دوست داشتنی که قطعا بازی درخشان آنتونی کوئین در جذابیت آن نقش محوری دارد و نشان میدهد رالف نلسون کارگردان فیلم چه نگاه هوشمندانهای در انتخاب او برای بازی در این نقش داشته است.
با اینکه فیلم در سال ۱۹۶۲ ساخته شده و سیاه و سفید است، اما همچنان دیدنی است و هنوز هم می توان ردپای مختصات قهرمان آن را در شمایل قهرمانهای ورزشی امروز هم دید. فیلم یک اکشن ورزشی است، اما بیشترین تاکید آن بر سویههای اخلاقی و روانشناختی ماجراست و تلاش میکند به دنیای فردی و تنهایی قهرمان قصهاش وارد شود و لایههای پنهان یک چهره مشهور ورزشی را بازنمایی کند؛ اینکه لایههای غمانگیزی در پسِ چهرهی باشکوه قهرمانها وجود دارد که از چشم مردم پنهان است. قهرمانهایی که گرچه در رقابت با حریف پیروزاند، اما گاهی حریف زندگی و مشکلات آن نمیشوند و چه بسا در میدان زندگی شکست میخورند. «مرثیه برای یک سنگینوزن» روایت تراژدی یک قهرمان است.