مجله نماوا، منوچهر دین پرست
بارها شنیدهایم که دنیای مدرن انسان را به بردههایی تبدیل کرده تا بتواند بر تمام هستی و شئون او تسلط پپیدا کند. دنیای مدرن میخواهد انسان دیگر چیزی به نام عطوفت و یا حتی مهربانی را هم نشنود. زیر لایه این زرق و برق بیانتها و رفاه بیاندازه و سرگرمیهای خرفتکننده هر کسی به دنیال منفعت خود و استثمار دیگری است. بیگمان فیلم دلال به خوبی توانسته عمق کثافت دنیای مدرن را که انسانها در لایههای لجن آن فرو رفتهاند با درامی تراژیک به خوبی نشان دهد.
اگر فیلم «دلال» را کسی در حد یک درام جذاب و دیدنی که توانسته داستانی از خرید و فروش نوزادان و تجارت غیرقانونی انسان به نمایش بگذارد، ببیند، خود را فریب داده است. فیلم بیگمان ابهام و بیمعنایی و تهی بودن دنیای امروز ما را به خوبی نشان میدهد. کارگردان با دستمایه قرار دادن ماجرایی قطعا واقعی فیلمی ساخته که مخاطب اگر در پی سرگرمی است قطعا مقصر خود اوست. فیلم «دلال» در پی آگاهی بخشی از جنس سینما است. اتفاقا کارگردان زبان سینما را به خوبی فهمیده و با کارکرد و جهانبینی آن به خوبی آشنا است. او با تصاویری که خلق کرده نشان میدهد که چگونه مادری در گرداب فلاکت قرار میگیرد و چنان متزلزل میشود که فرزندش را بفروشد.
کارگردان با زیرکی و رندی تمام داستانی را خلق کرده تا مخاطب نه تنها اسیر ماجرای آن شود بلکه دایم در پی سرانجام نوزاد باشد. فیلم درباره سانگ-هیون صاحب یک خشکشویی است که به صورت داوطلبانه در کلیسای نزدیک خانهاش که دوستش دانگ-سو نیز آنجاست کار میکند. آنها به همراه یکدیگر یک کسب و کار غیرقانونی راه میاندازند. سانگ-هیون گهگاه بچههایی را که در جعبههای نوزاد کلیسا قرار میگیرند میدزدد و گزارش آنها را نیز پاک میکند تا مشخص نباشد که بچهای اصلا در جعبه قرار گرفته بوده است. آنها بچهها را در بازار سیاه فرزندخواندگی میفروشند. اما یک مادر جوان (لی جو یون) از گذاشتن بچهاش در جعبه پشیمان شده و برای گرفتن او برمیگردد و متوجه فعالیتهای این دو میشود. او تصمیم میگیرد تا با آنها در سفری جادهای همراه شود تا بتواند با والدین احتمالی بچهاش صحبت کند. در همین حین دو کارآگاه نیز به دنبال آنها هستند تا آنها را هنگام عمل مجرمانه بازداشت کنند.
همین داستان به خوبی نشان میدهد که ما با چه ماجرای مخوفی رو به رو هستیم. اما کارگردان برای آنکه بتواند مخاطب را با خود همراه کند و فیلمی سیاه و تلخ ارائه نکند، درام خود را به کمدی آمیخته و صحنههایی را خلق کرده که کلیت و ماجرای فیلم برای مخاطب آشکار شود.
بدون تردید ما با فیلمی رو به رو هستیم که دارای صحنههای منزجرکننده است. صحنههایی از چانه زدن بر سر کودکی معصوم که از سرنوشت تلخ و مبهم خود بیخبر است و مادر با سکوتی سرکوب شده نظارهگر است.
کارگردان در فیلم «دلال» توانسته با نفوذ در وضعیت چنین تجارت شرمآوری، مسئولیت اخلاقی خود را از به تصویر کشیدن چنین صحنههایی بر دوش مخاطب بیاندازد تا او خود با سرنوشت فیلم رو به رو شود و تصمیم نهایی را بگیرد. جهانی که «دلال» ترسیم میکند میتوانست جهانی عادی و عاری از ناکامی باشد اما او به خوبی توانسته روایتی جذاب از بنبستهای تراژیک انسانهای فرومایه نشان دهد. انسانهایی که میتوانستند نمودهای اجتماعی مناسبی داشته باشند اما روایت زندگی آنها در عمق رذالت و پستی است. دوگانه مادر- روسپی اگرچه مشمئز کننده است اما کارگردان در خلق چنین کاراکتری میخواهد سرنوشت شوم نوزاد را از میان کنش چنین دوگانهای بیرون بکشد.
فیلم «دلال» را باید از جمله فیلمهایی دانست که مخاطب از دیدن آن ناتوان نیست و با سکانسها و داستانکهای فیلم همراه میشود. موسیقی دلپذیر، مدیومشاتها و طراحی لباس و صحنههای دیدنی و فیلمبرداری خوب، «دلال» را به فیلمی تبدیل کرده که مخاطب با کلیت فیلم همراه شود.