مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
«سواران عدالت» (Riders of Justice) به کارگردانی آندرس توماس ینسن یکی از مشهورترین فیلمسازان دانمارک، یک کمدی درام اکشن دانمارکی، درباره مارکوس (با بازی مس میکلسن) است، یک فرد نظامی در افغانستان که بعد از مرگ همسرش در یک حادثه دلخراش قطار، مجبور میشود به خانه برگردد و از دختر نوجوان خود (اندریا هایک گادبرگ) مراقبت کند.
اتفاق مرگبار به نظر یک حادثه میآید، تا این که یک خوره ریاضی که خودش از مسافران قطار بود، و دو همکار عجیب و غریب او پیش مارکوس میروند و مدعی میشوند سانحه قطار با یک گروه خلافکار معروف به «سواران عدالت» ارتباط دارد و تصادفی نبوده است. مارکوس تصمیم میگیرد افرادی را که باعث مرگ تصادفی همسرش شدهاند، پیدا کند.
«سواران عدالت» اولین بار در دنیا از ۱۹ نوامبر ۲۰۲۰ در دانمارک روی پرده رفت و از ۱۴ مه ۲۰۲۱ بهطور محدود در آمریکا اکران شد. منتقدان سینما بسیار از فیلم استقبال کردهاند.
مس میکلسن بازیگر و آندرس توماس ینسن کارگردان، در یک گفتوگوی ویدئویی با کولایدر، درمورد این که چرا دوست دارند با هم کار کنند، دلیل اهمیت شوخطبعی، تمایل به همکاری دوباره با هم، و نحوه رسیدن به شخصیت مارکوس صحبت کردند. میکلسن همچنین در مورد این که چرا میخواست در فیلم بعدی «ایندیانا جونز» حضور داشته باشد و بازی در نقش گریندلوالد در فیلم «موجودات شگفتانگیز ۳» حرف زد.
یک نکته جالب درمورد فیلم این است که تماشاگر نمیتواند حدس بزند داستان به کجا ختم میشود و حتی درمورد ژانر فیلم، کاملاً مطمئن نیست، اما پویایی روابط بین شخصیتها بسیار متفاوت و جالب است.
مس میکلسن: موافقم.
آندرس توماس ینسن: همیشه اینطور نیست. سینما دو نوع است – سینمایی که دقیقاً همان چیزی را که انتظار دارید از آن میگیرید، و سینمایی که شما را غافلگیر میکند. هر دوی آنها کاملاً خوب هستند، اما من مطمئناً مورد دوم را دوست دارم.
«سواران عدالت» دوباره شما را در کنار هم قرار داد. اولین تجربه شما با هم چطور بود و آن را چطور با همکاری جدید مقایسه میکنید؟ و آیا این تجربه با هر همکاری جدید تغییر میکند؟
میکلسن: ما پنج فیلم با هم ساختهایم. فکر میکنم این تغییر بهتناسب گذر زمان و بالا رفتن سن ما بوده است. میزان اشتیاق و ایدهها و تماسهای نیمهشب با هم، تغییری نکرده است. تقریباً مثل سابق است. وقتی با آندرس توماس در یک فیلم کار میکنم احساس میکنم کاملاً جوان هستم، و وقتی کار تمام میشود حس میکنم خیلی پیر هستم.
ینسن: با هر چه مس میگوید کاملاً موافقم. همینطور است که او میگوید. درمورد من، به همان اندازه که احساس خوشحالی میکنم، عصبی هم میشوم. در مقام یک فیلمنامهنویس دیگر مثل دوران جوانی، همیشه عصبی نیستم، اما وقتی فیلمی را با مس و دیگران کارگردانی میکنم، این که باید حواسم به همه چیز باشد حس خوبی در من ایجاد میکند. وقتی آنجا هستید و عصبی میشوید، میدانید کاری را که باید، انجام میدهید.
شوخطبعی چیزی بود که در داستان «سواران عدالت» میخواستید، یا شوخطبعی شما را غافلگیر کرد؟ به نظر شما چرا وقتی صحبت از چنین داستانی میشود، شوخطبعی اهمیت پیدا میکند؟
ینسن: من در زندگی هم چنین احساسی دارم، هرگز نمیتوانم با شخصی که شوخطبع نیست، دوست باشم. برای من غیر قابل تصور است. شوخطبعی بخشی از زندگی است. وقتی اتفاقات بد میافتد و تاریکی چیره میشود، شوخطبعی برای من بخشی از زنده ماندن است. وقتی شما داستانهایی چنین تاریک را روایت میکنید، مطمئناً باید جایی هم برای آن در نظر بگیرید. مس معمولاً میگوید شما فقط میتوانید آن را دراماتیک و کمی متکلف نگه دارید، اما وقتی با این مضامین فوقالعاده سر و کار دارید، نمیتوانم آن را بدون شوخطبعی و کمی شیرینی تصور کنم. اول این که شاید بدون آن نتیجه کار بیشتر پیشپاافتاده شود، ضمن این که فکر نمیکنم اصلاً بتوانم آن را تماشا کرد. شوخطبعی برای من همه چیز است.
میکلسن: اگر ظاهر امر را در نظر بگیرید و به بخواهید به موضوعاتی اشاره کنید که خود مردم از آن آگاه هستند، باید کلی دیالوگ درباره مشکلات زندگی داشته باشید. این میتواند درنهایت غیر دراماتیک و پیشپاافتاده باشد، اما اگر در کنار شخصیتهایی باشید که بههیچعنوان یکبعدی نیستند، و برعکس خصوصیات بسیار قوی دارند، آنوقت است که میتوانید شخصیتهایی داشته باشید که این پرسشها را نپرسند، بلکه با آن زندگی کنند. ما، بهعنوان تماشاگر، فرصت داریم سر آنها داد بزنیم و بگوییم: «به آینه نگاه کن!» فکر میکنم این گاهی اوقات بار دراماتیک بیشتری دارد.
این حس را نداشتید که بسته به روز فیلمهای مختلفی میسازید، فیلمی درباره رابطه پدر و دختری کارگردانی میکنید، یا صحنههای بسیار خشن را فیلمبرداری میکنید، یا فیلمی درباره یک گروه از آدمهای کاملاً متفاوت میسازید؟
ینسن: همیشه همینطور است. اولین فیلمی که با هم کار کردیم، «چراغهای چشمکزن» (۲۰۰۰)، همه ژانرها را در خود داشت. در آن زمان، من این کار را عمداً انجام دادم، چون مطمئن نبودم دیگر هیچوقت بتوانم یک فیلم دیگر بسازم، بنابراین میخواستم سعی کنم حداقل یک صحنه وسترن و یک صحنه اکشن بسازم. بعضی روزها به خودتان میگویید، «ما داریم چه غلطی میکنیم؟ اینها هرگز به هم نمیچسبند.» درمورد «سواران عدالت»، ما هم صحنههای درام کاملاً طبیعتگرایانه داشتیم، و هم صحنههای اکشن. خیلی باحال است که صبح بیدار شوید و به خودتان بگویید ما امروز این کارها را انجام میدهیم.
مس، خیلی خوب است که شما میتوانید از بازی در نقش شخصیتی مانند هانیبال به فیلمی مانند «سواران عدالت» برسید. حالا هم که قرار است در پنجمین فیلم ایندیانا جونز» بازی کنید. وقتی اعلام شد بخشی از چیزی نمادین مانند «ایندیانا جونز» خواهید بود، عکسالعمل شما چه بود؟ طرفدار آن فیلمها بودید؟ چیزی بود که از آن هیجانزده شوید؟
میکلسن: من خیلی خیلی هیجانزده هستم. حالا که اینجا نشستهام و با شما گفتوگو میکنم، این را بگویم که «ایندیانا جونز» فیلمی بود که باعث شد آندرس توماس بخواهد کارگردان شود. بهتازگی دوباره «ایندیانا جونز و مهاجمان صندوقچه گمشده» را تماشا کردم. فیلمی بسیار خوب و بسیار جذاب است، و چقدر عالی داستان خود را تعریف میکند. بدیهی است برای من افتخار بزرگی است بخشی از فرنچایزی شوم که با آن بزرگ شدم.
قبل از این که پاسخ مثبت بدهید، فیلمنامه را خواندید؟
میکلسن: بله، فیلمنامه را خواندم. خوششانس هستم که اجازه دادند قبل از شروع فیلم، فیلمنامه را بخوانم و بله، همه آن چیزهایی است که آرزو میکردم باشد. خیلی عالی است.
وقتی کاری شبیه به آن انجام میدهید، حس میکنید باید شخصیت را از آن خود کنید، دقیقاً مانند «سواران عدالت»، یا این که نوع نگاه متفاوت است؟
میکلسن: بله، فکر میکنم از من دعوت میشود یک شخصیت را خلق کنم. فکر میکنم همه این را میخواهند. به همین دلیل است که بازیگران خاصی را انتخاب میکنند که فکر میکنند موارد خاصی را میتوانند با خود بیاورند، و این همکاری مثل همیشه خواهد بود. جالب است که «سواران عدالت» کمی به «ایندیانا جونز» شباهت دارد. ما در مجموعه فیلمهای «ایندیانا جونز» همیشه شاهد ترکیب ژانر هستیم. چیزی فراتر از زندگی در این فیلمها دیده میشود، که تقریباً به دهه ۱۹۳۰ برمیگردد و حس بازیگری مانند پیتر لوره را تداعی میکند، و بعد شما ایندیانا جونز را دارید که آدم سالمی است. او کلی کارهای بامزه و جالب انجام میدهد، اما در بعضی از آن فیلمها ژانرهای مختلف را میبینیم. رسیدن به این تعادل جالب است.
میتوانید در مورد شخصیتی که در «ایندیانا جونز ۵» بازی میکنید چیزی بگویید؟
میکلسن: قطعاً میتوانم بگویم، اما اگر بگویم فردا من را درحالیکه بلوکهای سیمانی به پاهایم بستهاند، در دریاچه پیدا میکنید!
حالا که چند فیلم با هم ساختهاید، امیدوارید دوباره با هم همکار شوید؟ این چیزی است که در مورد آن صحبت میکنید، یا فقط وقتی اتفاق میافتد که اتفاق بیفتد؟
ینسن: کار من با او تمام شده است؟ نه. همیشه کمی طول میکشد چون بهطور معمول، من بهعنوان فیلمنامهنویس کار میکنم. فیلمنامهنویسی حرفه اصلی من است، و هرچند وقت، فیلمی را کارگردانی میکنم. بهمحض این که چیزی قابل خواندن داشته باشم، سعی میکنم آن را برای مس بفرستم و ببینم او هنوز در دسترس است یا از این به بعد فقط در فیلمهای «ایندیانا جونز» بازی میکند!
میکلسن: چیز جالبی است چون ما در روابط کاری خود همیشه شخصیتهایی بسیار متفاوت را لمس کردهایم. فرقی نمیکند، شخصیت من در فیلمهای او همیشه تفاوتهایی با قبلیها دارد. خیلی از نویسندهها وقتی فیلمنامهای را برای کسی مینویسند، تصویر او را در ذهن دارند، پس لطفاً دوباره این کار را انجام بده!
ینسن: وقتی کارگردانها از بازیگران قبلی خود استفاده میکنند، با این پرسش روبرو میشوند که «چرا این کار را برای افراد دیگر انجام نمیدهی؟»، اما این حرف را هیچوقت درمورد یک گروه راک نمیشنوید. آنها میتوانند ۳۰ سال کنار هم اجرا کنند و هیچکس نمیگوید، «چرا فلانی هنوز در آن گروه است؟» آنها فقط زمانی درامرهای جدید میگیرند که درامر قبلی در استخر بمیرد! قاعده این است که شما باید بازیگران خود را تغییر دهید، اما من جور دیگری نگاه میکنم، بهخصوص وقتی بازیگری بااستعداد مانند مس داشته باشید.
میکلسن: ما سالهای زیادی در پیش داریم!
مس، کارنامه حرفهای شما با انواع نقشهایی که بازی میکنید، ابعاد فیلمهایی که کار میکنید، و فیلمهایی که به زبانهای مختلف میسازید، واقعاً گسترده و متنوع است. این چیزی است که برای شما مهم است، یا فقط به جایی میروید که کار بطلبد؟
میکلسن: این تعادلی است که واقعاً از آن راضی هستم. فکر میکنم همه بازیگران میگویند، «بله، من این را دوست دارم.» این یک تعادل کامل برای من است، اما متأسفانه همیشه برای همه اینطور نیست. شاید برای من یک ضرورت باشد که حداقل، هرچند وقت یک بار در دانمارک کار کنم چون این زبان مادری من است، این داستان من است، این دوستان من هستند، و احساسی متفاوت است. اگر این رفت و برگشت همیشگی باشد، بسیار خوشحال میشوم.
ینسن: مس شخصیت و داستان را انتخاب میکند. او همیشه درگیر داستان است و دقیقاً میداند میخواهد چه کار کند، و چه شخصیتهایی را جالب میداند. و بعد، او از کشورهای مختلف و فیلمهای مختلف سر درمیآورد.
میکلسن: درست است. داستان مهمترین بخش است، و بعد شخصیت میآید، و بعد آدمهای اطراف شما میآیند. شما باید بتوانید بهنوعی با کارگردان خود، در سطحی، ارتباط برقرار کنید، سطحی که میدانید مثمر ثمر خواهد بود.
آندرس، ازنظر شما بهعنوان یک فیلمساز، مس چه ویژگیهایی دارد، و در مقام بازیگر چه چیزی با خود میآورد که باعث میشود بخواهید دائم با او کار کنید؟ هنگام نوشتن شخصیتهای خاص، او را در سر ذهن خود دارید؟
ینسن: اولازهمه، من عبارت «او را در ذهن خود دارم» را دوست ندارم، چون این ایده را دوست ندارم.
میکلسن: بههرحال از هر جای دیگری در بدن تو بهتر است!
ینسن: من دوست دارم با همان افرادی کار کنم که قبلاً با آنها کار کردهام، و این یک کار مداوم است. ما بر مبنای شخصیتهایی جلو میرویم که قبلاً خلق کردهایم. خیلی کارها هست که جرات نمیکنم بدون این که بدانم نهتنها مس بلکه گروه بازیگران اطرافم را دارم، دست به آن بزنم. باید بگویم من هم از او الهام گرفتهام. او بازیگر خوبی است. هرچند بدم میآید در حضور او این حرفها را بزنم!
میکلسن: خیلی سختی میکشی، اشکال ندارد، حرفت را بزن. نگذار در دلت بماند!
ینسن: مس بازیگر کاملی است. او مسئولیت کل فیلم را بر عهده میگیرد. او بسیار فعال است. او با رقصیدن مردم را به گریه میاندازد. کمتر کسی میتواند این کار را انجام دهد.
شخصیت مارکوس در «سواران عدالت» نهتنها آدم سالم این داستان است، بلکه واقعاً مردی بسیار خویشتندار است. آیا بازی در این نقش با وجود تمام اتفاقات عجیب و غریبی که در داستان روی میدهد برای شما یک چالش بود؟
میکلسن: نه، من کلمه خویشتندار را به کار نمیبرم. فکر میکنم چیزی در درون این شخصیت در حال منفجر شدن است، و این بسیار متفاوت با خویشتنداری است. او خویشتندار نیست. در درونش چیزی در حال جوشیدن است. این آدم، شخصیت من در فیلم، برای مدتی میتواند جنون را بپذیرد، اما به دلیل این که در یک مأموریت بود، بهراحتی از آن عبور میکند. بهطور کلی فکر میکنم، من و آندرس توماس بهطور متفاوتی به آن نزدیک شدیم، و در یک ساعت اول فیلم روزنههای دیگری درمورد شخصیت او را نشان دادیم، تا این که در اواخر داستان و در صحنه دستشویی، او را میبینیم که کاملاً از هم میپاشد و به یک بچه کوچک درمانده تبدیل میشود. اگر آن صحنه را در فیلم نداشتیم، در طول فیلم کارهای مختلفی با این شخصیت میکردیم، اما چون آن صحنه را داشتیم، به مسیر او میتوانستیم پایبند باشیم. صحنه دستشویی یک صحنه کلیدی برای مارکوس است.
مس، تجربهای مانند حضور در فیلم «موجودات شگفتانگیز ۳»، جایی که شما نقشی را بازی میکنید که یک بازیگر دیگر قبلاً آن را بازی کرده، چگونه است؟ بهعنوان بازیگر، نگاهی متمایز دارید تا بفهمید چگونه میتوانید آن شخصیت را از آن خودتان کنید، یا به این فکر میکنید چگونه میتوان شخصیت را بر اساس آنچه قبلاً انجام شده است، ساخت؟
میکلسن: هیچکس دوست ندارد به جایی برود و سعی کند چیزی را کپی کند. این کار بلافاصله یک جور خودکشی خلاقانه خواهد بود، خصوصاً وقتی کاری قبلاً و با مهارت انجام شده باشد. بنابراین، همه از ما انتظار دارند راهی متفاوت پیدا کنیم. ما به یک پل ارتباطی بین آنچه او (جانی دپ) انجام داد و آنچه من میخواهم انجام دهم، نیاز داریم، بنابراین این پلها را باید با هم پیدا کنیم، چه یک ظاهر خاص باشد، و چه یک نگرش خاص در شرایط خاص، اما شما باید کار را برای خودتان کنید. هر چیز دیگری به لحاظ خلاقانه، میتواند کاملاً احمقانه باشد.
چه چیزی باعث شد بخواهید چنین کاری انجام دهید، چون به نظر میرسد فرصتی است که غالباً پیش نمیآید؟
میکلسن: من یکی از طرفداران پر و پا قرص جهان «پاتر» هستم. این ژانری است که در کشور من نمیتوانید به آن نزدیک شوید. در دانمارک نمیتوانید با چنین بودجهای کنار بیایید. بنابراین، بدیهی است که وقتی سر راه من قرار گرفت، یک فرصت شگفتانگیز بود.
با توجه به این که تاکنون نقش چند ضد قهرمان را بازی کردهاید، قبل از حضور در نقش یک شخصیت شرور دیگر، خیلی محتاط نبودید؟ آیا باید در یک شخصیت چیزی ببینید تا برای شما احساس تازگی و تازگی ایجاد کند؟
میکلسن: خوب، باید تازه و جدید باشد، یا زاویه کمی داشته باشد. کارهای مختلفی وجود دارد که میتوانید در زندگی انجام دهید. کسی گفت فقط هفت داستان در تاریخ وجود دارد، و در مورد شخصیتها هم همینطور. بههرحال همیشه بهنوعی همپوشانی دارید. ژانر ممکن است متفاوت باشد، بنابراین رویکرد، کمی متفاوت خواهد بود. من اصلاً نگران این مسئله نیستم… اگر اصلاً کار نمیکردم، نگران میشدم، پس واقعاً سپاسگزارم که این اتفاق میافتد.
آندرس، چه چیزی الهامبخش داستانهایی است که مینویسید؟ از کجا الهام میگیرید؟
ینسن: بیشتر اوقات، درواقع از یک شخصیت میآید و بعد بهتدریج به موضوع تبدیل میشود. برای بسیاری از نویسندگان، داستان با موضوعی شروع میشود که میخواهند کشف کنند. من نسبت به کاری که انجام میدهم بسیار ناخودآگاه هستم. فقط سعی میکنم با هر احساسی که در روز دارم همراه باشم. زیاد مینویسم، و ناگهان چیزی پیدا میشود که میخواهم بیشتر کشف کنم، و گاهی اوقات به فیلمنامه تبدیل میشود.
میکلسن: این یک روش فروتنانه برای پاسخ دادن به سؤال شما است. نمیدانم با کارهای گری لارسن (کاریکاتوریست) آشنا هستید؟ فکر میکنم آندرس توماس همان رویکرد را نسبت به زندگی دارد. زندگی، پوچی و بیمعنایی خاصی دارد که آندرس توماس دائماً آن را میبیند، آن هم غالباً در جاهایی که بقیه ما آن را نمیبینیم. او در جواب خود به این نکته اشاره نکرد، اما من میکنم. فکر میکنم پوچی زندگی، رانشگر بسیار بزرگ برای همه چیز و همه داستانهایی است که او برای ما تعریف میکند.
شما مدام مینویسید و تنها وقتی آن نوشتهها به پایان میرسد، فیلم میسازید؟
ینسن: من پروژههای زیادی دارم و در مقایسه با نویسندگان دیگری که میشناسم کارهای زیادی مینویسم که بعضی حتی فیلمنامه نیستند. من یک صحنه را انجام میدهم یا فقط یک شخصیت را کشف میکنم. بهعنوان مثال، شیفته افرادی هستم که به خودشان دروغ میگویند. اگر پلیس جریمهام کند، برای این که خشم خودم را از بین ببرم، به خانه میروم و صحنهای درباره آن فرد مینویسم و سعی میکنم توضیح دهم چرا کسی که برگه جریمه را به من داده، این کار را کرده است. من نوشتن را دوست دارم. گاهی اوقات الهام میگیرید، و پسازآن وقتی چیزهای کافی دارید، میتوانید احساس کنید که حالا موقع نوشتن است. وقتی یک موضوع و شروع برخی شخصیتها داشته باشم، حس میکنم دیگر ساختارمند هستم، پس مینشینم و سعی میکنم یک فیلمنامه بنویسم.
منبع: کولایدر