مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
سریال محدوده بیرونی (Outer Range) را چطور میتوان توصیف کرد؟ «یلواستون» در کورهراه «توئین پیکس»؟ یک «پروندههای مجهول» که فاکس مولدر و دینا اسکالی در ساوثفورک رنچ در دالاس روی آن تحقیق میکنند؟ یا یک سریال خانوادگی وسترن با یک چرخش فراطبیعی – یا شاید علمی تخیلی که نمیتوان آن را مختصر و مفید یا حتی نسبتاً ساده توصیف کرد؟
برایان واتکینز، خالق و تهیهکننده اجرایی این سریال هشت اپیزودی که فصل اول آن آوریل تا مه ۲۰۲۲ در آمازون پرایم ویدیو پخش شد، میگوید: «تام پلفری (بازیگر) حرف واقعاً قشنگی زد. او گفت “محدوده بیرونی” جوری است که انگار کورمک مککارتی، سیمون وی و سم شپرد یک بچه دارند و ریموند کارور پرستار آن بچه است و من گفتم، “تو یک جورهایی زدی به خال، مرد.”»
آنچه واضح است، رویال ابوت (جاش برولین)، یک مزرعهدار در وایومینگ و رئیس خانواده ابوت و خانواده او شاهد مجموعهای از بحرانهای وجودی هستند که تهدیدی برای آنهاست. خانواده رویال را سسیلیا (لیلی تیلور)، همسر او که زنی نرمزبان، اما بااراده است؛ پسرانشان، پری و رت (پلفری و لوئیس پولمن) که برای جلب توجه و تأیید پدرشان رقابت میکنند؛ و ایمی (الیو ابرکرامبی) ۱۰ ساله، نوه خانواده و جوانترین و معصومترین فرد خاندان تشکیل میدهند.
دو ورود غیرمنتظره از وقایع عجیبی خبر میدهد که قرار است آنها را تحت تأثیر قرار دهد: یک حفره مرموز و بسیار بزرگ، شاید کوانتومی در حول و حوش مزرعه که هر چیزی را که به اعماق سیاه آن سقوط کند، نیست و نابود میکند؛ و آتم (ایموجن پوتس)، یک زن جوان خانهبهدوش، ژیگول و البته مرموز که روزی به مزرعه ابوتها میآید و در زمین آنها اردو میزند و ظاهر و رفتار سبکبالش از یک تهدید شوم خبر میدهد.
و درحالیکه آثار مککارتی و شپرد سالها روی واتکینز تأثیرگذار بودهاند، فقط بخشی از منابع الهام متفاوت او در رسیدن به یک لحن مناسب برای سریالش هستند که ژانرهای مختلف را با هم تلفیق کرده است.
او میگوید: «من با کارهای استیون اسپیلبرگ بزرگ شدم: او برای من مثل یک پدر دیگر بود. ایده گسترده و جامع او از تخیل و شگفتی در زندگی و روابط روزمره ما نقش دارد. من در عین حال شیفته هنرمندان وسترن مانند مریلین رابینسون (رماننویس) و بروس نائومن (هنرمند چندرسانهای) بودم که واقعاً چشمانداز وسترن را میبینند و آن را با خطوط نئون به هم میزنند. برای من این سریال واقعاً همین است: یک چشمانداز وسترن کلاسیک و زیبا که با نئون شکافته شده است.»
واتکینز بهطور طبیعی به جنبه وسترن نزدیک شد. او توضیح میدهد: «این علاقه از یک جای خیلی شخصی آمده است. من در کلرادو در غرب آمریکا بزرگ شدم. غرب برای من همیشه جایی بوده است که در آن خارج واقعاً داخل را نشان میدهد، جایی که میتوانی بالای یک ردیف از درختان بایستی و احساس کنی به دنیای دیگری خیره شدهای. به همان اندازه مملو از شگفتی و غرابت است. داستان سریال از آنجا آمد – یک مزرعهدار اهل وایومینگ که در ملک خود با یک خلأ متافیزیکی مواجه میشود و در ادامه زنجیرهای فاجعهبار از وقایع را تسریع میکند – و با این کار، خلأهای درونی خودش و خانوادهاش را آشکار میکند.»
او اضافه میکند: «واقعاً میخواستم داستان دست و پنجه نرم کردن آدمهای واقعی با ناشناختهها را روایت کنم. سریال واقعاً تلاش میکند نشان دهد زمان چیزی است که میتوان گذشته، حال و آینده را در آن بهیکباره تجربه کرد و وزن آن و این که زمان چگونه میتواند برای چیزی مانند خانواده یک آنتاگونیست بزرگ باشد. من و جاش درمورد این مسئله و تمام ایدههای بزرگ و پیشداستانهای خاص حرف زدیم.»
برولین نیز چه ازنظر جغرافیایی و چه ازنظر ژانر، قدیمی و جدید، به غرب آمریکا تمایل درونی دارد: کارنامه سینمایی او بهویژه دو کلاسیک مدرن «جایی برای پیرمردها نیست» و «شهامت واقعی» به کارگردانی برادران کوئن، تأییدی بر این نکته است.
برولین که «محدوده بیرونی» نهتنها اولین نقش اصلی تلویزیونی او در نزدیک به دو دهه است، بلکه بهعنوان تهیهکننده اجرایی سریال نیز فعالیت میکند، میگوید: «من با غرب و کارهای وسترن احساس نزدیکی میکنم، چون مادرم اهل تگزاس است. من با اسبها بزرگ شدم، با حیوانات وحشی بزرگ شدم. مادرم مدیر یک ایستگاه فرعی حیات وحش بود، با قفسهایی که در هشت سالگی باید تمیز میکردم، قفس گرگها و همه حیواناتی که بهطور غیرقانونی از طبیعت بیرون آورده شده بودند. مادرم آن آدمها را به زندان میانداخت؛ بنابراین، من تا حد زیادی بدون حس مسئولیت بزرگ شدم، اما به شیوهای خیلی جالب که در این سریال به من کمک میکند.»
برولین در صدر فهرست گزینههای واتکینز برای نقش رویال بود و وقتی این دو در نیویورک همدیگر را دیدند، بازیگر ۵۴ ساله خیلی سریع مجذوب داستانی شد که به ژانر محبوبش یک چرخش سورئالیستی و اسرارآمیز داده است.
وقتی او متن سریال را خواند بلافاصله یاد نقش خود در «جایی برای پیرمردها نیست» افتاد. آشناپنداری بود. حس میکرد رویال ابوت در همان خیابانهای لاس وگاس، نیومکزیکو، جایی که ۱۵ سال قبل در فیلم برادران کوئن، آنتون چیگور (خاویر باردم) لوئلین ماس با بازی او را تعقیب میکرد، گیر افتاده است. او اذعان میکند: «احساس خیلی عجیبی بود. انگار رویال ۲۰ سال بعد لوئلین است. نمیدانم شخصیتها چقدر شبیه هم هستند، اما فضا و موقعیت خیلی شبیه به هم بود.»
واتکینز میگوید برولین از طریق نقش لوئلین ماس و نقش خود در «شهامت واقعی» به «شکل دادن تصورات ما از غرب آمریکا» کمک کرد، اما خود ستاره خیلی به افسانهها اعتقاد ندارد. این چیزی است که او را جذب نقش رویال کرد، مردی که به نظر میرسد نظم همهچیز را در کنترل خود دارد، اما کشف حفره و آنچه در ادامه اتفاق میافتد زخمهای عمیق خانواده چند نسلی او را آشکار میکند که تلاش میکردند آن را پنهان کنند.
برولین میگوید: «من با یک قهرمان رمانتیک ژانر وسترن که هیچ اشتباهی از او سر نمیزند، میانهای ندارم. وقتی این عنصر فراطبیعی و متافیزیکی را وارد آن دنیا میکنید، چیزی که به دست میآورید فروپاشی این ساختار است – فروپاشی این پایه و بعد با پیامدهای رفتاری واقعاً جالبی روبرو میشوید. این چیزی است که من الان به آن علاقه دارم.»
او ادامه میدهد: «نکته جذاب این است که شما یک کهنالگو خلق میکنید و بعد آن را تحت تأثیر احساسات قرار میدهید. او را میشکافید یا میشکنید. معلوم است که علت وجودی رویال حفاظت از خانوادهاش است. او این را پایه میداند که بدون هیچ چشمداشتی از خانوادهاش محافظت کند، اما به خاطر فاش نکردن اسرار، این پایه ناپایدار و شکننده است و وقتی او از چیزی ناشناخته ضربه میخورد، فرومیپاشد. ایده گرفتن یک کلیشه و از بین بردن آن را دوست داشتم.»
برولین میگوید: «برای من ترسناک بود، چون باید احساساتیتر رفتار میکردم و در یک مسیر نامطمئن راه میرفتم. بهعنوان یک بازیگر برای من واقعاً جالب بود. به خودم گفتم، “چرا بعد از ۲۰ سال در تلویزیون بازی میکنی؟” چون من را میترساند. این یک چرخش بزرگ است و من آن را دوست دارم.»
او میگوید با این که با برخی از جنبههای «محدوده بیرونی» بلافاصله هماهنگ نشد، شرایط سختی لوکیشن تولید سریال، استرس ناشی از یک بیماری همهگیر جهانی و نیاز شدید به خواب بهعنوان پدر دو فرزند زیر سه سال، به او برای رسیدن به حس ناراحتی و سردرگمی که بخشی از تجربه رویال است، کمک کرد. برولین ناگهان اطمینان خود به عقاید از پیش شکل گرفته و رویکرد برنامهریزیشده نسبت به این شخصیت را بهطور فزایندهای سست دید. او اذعان میکند همه این عوامل دستبهدست هم داد تا نقشآفرینی او بهتر شود.
واتکینز و نویسندگان سریال نیز با چالشهای خاص خود روبرو بودند و درمورد میزان مبهم بودن رازهای متعدد سریال و زمان افشاگریهای بزرگ خود بحث میکردند.
او میگوید: «این فوت و فن هر معمای بزرگ است – این که چقدر باید خودداری کرد و چقدر باید به آن تکیه کرد. بعضی وقتها آزمایش و خطا بود و بعضی وقتها چیزی که واقعاً به آن باور داشتیم، بازگشت به ضربان قلب احساسی سریال بود. معما اهمیت ندارد، مگر به لحاظ احساسی برای یکی از شخصیتهای ما معنا داشته باشد. هیچ معنایی ندارد، مگر واقعاً در ما احساسی ایجاد کند.»
واتکینز در هر مرحله تلاش میکرد به اعضای تیم خلاق خود اختیار بدهد تا بهترین ایدههای خود را به میز بیاورند، آنها را در تلاشهای خود متحد کند و آن حس وحدت خانوادگی را به وجود آورد که از هسته اصلی سریال خبر میدهد.
او میگوید: «ما باید تلاش میکردیم بفهمیم چگونه میتوان ایدهای از خانواده را خلق کرد. من سابقه کار در تئاتر دارم – خودم را در وهله اول یک نمایشنامهنویس میدانم – پس برخی از آن ترفندها را برای کنار هم قرار دادن بازیگران به کار بردیم، چه با تمرینات پیش از شروع تصویربرداری یا استفاده از منابع مختلف که الهامبخش سریال یا ما بودند. افراد زیادی در آن گفتوگوها مشارکت داشتند و با هدایت ما چیزی را شکل دادند. آنچه درنهایت اتفاق افتاد شکلگیری یک خانواده هنرمند واقعاً فشرده بود.»
با هدایت برولین، بازیگران بهسرعت دریافتند باید فرز باشند، چون اگر یک صحنه رضایتبخش نبود، برولین برای تکرار آن تردید نمیکرد. درواقع، برخی از خاطرهانگیزترین لحظههای سریال نتیجه کار بداهه بازیگران است.
لیلی تیلور میگوید: «ما احساس میکردیم این کار را هر روز انجام میدهیم. انعطافپذیر شده بودیم. شجاع شده بودیم. سازگار شده بودیم – درواقع همهچیزهایی که برای زنده ماندن به آن نیاز داشتیم. منعطف بودن کار سختی است، حتی اگر بهترین راه باشد. نیاز به اعتماد دارد و ما به هم اعتماد کردیم.»
واتکینز با اشاره به مزایای انشقاق خلاقانه ناشی از حضور استعدادهای قوی میگوید: «خوشبختانه با آهن میتوان آهن را تیز کرد، درست است؟ این در نقشآفرینیهای شگفتانگیز بازیگران ما اتفاق افتاد که هر یک باورنکردنیترین کار را انجام دادند. برای من، یکی از نکات برجسته سریال دیدن کار این گروه بازیگران است. شخصیتهای سریال بهواسطه نقشآفرینیهای آنها بهطور دقیق ترسیم شدند و واقعاً هیجانانگیز از کار درآمدند.»
منبع: متاکریتیک، هالیوود ریپورتر
تماشای سریال محدوده بیرونی در نماوا