مجله نماوا، علیرضا نراقی
تاریخ هنر و ادبیات جهان، اثر ضد جنگ به خود کم ندیده است. اگر در قرون گذشته جنگ در هنر نمایانگر ارزشهای دلاوری بود و به قول هگل به پدر میمانست، در قرن بیستم نقاب از چهره برگرفت و معنایی جز تباهی برای انسان نداشت. در قرن بیستم که دو جنگ جهانی افکار و ایدئولوژیهای نجاتبخش انسانگرا را رسوا ساخت، ضدجنگ بودن تبدیل به تمی اصلی و تکرارشونده در هنر و ادبیات شد. انسان معناباخته و بیهویت بر پهنه قرنی سرد و شتابان جغرافیای خود را به سبب جنگهایی عظیم گم کرد و نه دیگر میتوانست به پیش از جنگ بازگردد و نه آیندهای روشن را روح بیمار و بحرانزدهاش توان تخیل کردن داشت. در نیمه قرن بیستم به نظر میرسید کار جنگ و انسان با یکدیگر تمام شده است، چرا که انسان را صلحی به درازای قرن برای ترمیم نیاز بود؛ اما زهی خیال باطل که گویی همیشه چیزی برای جنگیدن هست؛ جنگ ادامه یافت و مهمتر از آن نظامیگری. صلحی مسلح بر جنگی سرد حاکم شد و تا فروپاشی بلوک شرق و مستقل شدن کشورهای تحت سیطره شوروی کمونیستی، سایه جدالی نو بر سر جهان سنگینی میکرد. دو قدرت در دوسوی عالم علیه یکدیگر دسیسه میچیدند؛ بازار جاسوسبازی داغ بود، آمادگی نظامی و رقابت تسلیحاتی همه چیز بود و همانطور که کودکان اسباببازیهای خود را در گنجه، دست نخورده رها نمیکنند، آدمیان قدرتمند هم اگر اسباببازیهای ویرانگر و پر طمطراق خود را به کار نمیانداختند، ناگزیر تنبل و مستهلک میشدند و این برای انسانی که در پهنه سیاست، رقابت بر سر قدرت را همچون ذاتی شیطانی در خود حمل میکند گناهی نابخشودنی بود. اما جنگ با فروپاشی شوروی و تک قطبی شدن جهان نیز همچنان بر جهان حکومت میکرد.
ویتنام بزرگترین این کابوسها بود. هنوز هم جنگهای منطقهای فرساینده از پی هم در نقطهای شعلهور میشوند و آتش آنها تمام جهان را اگر نه به سوختن، دستکم به تجربه حرارتی آزارنده و تحمل ناپذیر آلوده میکند. شیطان جنگ مدام رخ عوض میکند اما هیچگاه پایان نمیپذیرد. اما بسیاری این شیطان را ماشین مینامند؛ «ماشین جنگ» اصطلاح رایجی است در توصیف انتقادی آن و به نوع خود ابزار مهمی برای انحراف از اصل و علتالعلل جنگهاست؛ چرا که جنگ ماشین نیست، آنطور که استنلی کوبریک نمایان میکند شیطانی است در درون ما. استنلی کوبریک فیلمساز بیهمتای تاریخ سینما که از مهمترین آثارش غنی کردن زبان سینما و عمق بخشیدن به این هنر بود، اگر در فیلم «دکتر اسرنج لاو» در سال ۱۹۶۴ به ابزار جنگی پرداخته بود و ذهنیت پشت رقابت تسلیحاتی را به هجو کشیده بود، در ۱۹۸۷ با «غلاف تمام فلزی» بر تربیت انسان جنگآور متمرکز میشود. نوعی پرورش که باطن جنگ را پیریزی میکند؛ همان شیطانی که در نهاد آدمی جا خوش کرده است و با ابزار قدرت از خواب بر میخیزد و به هیولایی هراسانگیز تبدیل میشود. نظامیگری و تربیت نظامی را کوبریک در فیلم «غلاف تمام فلزی» به مثابه نوعی از دگرگونی تصویر میکند که از آدمیان تنها هویتزدایی نمیکند، بلکه آنها را از ماهیت انسانی و ارزش وجودی خود تهی میکند و سرباز را حتی از بازشناخت خود نیز عاجز میسازد. اینجاست که جنگ شروع میشود، در خوابگاه پرورش سرباز و در نظامی از قدرتنمایی، فشار و تسلط و تسخیر، که سلسله خشونت را در فردیت درونی میکند.
نقطه عزیمت فیلم «غلاف تمام فلزی» همین لحظه است. سرها تراشیده میشوند، گویی که سربازان همچون سالکان راهی مخوف خود را از جهان تهی میکنند، تا در سلوکی شوم، یا خود را نابود سازند و یا دیگری را. دیگر زندگی و جاری شدن زیستن باید توقف پیدا کند و این مرگ است که از قواعد و آموزش نظامی رخ عیان میکند. کوبریک به بهانه جنگ ویتنام وارد نهاد انسان تربیت شده نظامی میشود و بدبینی خاص خود نسبت به خصلت آدمی را به رادیکالترین شکل ممکن پیش چشم میگذارد. فیلم از سه پاره تشکیل میشود و در این روند ما از آموزش ساخت جهنم توسط سربازان جهان آزاد، وارد خود جهنمی میشویم که همه را حتی خودشان را میسوزاند. ویتنامیهایی که به قول یکی از سربازان بجای آزادی، زنده بودن را برگزیدهاند باید به مرگ نائل آیند، اما هر شلیک به جلو، شبیه به شلیکی به خود است. کوبریک از نقد جنگ و ساختن اثری ضد جنگ فراتر میرود. او نفس نظامیگری را نشانه میگیرد. نفس از خودبیگانگی مستبدانهای که با روند سرکوب، سرکوبگر تربیت میکند.
ساختار «غلاف تمام فلزی» ساده است و روایتی روان و خطی دارد که مرحله به مرحله با حوصله و زمینه چینی به سرانجام میرسد. کوبریک در همان شکل دقیق وسواسگونه خود، اینجا نیز دوربین را در حرکاتی شگفتآور و در عین حال آرام و بطئی، به عرصه بیان عمق داستان تبدیل میکند. به چشم نافذی که ره به درون میبرد. گاه این دوربین زاویهای تخت و گزارشی دارد و گاه شکوه یک اثر جنگی حماسی را میآفریند؛ گاه به شخصیتها نزدیک میشود و بر آنها متمرکز میماند و حتی حامل احساساتی است و گاه خشک و بیتفاوت، عاری از هرگونه احساسی روایتگر صرف است، تا عمق ماجرا با احساسات تنزل پیدا نکند.
تماشای آنلاین فیلم غلاف تمام فلزی در نماوا