مجله نماوا، ساسان گلفر
چرا انسانها باید وانمود کنند که خودشان نیستند؟ چرا باید نقاب دیگری را به چهره بزنند؟ چرا باید تفاوت میان انسانها صورت تبعیض به خود بگیرد تا حدی که افراد را از خود بیگانه کند؟ اصلاً چرا باید جوامع بشری بر مبنای تبعیض، تفرقه و مرزکشیهای گوناگون شکل بگیرند؟ کمترین ارزش فیلمی مانند «عبور» / Passing این است که چنین پرسشهایی را در ذهن مخاطب خود برمیانگیزد، حتی اگر نتواند پاسخ درستی برای این پرسشها پیدا کند یا کاستیهایی در ساختار سینمایی آن وجود داشته باشد. و ارزش چنین فیلمی این است که -شاید- تماشاگر آگاه را به بازنگری در پیشفرضها یا مرور «اعلامیهی جهانی حقوق بشر» وادارد که از دستاوردهای تاریخی بشر و مهمترین لازمهی ایجاد ثبات و امنیت در هر جامعهی بشری امروزی است:
ماده ۱- تمام افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان هستند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.
ماده۲- هر انسان میتواند بدون هیچ گونه تمایز، خصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیدهی سیاسی یا هر عقیدهی دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیهی آزادیهایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است، بهرهمند شود. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بینالمللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد. گو این کشور مستقل، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی درآمده باشد.
ماده ۳- هر انسان حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد…
عنوان فارسی فیلم Passing در برگردان تحتاللفظی به «عبور» ترجمه شده؛ اما در واقع racial passing از لحاظ جامعهشناختی به مفهوم آن است که یک نفر از نژاد یا قوم یا گروهی در اقلیت، خود را به رنگ اکثریت جامعه دربیاورد و تظاهر کند که جزو نژاد یا گروه اکثریت است تا از تبعیض یا آزار در امان بماند و به این معنا میتوان عنوان Passing را «تظاهر» یا «وانمود» ترجمه کرد. این فیلم اقتباسی از رمان مشهوری با همین عنوان است که در سال ۱۹۲۹ نوشته شده و در ادبیات کلاسیک آمریکا و محافل ادبی آن به جایگاه درخوری رسیده است.
آیرین ردفیلد (تسا تامپسون) زن سیاهپوستی است که در محلهی هارلم نیویورک دهه ۱۹۲۰ میلادی زندگی میکند. آیرین که در میان اجدادش افراد سفیدپوستی هم بودهاند، پوست روشنی دارد و گاهی میتواند خود را سفید جا بزند تا از برخوردهای تبعیضآمیز در امان بماند، با اینحال از طرفداران برابری نژادی است و با شوهرش، برایان (آندره هولاند) که پزشکی سیاهپوست است و دو پسرش زندگی مرفهی را میگذراند. زمانی که آیرین یک دوست قدیمی به نام کلِر بیلو (روث نگا) را بعد از سالها میبیند که مانند آیرین سیاهپوست است اما پوست روشن و موهای بلوند او باعث شده با مردی سفیدپوست و نژادپرست به نام جان (الکساندر اسکاشگورد) ازدواج کند که باور کرده او سفیدپوست است و حتی متوجه تبار رنگینپوست او نشده، زندگیاش عوض میشود. با آنکه آیرین از رفتار کلِر و پذیرفتن دیدگاههای نژادپرستانه منزجر شده است، ناخواسته به او اجازه میدهد که وارد زندگیاش شود…
تصویری که رنگ نمیپذیرد
فیلم عبور محصول ۲۰۲۱ آمریکا، انگلستان و کانادا اولین و تنها تجربهی کارگردانی ربکا هال، بازیگر فیلمهایی مانند فیلم هولمز و واتسن، «غول بزرگ مهربان»، «فراست/نیکسن» و «پرستیژ» است. فیلمنامهی این فیلم را نیز خانم هال از رمانی با عنوان Passing اقتباس کرده که نیلا لارسن حدود یک قرن پیش، در سال ۱۹۲۹ نوشته و داستان رمان و فیلم نیز در همان سالها میگذرد. خانم نیلا لارسن که فقط در عمرش دو رمان نوشته و با همین رمان به شهرت رسیده، حال و وضعی بینابین دو شخصیت آیرین و کلِر در این داستان داشته است. او در محلهای فقیر در شیکاگو از مادری دانمارکی و پدری کاراییبی/آفریقاییتبار به نام پیتر واکر به دنیا آمده بود. مادرش که کارگر بود، پس از مرگ زودهنگام پدر نیلا با مردی دانمارکی به نام پیتر لارسن ازدواج کرد و نیلا با پذیرفتن نام ناپدری توانست خود را سفیدپوست جا بزند و در تمام عمر در محافل سفیدپوستان آمریکایی پذیرفته شود و با این حال با یک فیزیکدان مشهور و استاد دانشگاه سیاهپوست به نام المر ایمز ازدواج کرد. در فیلمی که این رمان اقتباس شده، طبیعتاً تعدادی از شخصیتهای کلیدی مانند دوست مشترک دوران کودکی دو شخصیت به نام گرترود مارتین که وضعیتی مشابه آنها دارد و در ابتدای داستان با آن دو همراه است یا سگی به نام «نیگ» که شوهر کلِر تصور میکند نام او نشانهی نفرت نژادی کلِر از سیاهپوستان است، اما وجه تسمیهی دیگری دارد… از داستان حذف شدهاند تا با رویکرد مینیمال خانم ربکا هال هماهنگی بیشتری داشته باشد. فیلم به درونمایههای رمان اصلی مانند تبعیض نژادی، اختلاف طبقاتی و مفاهیم جنسیتی وفادار است، اما به نظر میرسد بیشتر از رمان به ملودرام گرایش پیدا کرده و این مسئله تا حدی به اثر اقتباسی لطمه زده است.
تصویر سیاه و سفیدی که در تمام مدت ۹۸ دقیقه این فیلم رنگ نمیپذیرد از یکسو با مفهوم و درونمایهی داستان هماهنگ است (شعار تبلیغاتی فیلم هنگام اکران «هیچ چیز سیاه و سفید نیست» بوده) و از سوی دیگر در ترکیب با کادر ۱.۳۷ به ۱ کلاسیک این فیلم یادآور آن دوران تاریخی است. اما به نظر نمیرسد با این تمهید توانسته باشد امکان اشتباه گرفته شدن بازیگرانی مانند روث نگا و تسا تامپسون با زنان سفیدپوست را باورپذیر کند. تبدیل تصاویر ناواضح به واضح ترفندی سبکی است که ربکا هال به شیوهای موفقیتآمیز و در جهت معنا و مفهوم کلی فیلم به کار میگیرد. کارگردان این شیوه را در مورد حاشیهی صوتی فیلم هم بهویژه در سکانس آغاز فیلم به کار میبندد و البته از صدای فیلم هم در مجموع هوشمندانه استفاده میکند. موسیقی مینیمال دوونت هاینز، سازندهی آثار موسیقی جَز و آر اند بی نیز بسیار گوشنواز است و بهویژه روی تصاویر نمای دور معرف خانه در محلهی هارلم که ربکا هال برای نقطهگذاری روایت از آن استفاده کرده است، خوب مینشیند و با قابهای سیاهوسفید شستهرفته و چشمنواز ادوارد گرو همخوان است.
ریتم کند فیلم به خودی خود مشکلآفرین نیست، اما بازی تسا تامپسن که در مقام راوی (سوم شخص) داستان تقریباً در تمام نماهای فیلم حضور دارد و متأسفانه حس یکنواختی در تمام فیلم ارائه میدهد و کوچکترین اوج و فرود حسی به شخصیت خود نمیدهد (در کلاسهای حس بازیگری یکی از اولین درسهایی که به نوآموز داده میشود، این است که «حس آخر نمایش را در اول آن بازی نکن») به پاشنهی آشیل روایت بدل میشود و باعث میشود تماشاگر به کند بودن ضرباهنگ پی ببرد. در مقابل، روث نگا نقش خود را با نوآنس بیشتری بازی میکند و او را تا حدی تودار نشان میدهد که برای راز و رمز بخشیدن به شخصیتش لازم است و بیدلیل نیست که توانسته در چندین جشنواره و جوایز محافل سینمایی آمریکا و به ویژه گلدن گلوب ۲۰۲۲ نامزد جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل شود. آیرین در صحنهای به کلِر میگوید: «همهی ما بالاخره داریم به چیزی وانمود میکنیم، مگر نه؟» و نویسندهای سفیدپوست به نام هیو (بیل کمپ) در بخش دیگری از فیلم پاسخ میدهد: «بله، خیلی از مردم هستند که تمام مدت تظاهر میکنند.» و رمز موفقیت بازیگر این است که به وانمود کردن، اوج و فرود و راز و رمز را هم اضافه کند.
تماشای آنلاین فیلم عبور در نماوا