مجله نماوا، رویا فتحاللهزاده
سریال «گیسو» به کارگردانی منوچهر هادی درامی عاشقانه- اجتماعی است که بر زندگی طبقهی مرفه جامعه ایران متمرکز شده است. کاراکترهایی که به ظاهر، زندگی بیدغدغه و آرامی دارند اما هر یک در میان ماجرا و حادثهای دچار چالش و مسائل گوناگون روانی، اجتماعی، اقتصادی و… هستند.
مجموعهی «گیسو» ادامهی مجموعهی «عاشقانه» است و میکوشد تا در غیاب برخی بازیگران مجموعهی عاشقانه برای نبود آنها قصهای روایت کند. همین ویژگی را میتوان به نوعی احترام به مخاطبان فصل قبلی سریال قلمداد کرد به دلیل اینکه کارگردان تلاش کرده است تا برای فقدان بازیگران و کاراکترهای مهم، روایتسازی انجام دهد و در عین حال، جای خالی آنها را با کاراکترهای جدید و خردهروایتهای جدید پر کند.
هدف ساخت سریال، ایجاد مجموعهای برای تماشای مخاطبانی است که داستانی سرراست، بدون پیچیدگی و ابهام را بیشتر میپسندند و به قصد سرگرمی به تماشای فیلم مینشینند. بنابراین مجموعهی «گیسو» را باید نوعی از سریالهایی دانست که با هدف سرگرمسازی و پرکردن اوقات فراغت مخاطبان، ساخته شده است. حضور بازیگران معروف و محبوبی چون محمدرضا گلزار، ساره بیات، هومن سیدی، هانیه توسلی و… باعث میشود طیف گستردهای از طرفداران این بازیگران، به تماشای این فیلم ترغیب شوند و این مجموعه را دنبال کنند.
خردهروایتهای سریال «گیسو» به همان اندازه که برشهایی از مسائل مختلف اجتماعی را به تصویر میکشد گاهی نیز در بخشهایی از روایت، دچار ناکامی میشود بهویژه در خردهروایت فساد اقتصادی حاج یونس، تافتهای جدا بافته از متن اصلی قصه به نظر میرسد و دلیل آن میتواند کمتجربگی کارگردان در ساخت فیلمهای معمایی- جنایی باشد. پرواضح است که ساخت سریالی که در متن خود چند روایت و قصه را بازگو میکند نیازمند تجربهورزی کارگردان در ساخت ژانرهای گوناگون سینمایی است. با اینحال در خردهروایتهای عاشقانه و اجتماعی میتوان فیلم «گیسو» را برای مخاطبانی که دنبالکننده فیلمهای سرگرمکننده هستند، قابل قبول ارزیابی کرد.
در سریال، شاهد تغییر و تحولات شخصیتها هستیم. روابط آدمها به تدریج تاثیر خود را بر کاراکترها گذاشته است بنابراین پگاه که آسیبهای مختلفی از ارتباط عاشقانه و ازدواجش با سهیل را متحمل شده است اکنون به زنی با انواع مسائل و مشکلات روانی و پرخاشگر با رفتارهای تکانشی تبدیل شده است. پگاه هر بار تلاش میکند تا فقدان عشق در زندگیاش را به شیوههای مختلف جبران کند اما هربار ناکام میماند انگار که زندگی و سرنوشت علیه او رقم خورده است. از سوی دیگر نگاه او به سهیل، نگاهی از بالا به پایین است و همین موضوع آسیبهای بسیاری را در رابطهی او با سهیل ایجاد میکند. حضور زنی دیگر به نام «کتی» نیز چالشهای جدیدی را در زندگی مشترک سهیل و پگاه ایجاد میکند. نکته قابل توجه در قصه این است که «کتی» نیز مانند «پگاه»، زنی قدرتمند، ثروتمند و مستقل به لحاظ مالی است او نیز میکوشد تا به سهیل کمک کند تا زندگی مرفه و بیدغدغهای داشته باشد. در عین حال آنچه در کاراکتر این دو زن نمایان است بازنمایی هویت زنانی است که هر قدر هم توانمند و به لحاظ مالی مستقل باشند اما برای کامل شدن در زندگی شخصی خود نیازمند حضور یک مرد هستند تا از آنها حمایت عاطفی و محافظت کند. سهیل نیز در هر دو مجموعه «عاشقانه» و «گیسو» همواره مردی است که به ازای حمایت عاطفی و محافظت از زنان توانمند و ثروتمند، به صورت ناخودآگاه و غیرعمدی از طریق آنها نیازهای مالی خود را مرتفع میکند. در جامعه امروز ایران نیز این نوع سبک زندگی تا حدودی در میان زنان مرفه وجود دارد و مثالوارهای از واقعیت زیسته آنهاست. تا قسمت ۱۱ از فصل یک در مجموعهی «گیسو»، «کتی» کاراکتری منطقی، آرام، انساندوست و خیرخواه دارد و هنوز از سرنوشت واقعی او اطلاع چندانی نداریم. آنچه حضور «کتی» را عجیب میکند این است که چرا کارگردان، کاراکتری متمایز از شخصیت «پگاه» را برای ایجاد جذابیت بیشتر در فیلم برای او انتخاب نکرده است؟
در این میان، حضور «پیمان» با بازی هومن سیدی به داستانی که بستر حوادث متعدد غمانگیز است و طعمی تلخ و گس به خود گرفته است وجهی طنزگونه و شیطنتآمیز میدهد. هومن سیدی در«گیسو»، کاراکتر پسری بازیگوش و شوخطبع را دارد که در تلاش برای کسب درآمد بیشتر به روشهای مختلف است.
همانگونه که قبلا بیان شد این مجموعه، مسائل اجتماعی متعدد را در قالب شخصیتها و خردهداستانها به تصویر میکشد و یکی از این مسائل، چالشهای گروهی است که به دنبال ساخت تبلیغات هستند و تاثیرگذاری اینفلوئنسرها در شبکههای اجتماعی از انتقاداتی است که سریال آن را به نمایش در میآورد. در سکانسی، «پیمان» بهعنوان کارشناس تبلیغات دو نفر از اینفلوئنسرهایی که دنبالکنندگان زیادی در شبکههای اجتماعی دارند را دعوت میکند تا کار تبلیغات را برای گروهشان انجام بدهند، چهره دختر و پسر اینفلوئنسر تا حدودی عجیب و غیرطبیعی گریم شده بود و کاراکتر آنها بهگونهای شخصیتپردازی شده بود که تمسخرآمیز و فاقد جذابیت باشند. از جمله انتقادات آشکاری که در این سکانس به مسئلهی تبلیغات به شیوهی مدرن از طریق اینفلوئنسرها مطرح میشود، میتوان به شخصیتهای ساختگی اینفلوئنسرها، غیرواقعی بودن و به اصطلاح، فِیک بودن تعداد دنبالکنندگانشان، دریافت هزینههای هنگفت برای تبلیغات چنددقیقهای اشاره کرد. در عین حال، سکانسی از سریال نیز به انتقاد از تبلیغاتی میپردازد که در آن افراد، با نمایش همگانی فعالیتهای خیرخواهانه و انساندوستانه در شبکههای اجتماعی، قصد تبلیغ خود و بِرندشان را دارند.
مجموعهی «گیسو» ترکیبی از انواع مسائل اجتماعی، روانشناختی، اقتصادی را در متن خود دارد به همین دلیل پتانسیل جذب مخاطبانی از قشرهای مختلف جامعه را دارد که هر کدام از آنها با یک یا چند خردهروایت این مجموعه، احساس همذاتپنداری میکنند و تجربههای زیسته خود را در متن سریال به نظاره مینشینند.