مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
گیرمو دل تورو پس از یک دهه تزریق سبک و حساسیت شخصی خود به فیلمهای استودیویی بزرگتر مانند «قلهای به رنگ خون»، «حاشیه اقیانوس آرام» و مجموعه فیلمهای پسر جهنمی، قصد داشت به قصههای کوچکتر و شخصیتر که با «ستون فقرات شیاطین» و «هزارتوی پن» خلق کرد بازگردد.
درحالیکه قصههای کوچکتر دل تورو، صحنههای اکشن پیچیده و بومهای گسترده فرنچایزهای او را ندارند، به همان اندازه به مهارتهای او در داستانگویی بصری و جهانشمول او وابسته هستند. دل تورو برای ساخت فیلم شکل آب (The Shape of Water) که اولین بار در دنیا اوت ۲۰۱۷ در هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم ونیز نمایش داده شد و جایزه شیر طلای بهترین فیلم را از آن خود کرد، بیش از ۱۰۰ هزار دلار از پول خود را وسط گذاشت و با تیم کوچکی از همکاران، دنیای عاشقانه دوزیستی خود را قبل از طرح ایده به سرمایهداران طراحی کرد.
دل تورو میگوید: «این برعکس کاری بود که من برای “هزارتوی پن” انجام دادم. بهجای سه سال طرح ایده و نقل شفاهی در تلاش برای پیدا کردن پول، حدود دو سال روی ظاهر “شکل آب” کار کردم تا وقتی آن را عرضه میکنم، آنها بدانند داستان چیست. من میتوانستم لحظهبهلحظه همهچیز را توضیح بدهم و آنها میتوانستند دنیای فیلم را ببینند و مهمتر از همه میتوانستند موجود فیلم را ببینند.»
ساختن در حول و حوش یک موجود
برای یک داستان عاشقانه که در آن یک زن لال، الیزا (سالی هاوکینز) در یک آزمایشگاه نظامی که او شبها تمیز میکند به یک هیولای دوزیست (داگ جونز) دل میبازد که در مخزن آب نگهداری میشود، دل تورو نهتنها میخواست خود موجود را به سرمایهگذاران بالقوه خود نشان دهد بلکه دنیای رمانتیک الیزا را که در آن این داستان عشقی منطق سینمایی پیدا میکند.
دل تورو میگوید: «تصور کنید که ما یک باغ وحش را اداره میکنیم، پس شما موجود را عادت میدهید. فیلم یک زیستگاه است. اگر طرح را در سطح جهانی ببینید، طراح آن مثل یک خال هدف است. در مرکز خال هدف مخلوق قرار دارد.»
دل تورو دو سال را صرف طراحی هیولای دوزیست خود کرد که اجرای آن یک سال دیگر طول کشید. بااینحال، لوکیشنهای اصلی فیلم حول محور هیولا طراحی شدند و پسزمینهای ایجاد کردند که در آن قصه عاشقانه باورپذیر میشود، اما روایت آن به شیوهای بصری و غنائی است.
یک عاشقانه کدگذاریشده با رنگ
«شکل آب» در ابتدا بهعنوان یک فیلم سیاه و سفید تصور شد، اما وقتی دل تورو آن را در قالب یک فیلم رنگی دید، یک پالت ایجاد کرد که بهعنوان یک وسیله مهم قصهگویی عمل میکرد. از رنگ قرمز به مقدار کم استفاده شد تا اشارهای به عشق و سینما باشد، درحالیکه آپارتمان الیزا – که بالای یک سالن سینما قرار دارد – زیستگاهی شبیه آب برای موجود دارد. (دن لاوستسن، فیلمبردار برای پایبندی به مفهوم اصلی، ظاهر سایهدار از نوع سریال منطقه گرگ و میش را حفظ کرد.)
دل تورو میگوید: «طراحی هنری، رنگآمیزی و بافت آپارتمان الیزا به شکلی است که همیشه زیر آب به نظر میرسد. آپارتمان او همیشه در نور سرد، آبی و فیروزهای است و لکههای آب همهجا هست. بقیه آپارتمانها و خانههای شخصیتهای دیگر با رنگهای کهربایی و زرد ناشی از نور روز کدگذاری شدهاند.»
لوئیس سکیرا، طراح لباس باید مطمئن میشد که آن رنگمایههای گرم با رنگهای خنک دنیایِ با تم آب الیزا کنتراست ناخوشایندی داشته باشد. سکیرا میگوید: «ما آن رنگ نارنجی را بهعنوان ظاهر زشت دهه ۶۰ میدیدیم (داستان فیلم در سال ۱۹۶۲ روی میدهد) و من با همین نگاه لباسهای شخصیتها را طراحی کردم. ما به یک پالتِ تا حدی تکرنگ به لحاظ این تغییرات و کنتراست بین دنیاها فکر میکردیم.»
رنگ سبز نیز نقش مهمی در فیلم دارد، چرا که نمایانگر آیندهای ناخوشایند و غیرعاشقانه آزمایشگاه، اتومبیلها و مخزن آب است. دل تورو در طراحی موجود میخواست همه رنگهای فیلم بهجز سبز را داشته باشد. او مانند الیزا نماینده گذشته است. این دنیای سبزِ آزمایشگاه چالشی برای سکیرا و پل دی. آئوستربری، طراح صحنه (که طراحی آزمایشگاه را بر مبنای سبک بتنی زبرهکاری (یا معماری بروتالیست) رایج در معماری سازمانی دهه ۶۰ استوار کرد) ایجاد کرد؛ این مکان بیگانه همچنین جایی است که الیزا و موجود برای اولین بار با هم ملاقات میکنند و به هم دل میبازند.
آئوستربری میگوید: «من میخواستم آزمایشگاه با این فضای بسیار رمانتیک که عشق آنها در آن شکوفا میشود (آپارتمان الیزا) کنتراست داشته باشد. برای اتاق مخزن (جایی که موجود در آنجا اسیر است و الیزا ابتدا در آنجا با او ارتباط برقرار میکند)، میتوانست بیحاصل باشد، اما ما تصمیم گرفتیم این محیط صنعتی، زنگزده و بخارآلود را به این شکل طراحی کنیم.»
سکیرا با ایجاد اطمینان که لباسهای فرم الیزا و همکاران نظافتچیاش متناسب با پالت آزمایشگاه هستند، فضای مرطوب و (به معنای واقعی کلمه) بخارآلود را کامل کردند و در عین حال از رنگهایی در کنتراست با رنگهای هیولا استفاده کردند. طراح لباس، در مقابل نورپردازی لاوستسن و دکورهای آئوستربری، تغییرات ظریف متعدد در پارچه لباسهای فرم – گرمتر، تیرهتر، روشنتر – را آزمایش کرد تا مطمئن شود ترکیب مناسبی برای به هم رساندن عاشقان پیدا کرده است.
قصه پریان الیزا
اگرچه الیزا در آزمایشگاه نظامی و دنیایِ متمایل به آینده که در آن زندگی میکند نمیگنجد، برای دل تورو مهم بود قهرمان او که قادر به تکلم نیست، یک بدبخت دیده نشود. دل تورو میگوید: «او یک شخصیت تنها نیست. من میخواستم او یک زندگی ساده، اما خیلی خوب داشته باشد – همسایهای که او را دوست دارد (ریچارد جنکینز)، یک دوست خوب در محل کار (اکتاویا اسپنسر). وقتی شخصیتی را معرفی میکنید و این که کجا زندگی میکند، به تماشاگر میگویید زندگی او چگونه است.»
به گفته آئوستربری، دل تورو «شکل آب» را با این نگاه نوشت که تالار مسی در تورنتو مبنای طراحی خانه الیزا خواهد بود. دل تورو که عاشق درها و راهپلههای ساختمان دهه ۱۸۹۰ بود، سالن موسیقی قدیمی را بهگونهای تصور کرد که در دهه ۱۹۲۰ به یک سالن سینما تبدیل شد. او همچنین تصور کرد که فضای اداری بزرگ بالای سالن به آپارتمانهای جایلز (جنکینز) و الیزا تبدیل شود. دل تورو فیلمنامه خود و همکار فیلمنامهنویسش، ونسا تیلور را با جزئیات کمی درباره خانه الیزا پر کرد، مثل نوری که از روی تختههای کف اتاق که از سالن پایین میتابد و این نقطه شروع آئوستربری برای طراحی دنیای جادویی الیزا بود.
دل تورو میگوید: «این واقعیت که الیزا بالای یک سالن سینما زندگی میکند و تمام روز و تمام شب نور، صدا و موسیقی فیلمها شنیده میشود، به شما میگوید که او چگونه فکر میکند.»
آئوستربری آپارتمان را طوری طراحی کرد که انگار از زمان تغییر بنا در دهه ۱۹۲۰ خیلی عوض نشده است و این شخصیت را به دورهای متفاوت ریشه میدهد. سکیرا میگوید: «الیزا خیلی از فیلمهای قدیمی را دیده است، بنابراین من در روند کار او را یک کلکسیونر لباسهای قدیمی میدیدم. او در قصه پریان خودش زندگی میکند که برای من به معنای یافتن قطعات واقعاً جالب بود، چه دکمه سردست یا گیره کراوات. همهچیز درمورد تلاش برای پیدا کردن بافتها و جزئیات جالب بود، مثل پیدا کردن یک تکه پارچه و تبدیل آن به یک بلوز یقهای پیتر پن.»
دل تورو همچنین برای جزئیات طراحی «شکل آب» به فیلمهای قدیمی محبوب خود رجوع کرد. بهعنوان مثال، او میخواست به پنجره قوسی زیبای فیلم «کفشهای قرمز» (۱۹۴۸) اشاره کند. این مرجع سینمایی باعث شد آئوستربری اتاقی بزرگ را تصور کند که ممکن است زمانی بالای سالن موسیقی بوده، قبل از این که به دو آپارتمان تقسیم شود که حالا جایلز و الیزا در آن زندگی میکنند. دل تورو این ایده را دوست داشت که چگونه دو شخصیت انسانی اصلی فیلم او در دو روی یک سکه هستند، زیرا آنها بین دو آپارتمان خود یک پنجره واحد دارند.
آپارتمان الیزا در کنار طرحهای رنگی آبی زنگاری خود همچنین باید بهعنوان یک دنیای مرطوب و خوشایند برای موجود که الیزا او را از آزمایشگاه بیرون میآورد، طراحی میشد. دل تورو و آئوستربری برای خود یک پیشداستان طراحی کردند: زمانی در اینجا یک آتشسوزی رخ داد و درحالیکه آپارتمان الیزا همانطور آسیبدیده باقی ماند، آپارتمان جایلز نوسازی شد.
آئوستربری میگوید: «ایده این بود که همهچیز همانطور که بود باقی بماند و کهنه شود تا دیوارها فرسوده شوند. همهجا نشتی دارد و همهجا آب چکه میکند. آن اتاق درواقع با آب شکل گرفته است.»
شکل آب بودن اتاق با طراحی آن مورد تأکید قرار گرفت، بهطوریکه هرگز به نظر نمیرسد اتاق خطوط مستقیم یا زوایای راست دارد. حتی یکی از اسباب و اثاثیه الیزا یک کاناپه برجسته و منحنیشکل است. طراح صحنه، این تم را بر مبنای کاغذدیواریهای با طرح فلس ماهی رایج در آن دوران طراحی کرد، درحالیکه همکار او با استفاده از گچ رنگی دیواری را شبیه باسمه چوبی معروف ژاپنی «موج عظیم کاناگاوا» نقاشی کرد.
وقتی موجود به خانه الیزا میآید، آئوستربری باید استفاده از آب واقعی را نیز در نظر میگرفت، بهخصوص در حمامی که موجود در وان آن زندگی میکند. بااینحال، بزرگترین منبع جریان آبمانند فیلم، دوربین مدام در حال حرکت کارگردان است.
دل تورو میگوید: «من میخواستم مثل یک موزیکال فیلمبرداری کنم، جایی که دوربین مثل آب روان است و همیشه در حال پرسه زدن است. در کل فیلم حتی یک نمای ایستاده نداریم. سعی کردم این کار را به روشی کلاسیک انجام دهم، مثل یک موزیکال ساخته وینسنت مینهلی – دالی و کرین بهجای استدیکم – طوری که اگر شخصیتی را میبینید احساس کنید که ممکن است وارد یک آهنگ شوند.»
دل تورو چند روز پس از دریافت جوایز اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی برای «شکل آب» در نودمین دوره جایزه اسکار اعلام کرد تازه از همسرش که سه دهه با او بود طلاق گرفت. فیلم برای دل تورو، مرثیهای برای عشق ازدسترفته و «دگرگونی» است که در طول ازدواج رخ میدهد و سقوط آن است.
دل تورو میگوید: «میخواستم یک آهنگ بسازم، یک آهنگ عاشقانه. میخواستم مثل آهنگی باشد که در ماشین در راه ساحل به آن گوش میدهی، یک ملودی واقعاً زیبا. میخواستم چیزی را بگویم که به نظر من عشق همان است که خیلی ساده است، این که دیگری را کامل ببینیم، واقعاً همانطور که هست ببینیم، چون اگر با کسی ازدواج کنی که لزوماً ایراداتی دارد… اصلاح آن غیرممکن است. شما هرگز نمیتوانید آن را اصلاح کنید.»
منبع: ایندیوایر (کریس اوفالت، رایان لاتانتزیو)
تماشای فیلم شکل آب در نماوا