مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
وس اندرسن مثل یکی از فیلمهای خود لباس پوشیده است. مرد خیالپرداز پشت «خانواده رویال تننبام» (۲۰۰۱) و «قلمرو طلوع ماه» (۲۰۱۲)، درحالیکه مناسب با حال و هوای ریویرا، یک کت و شلوار راهراه به رنگ سفید و آبی روشن به تن دارد، برای مصاحبه آمده است. تنها چیزی که او میخواهد یک چتر آفتابی است تا برای قدم زدن در کروآزت آماده شود.
ماه مه ۲۰۲۳ است و ما در جشنواره فیلم کن هستیم، جایی که فیلم شهر سیارکی (Asteroid City)، یازدهمین ساخته بلند سینمایی او در بخش مسابقه رسمی نمایش داده شد. فیلم اندرسن که فیلمنامه آن را با همکاری رومن کاپولا نوشت، مستقیماً از عشق او به بازیگران جان میگیرد.
سینماگر ۵۴ ساله شاداب توضیح میدهد: «من هیچوقت در یک نمایش کار نکردهام، اما وقتی به تئاتر میروم، با خودم میگویم ایکاش عضو یک گروه نمایشی بودم و وقتی هم که فیلم میسازم دقیقاً همین حس را دارم. تعدادی از بازیگران فیلمهای من که تجربه بازی در نمایش را دارند، این را به من گفتهاند… اما برای من، “شهر سیارکی” و موضوع آن درباره این است که چرا مردم در حوزه نمایش کار میکنند. این تمایل رازآلود و باطنی من به پشت صحنه از کجا میآید؟ به صحنه بردن یک نمایش و بازی در آن چه معنایی دارد؟»
اما «شهر سیارکی» یک درام معمولی با موضوع پشت صحنه نیست، بلکه یکی دیگر از آثار خوشساخت فیلمساز متولد تگزاس است و مملو از ستارههایی که قبلاً با آنها کار کرده (ازجمله اسکارلت جوهانسون، برایان کرانستون، استیون پارک و جیسون شوارتزمن) و ستارههایی که اولین بار است با آنها کار میکند (ازجمله تام هنکس، هوپ دیویس، مایا هاک و مارگو رابی). همانطور که جفری مکناب، منتقد فیلم در نقد پنج ستاره خود به فیلم، بهدرستی نوشت: «”شهر سیارکی” جذابترین فیلم اندرسن از زمان “هتل بزرگ بوداپست” در تقریباً یک دهه گذشته است.»
یک اضطراب وجودی
داستان در دهه ۱۹۵۰ روی میدهد. سکانسهای پشت صحنه – همه سیاه و سفید – یک گروه نمایشی در ساحل شرقی آمریکا را معرفی میکند که در حال دورخوانی نمایشنامهای به نام «شهر سیارکی» نوشته کنراد ارپ (ادوارد نورتون) و کارگردانی شوبرت گرین (آدرین برودی) – مردی خیلی شبیه الیا کازان – هستند. وقتی فیلم رنگی میشود، ما پردههای اول، دوم و سوم نمایش را میبینیم که کل آن در یک شهر بیابانی در آمریکا به نام «شهر سیارکی» با جمعیت ۸۷ نفر اتفاق میافتد، شهری که بیشتر به خاطر یک تورفتگی بسیار بزرگ ناشی از اصابت شهابسنگ و یک رصدخانه، معروف است.
درحالیکه خانوادهها برای شرکت در یک مسابقه رصد ستارهها مخصوص بچهها به شهر آمدهاند، برخوردی فرازمینی رخ میدهد – یک صحنه استاپ موشن زیبا از اندی جنت که اندرسن او را «لارنس الیویه انیماتورها» مینامد.
اندرسن پیشازاین با «زندگی در آب با استیو زیسو» (۲۰۰۴) ما را به سبک ژاک-ایو کوستو به قعر اقیانوس برد و با «جزیره سگها» (۲۰۱۸) که داستانش در ژاپن روی میدهد، وادار کرد درون ذهن سگها برویم. پس این چیست؟ اولین تلاش او برای بردن تماشاگر به داخل یک فیلم ب؟
او میگوید: «فکر میکنم تا حدی درست است، مثل “روزی که زمین از حرکت ایستاد” و فیلمهای شبیه آن، چون “شهر سیارکی” یک “نمایش در فیلم” است. درواقع تفسیر نمایشی از آن است و فکر میکنم جنبه علمی-تخیلی فیلم چیزی است که به دهه پنجاه تعلق دارد. منظورم وسواس فکری نسبت کمونیستها و موجودات بیگانه است.»
حتی یکی از شخصیتهای فیلم، اوگی اِستینبک، عکاس جنگ (با بازی شوارتزمن)، حس و حال یک چهره پیش از «۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» استنلی کوبریک را تداعی میکند. اوگی، پدری با چهار فرزند که بهتازگی همسرش را از دست داده – و پدرزنش (هنکس) برای مراقبت از بچهها به شهر سیارکی میآید – به فیلم وزنه احساسی میدهد. اندرسن توضیح میدهد: «ما با این رویکرد به موضوع پرداختیم که چطور میتوان با مسائل خارج از کنترل روبرو شد و چطور میتوان به دنیایی که خیلی بزرگتر از ما است و جنبه رازآلود دارد، واکنش نشان داد. غم و غصه همیشه در مرکز آن بود. مرگ در مرکز آن بود.»
«شهر سیارکی» که از ۱۶ ژوئن در سینماهای آمریکا اکران شد، شاید به طرز جذابی تزئین شده باشد (رنگهای اولیه، حرکتهای دقیقاً هندسی دوربین)، اما آنچه اهمیت دارد زیرلایه فیلم است.
هوپ دیویس که نقش سندی بوردن، مادر یکی از شرکتکنندگان در مسابقه خیره شدن به ستارهها را بازی میکند، میگوید: «به اعتقاد من، فیلم درباره چیزهای مختلف است – درباره یک اضطراب وجودی است… ما اینجا چه کار میکنیم؟ چطور قرار است این کار را انجام دهیم؟ اصلاً ارزشش را دارد؟ کسی میداند آنها چه کار میکنند؟»
دیویس به یکی از دیالوگهای فیلم که در ذهنش نقش بسته است، اشاره میکند که در آن از نمایشنامهنویس با بازی نورتون سؤال میشود: «این کار را درست انجام میدهم؟» دیویس میگوید: «این دیالوگ من را میکُشد، چون چیزی است که همه به آن فکر میکنند، درست است؟ من همان کاری را میکنم که قرار بود انجام دهم؟ و نمایشنامهنویس میگوید: “درست است. همینطور ادامه بده.”»
۲۵ سال همکاری
جیسون شوارتزمن بیش از هر کس دیگری با اندرسن کار کرده است. این دو اولین بار وقتی شوارتزمن فقط ۱۷ سال داشت همکار شدند و او برای نقش مکس فیشر، نوجوان بلندپرواز فیلم «راشمور» (۱۹۹۸) یک انتخاب کاملاً مناسب بود. شوارتزمن و اندرسن از آن زمان تاکنون هفت فیلم بلند با هم ساختهاند، اما «شهر سیارکی» احتمالاً اساسیترین همکاری مشترک آنهاست. درواقع، نقشی که اندرسن برای شوارتزمن نوشت بهقدری بزرگ بود که بازیگر کهنهکار را کمی «عصبی» کرد.
شوارتزمن به یاد میآورد: «به خودم گفتم، خدای من، امیدوارم بتوانم بهترین کار را برای نقش اوگی انجام دهم. وس خیلی روی این نقش کار کرده بود.»
او در قالب اوگی یک چهره کاملاً دگرگونشده از خود به نمایش میگذارد، مردی با ریش پرپشت، چهرهای تقریباً بیحرکت و صدای گرفته که نمیتواند با اندوه خود روبرو شود. شوارتزمن در اینجا یک نقش دیگر هم دارد: جونز هال بازیگری که در اجرای صحنهای نمایشنامه «شهر سیارکی» نقش اوگی را بازی میکند. او در قالب جونز سؤالات وجودی فیلم را بهوضوح مطرح میکند.
شوارتزمن اخیراً سرش شلوغ بوده است – از همکاری با تیم رابینسون در فصل جدید «فکر میکنم باید با تیم رابینسون بروی» تا بازی در نقش شخصیت منفی فیلم «مرد عنکبوتی: در میان دنیای عنکبوتی»، اما رابطه او با اندرسن یک مورد خاص است که به تعبیر او بعد از ۲۵ سال چیزی در حد «یک ارتباط برادرانه» است. شاید اندرسن آنقدر خوب شوارتزمن را میشناسد که برای شکل دادن به شخصیت اوگی-جونز ناخودآگاه به بخشهایی از زندگی شوارتزمن استناد کرد که در حالت عادی امکان نداشت از آن باخبر باشد.
شوارتزمن میگوید در ابتدا موارد تصادفی ناچیز بود، مانند اشاره اندرسون به الیا کازان، کارگردان فقید بهعنوان یک نقطه مرجع، درست زمانی که او کتابی درباره کازان را در رادار خود داشت، همینطور ارجاع به استنلی کوبریک – شوارتزمن تازه فیلم «۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» را روی پرده بزرگ دیده بود و یک کتاب مصاحبه با کوبریک به دستش رسیده بود.
اما مهمتر از همه، اندرسن به بخشی از گذشته شوارتزمن دست پیدا کرد. این که اوگی تمایل ندارد ماجرای درگذشت مادر فرزندانش را به آنها بگوید، بازتاب لحظهای از تاریخ خانواده شوارتزمن است. او میگوید: «این اتفاق عملاً برای پدرم افتاد. به نظر غیر قابل باور است، اما دوران متفاوتی بود. آدمها تلاش میکنند از اندوه و مرگ سر دربیاورند.» پدربزرگ شوارتزمن وقتی پدر و عموی او بچه بودند با آنها به کالیفرنیا نقل مکان کرد. در آن زمان پدر و عموی او نمیدانستند مادرشان فوت کرده است.
شوارتزمن زمان زیادی را صرف تلاش برای کشف اوگی کرد، اما همچنان از بازی در این نقش میترسید و نگران بود نتواند انتظارات اندرسن را برآورده کند. او میگوید بازیگری برای او کمی خجالتآور است، اما وقتی با اندرسن کار میکند، هیچوقت این حس را ندارد که قضاوت میشود. او میگوید: «وس هر نسخهای از من دیده است. مهم نیست چقدر در اجرای یک لحظه ناموفق باشم. وقتی با هم هستیم هیچچیز خیلی بد نمیشود.»
شوارتزمن با وحشت به «شهر سیارکی» نزدیک شد، اما اندرسن به او آرامش داد. بازیگر میگوید: «وقتی فیلمنامه را خواندم به خودم گفتم: “مطمئن نیستم. فکر نمیکنم بتوانم اینجا باشم.” اما وس گفت: “نه، کارت را بکن، تو میتوانی.” این کار فقط با کسی شدنی است که خیلی خوب او را خوب میشناسید و میتواند به شیوهای بسیار محبتآمیز شما را برای حرکت به جلو به چالش بکشد.»
به صف شدن بازیگران
آنچه کار اندرسن را تعریف میکند سبک التقاطی اوست، مسئلهای که احتمالاً بیش از ۲۰ سال پیش با «خانواده رویال تننبام» تثبیت شد و حالا بهواسطه استفاده از نماهای نزدیک هماندازه و نماهای بهدقت ترکیبشده، رنگهای اشباعشده و طراحی لباس و صحنه بی کم و کاست شناخته میشود. ضمن این که او به مدلهای معماری و برشهای صنعتی – مانند کشتی تحقیقاتی در «زندگی در آب با استیو زیسو» – نیز عشق میورزد.
اینطور که پیداست زیباییشناسی فیلمهای اندرسن او را مستعد تقلید مسخرهآمیز کرده است. بهتازگی آنونسهای ساخته هوش مصنوعی سر خط خبرها شد که برداشت اندرسن را از فرنچایزهایی مانند «بازی تاج و تخت» و «جنگ ستارگان» نشان میدهد. واکنشها به این آنونسها بسیار متفاوت بود، اما خود اندرسن از آنها خبر دارد؟ او سر تکان میدهد و میگوید: «شنیدهام، اما هیچکدام را ندیدهام. عجیب است و یکی از چیزهایی است که مطمئن نیستم مطلع شدن از آن برای من فایدهای داشته باشد. نمیخواهم به یک نسخه کامپیوتری از هر کاری که میکنم نگاه کنم، چون نمیخواهم بگویم، “یعنی کار من این شکلی است؟” فکر میکنم بهتر است نبینم.»
گذشته از این، اگر ساختن یک فیلم به سبک وس اندرسن به این سادگی بود، دلیلی نداشت اینهمه نامهای بزرگ برای حضور در آنها – صرف نظر از میزان نقش – صف بکشند.
استیون پارک که در فیلم قبلی او، «د فرنچ دیسپچ» («گزارش فرانسوی»، ۲۰۲۱) نقش یک سرآشپز ماهر را بازی کرد و حالا در «شهر سیارکی» نقش یکی از ساکنان شهر را دارد، میگوید: «شنیدم مارگو رابی برای همکاری با وس لابی کرد. منظورم این است چند بار برای او نامه نوشت.»
اندرسن این حرف را تأیید میکند: «من خیلی با مارگو در ارتباط نبودم.» خوشبختانه برنامه رابی به او اجازه داد برای بازی در یک صحنه کلیدی به اسپانیا محل فیلمبرداری پروژه بیاید. اندرسن میگوید: «صحنهای که مارگو بازی میکند ازنظر من یکی از مهمترین صحنهها در کل فیلم است. او عالی بود. این را واقعاً میشد در صحنه فیلمبرداری حس کرد. همه میخکوب شده بودند.»
تقریباً تنها کسی که جایش خالی است، بیل موری، همکار قدیمی اندرسن است که ابتلا به کرونا اجازه نداد یک بار دیگر با او کار کند. استیو کارل در نقش یک کارمند متل جایگزین موری شد. بهجز این مورد، اندرسن مثل همیشه بود و این بار دوستان قدیمی و جدید را در شهر چینچون، نزدیک مادرید دور خود جمع کرد.
دیویس میگوید: «بین برداشتها هیچکس سرش در تلفن همراهش نبود یا عصرها را تنها در اتاقش نمیگذراند.»
پارک با اشاره به این که «ما همه با هم بودیم.» میگوید: «فکر میکنم این رویکرد به فیلمسازی از تجربه وس در “زندگی در آب با استیو زیسو” میآید. او در آن فیلم شیوه سنتی را به کار برد که بازیگران و عوامل تولید در ساعتهای غیر کاری جدا از هم هستند. به نظرم بعدازآن بود که تصمیم گرفت جور دیگری کار کند و همه با هم باشند.»
اندرسن این حرف را نیز تأیید میکند. او توضیح میدهد: «”زندگی در آب با استیو زیسو” یک تولید خیلی خیلی بزرگ بود، اما واقعاً آن را دوست نداشتم. احساس میکردم برای تولید یک ماشین پول میدهیم که کاری را که میخواهیم انجام نمیدهد. همه در آن فیلم بهترین جاهای رم را برای اقامت داشتند. ما یک ساعت و نیم در چینهچیتا استودیوز کار میکردیم و نصف روز صرف رفت و آمد و ناهار و مواردی ازایندست میشد. هیچکدام از اینها بهخوبی در فیلم منعکس نشد.»
اندرسن برای فیلم بعدی خود، ادیسه هندی «دارجلینگ لیمیتد» (۲۰۰۷) – با بازی برودی، شوارتزمن و اوون ویلسون – شیوه کار خود را عوض کرد. او به یاد میآورد: «ما در “دارجلینگ لیمیتد” با هم ماندیم و هیچوقت صحنه را ترک نکردیم.»
از آن زمان تاکنون او همیشه مشوق این احساس خوشایند و جمعی بوده است؛ بنابراین باعث تعجب نیست که بازیگران این روش کاری را دوست دارند. دیویس میگوید: «فکر میکنم وس احتمالاً ترجیح میدهد با بازیگرانی کار کند که انسانهای خوب و شایسته هستند و این را درک میکنند که صرفاً به خاطر کار کردن در این حرفه، یک موجود برتر نیستند. تصور نمیکنم او افراد بدرفتار را تحمل کند.»
حتی زمانی که دوربینها در حال فیلمبرداری نیستند، تسلط «دنیای وس» در همهجا احساس میشود. دیویس بهطور مشخص به یک فرصت استراحت برای صرف ناهار در اتاقکی اشاره میکند که بهعنوان رختکن او در نظر گرفته شده بود.
او میگوید: «از پنجره بیرون را نگاه کردم. بازیگران و عوامل تولید روی نیمکتها دراز کشیده بودند. وس با یک کلاه حصیری بزرگ بیرون پنجره اتاقک من ایستاده بود و یکی برای او یک فنجان اسپرسو آورد.» این توصیف یکی از فیلمهای او را تداعی میکند. دیویس ادامه میدهد: «در صحنه فیلمبرداری همهچیز آرام بود. کسی حرف نمیزد و وس آنجا بود، با یک فنجان اسپرسو و به روبرو نگاه میکرد.»
منبع: ایندیپندنت، جیکیو
تماشای آنلاین فیلم شهر سیارکی در نماوا