مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
در نگاه اول به نظر میرسد که بهراحتی میتوان بهطور تصادفی «شانگ چی و افسانه ده حلقه» (Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings) را از دست داد. بیست و پنجمین فیلم جهان سینمایی مارول (MCU) تنها دو ماه پس از «بیوه سیاه» و دو ماه قبل از «اترنالز/جاودانگان» روی پرده سینماها رفت. در همین حال، طرفداران مارول هنوز مشغول دیدن آنلاین سریال «چه میشود اگر …؟» در دیزنی پلاس هستند و فرض بر این است که خیلیها از قبل با «لوکی»، «فالکون و سرباز زمستان» و «وانداویژن» که همگی در چند ماه گذشته پخش شدند، آشنا شده باشند. در این بخش خیلی اتفاقها میافتد و ناگفته نماند که همچنان درگیر یک بیماری همهگیر جهانی هستیم.
اما «شانگ چی» چیزی بیش از قسمت بعدی فهرست طولانی بلاکباسترها و سریالهای تلویزیونی مارول است؛ اولین فیلمی است که اولین ابرقهرمان آسیایی مارول در آن حضور دارد و اولین فیلم ابرقهرمانی است که ترکیب بازیگران اصلی آن را آسیاییها شامل ستارههای بااستعدادی چون آکوافینا، میشل یئو، سیمو لیو و تونی لیونگ تشکیل میدهد.
برای آسیایی-آمریکاییها، «شانگ چی و افسانه ده حلقه» فرصتی است تا خود را روی پرده سینما در قالب چیزی فراتر از صرفاً یک وردست یا زمینهساز خلق لحظههای کمدی ببینند و در زمانی که جنایات ناشی از نفرت و خشونت علیه آمریکاییهای آسیاییتبار، به دلیل تصورات غلط مرتبط با کووید در حال افزایش است، این فیلم میتواند وسیلهای برای مبارزه با نادانی و تعصب باشد. «شانگ چی» همچنین نشانگر یک فصل جدید هیجانانگیز در تاریخ مارول است و در عین حال به فیلمهای کونگ فویی که دهههاست فیلمهای اکشن در سینمای غرب را تحت تأثیر قرار دادهاند، ادای احترام میکند.
دِستین دنیل کِرِتون، کارگردان «شانگ چی» تضاد فرهنگی را بهتر از بقیه درک میکند. فیلمساز ژاپنی-آمریکایی که در مائوئی (یکی از جزایر هشتگانه ایالت هاوایی آمریکا در اقیانوس آرام) به دنیا آمد و بزرگ شد، به خاطر کار خود در فیلمهای تحسینشده، ازجمله «قصر شیشهای» با بازی بری لارسون و «فقط بخشش» با بازی مایکل بی. جردن و جیمی فاکس شهرت دارد. او به یاد میآورد پس از فیلمسازی در هاوایی – که در آن هیچ نژادی اکثریت ندارد و تقریباً ۲۵ درصد جمعیت چندنژادی هستند – رفتن به کالیفرنیا، جایی که کرتون در ابتدا احساس غریبی میکرد، چه حسی داشت. او میگوید: «شانگ چی تلاش میکند که بفهمد در این دنیا کیست. سفر خودشناسی او سفری است که فکر میکنم بسیاری از مردم آن را درک میکنند.»
شانگ چی، یک ابرقهرمان مارول که در سال ۱۹۷۳ در قصههای مصور معرفی شد، هیچگاه مطبوعترین شخصیت نبود. درواقع، بسیاری از عناصر گذشته او کاملاً مشکلساز هستند؛ بنابراین لازم بود کرتون که مادرش ژاپنی است، دیوید کالاهام، فیلمنامهنویس آمریکایی که تبار چینی دارد و سیمو لیو بازیگر متولد چین و بزرگشده در کانادا، این وضعیت را تغییر دهند. آنها در «شانگ چی» تعریفی تازه از «استاد کونگ فو» ارائه میدهند و کاری میکنند که او برای تماشاگران امروزی در سراسر جهان قابل درک باشد. در همین حال، کرتون امیدوار است شانگ چیِ فیلم او الهامبخش نسل جدید باشد
«شانگ چی» که با بودجهای بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار ساخته شد، از سوم سپتامبر ۲۰۲۱ روی پرده سینماهای جهان رفت و تا ۱۹ نوامبر ۲۲۴.۵ میلیون دلار در آمریکا و کانادا و ۲۰۶.۸ میلیون دلار در دیگر مناطق فروخت و مجموع فروش جهانی خود را به ۴۳۱ میلیون دلار رساند و تا آن تاریخ پرفروشترین فیلم سال در آمریکا بود.
کرتون در این گفتوگو درمورد تجسم دوباره شخصیتهای بحثبرانگیز قصههای مصور و این که «شانگ چی» چگونه بخشی از جهان سینمایی مارول شد، صحبت میکند.
درست است که در ابتدا علاقهای به کار روی یک فیلم مارول نداشتید و رایان کوگلر به کاهش ترس شما درمورد این مسئله کمک کرد؟
هرگز فکر نمیکردم که یک فیلم مارول یا اصلاً یک فیلم ابرقهرمانی اکشن بزرگ بسازم. این چیزی نبود که دنبالش بودم، اما بهمحض این که متوجه شدم آنها به دنبال کارگردانی برای اولین ابرقهرمان آسیایی مارول هستند، انگار کودک درون من زنده شد. این چیزی است که وقتی کوچک بودم نداشتم. من کسی را نداشتم که در لباس ابرقهرمانی شبیه من باشد تا مثلاً در هالووین لباس او را بپوشم یا با خواهران و برادران ادای او را دربیاورم.
کوگلر اطلاعاتی را با من در میان گذاشت که بسیار مفید بود. از او پرسیدم تجربه شخصیاش چیست و او گفت کار در مارول برای او یک تجربه خلاقانه مثبت بود. او گفت کار سختی خواهد بود، اما هیچیک از مشکلات به خاطر افرادی نیست که برای آنها یا با آنها کار میکنی. من متوجه شدم آدمهای مارول خیلی حامی هستند و حس همکاری دارند. در مارول یک محیط کاری بسیار مثبت برای خلاق بودن فراهم است و صحبت کردن با کسی که قبل از این که تصمیم نهایی خود را بگیرم، اطلاعات تازهای در اختیارم گذاشت، خوب بود.
شما و دیو کالاهام در ابتدا چگونه داستان «شانگ چی» را گسترش دادید؟ او یک شخصیت مارول است که به اوایل دهه ۱۹۷۰ بازمیگردد. از قصههای مصور خاصی الهام گرفتید؟
ما با کندوکاو در زندگی خودمان بهعنوان آمریکاییهای آسیاییتبار شروع کردیم و از خود پرسیدیم: چه چیزی را میخواهیم در این فیلم ببینیم؟ احساس میکنیم در تصاویری که قبلاً از شخصیتهای آسیایی در سینمای غرب ترسیم شده، چه چیزهایی کم است؟ بنابراین از آن دیدگاه شخصی، درمورد تجربیات مشترک و تفاوتهایمان صحبت کردیم – من در هاوایی بزرگ شدم و دیو در سانفرانسیسکو – بعد به کمیکها نگاه کردیم تا ببینیم کدام یک چه چیزی را جرقه زدهاند. رابطه اصلی بین شانگ چی و پدرش چیزی بود که ما میتوانستیم کار را از آن شروع کنیم؛ ایجاد رابطهای که نهتنها برای یک فیلم ابرقهرمانی مناسب است، بلکه برای هر کسی که با پدر و مادر خود در ارتباط است یا هر نوع تجربه مواجهه با درد یا تراژدی در بافت خانواده را دارد، قابل درک باشد.
پدر شانگ چی در فیلم نقش مهمی دارد، اما در منبع اصلی، این شخصیت، فو مانچو است، کلیشهای نژادپرستانه. هنگام بهروزرسانی «شانگ چی» برای سال ۲۰۲۱، دور شدن از کلیشههای دردسرساز دشوار بود؟
بهروز کردن این شخصیتها بهگونهای که کاملاً از دست آنها خلاص نشویم، چالش شماره یک این فیلم بود. مردم بازنمایی واقعی و شخصیتهای واقعی را میخواهند. با اندک اطلاعاتی که فکر میکنم تماشاگران درباره «ماندارین» و سازمان شیطانی (ده حلقه) دارند، فکر میکنم سخت بتوان تصویری غیرکلیشهای از این شخصیت ترسیم کرد، اما این که بتوانید مردم را با بازیگری مانند تونی لیونگ که نقش یک شخصیت چندبعدی را بازی میکند، شگفتزده کنید، خیلی هیجانانگیز است.
شخصیتهای متعددی در شانگ چی حضور دارند که تماشاگران آنها را از فیلمهای قبلی جهان سینمایی مارول میشناسند: ترهور اسلتری (بن کینگزلی) از «مرد آهنی ۳»؛ وونگ، همکار دکتر استرنج (بندیکت وونگ)؛ و حتی ابومینیشن (تیم راث) که از «هالک شگفتانگیز» در سال ۲۰۰۸ دیگر دیده نشده بود. آیا این شخصیتها از قبل بخشی از داستانی بودند که شما تصویر کرده بودید، یا مارول شخصیتها یا عناصر خاصی را به شما میدهد که دوست دارد در فیلم گنجانده شوند؟
مارول معمولاً کار را با دادن یک فهرست بزرگ از «چه میشود اگر …؟» به شما شروع میکند که درواقع تنها یک راهنمای اولیه برای دیدن چیزهایی است که ممکن است بهطور طبیعی وارد داستان شود. بههیچوجه یک قانون نیست. بیشتر اوقات، وقتی واقعاً میخواهیم از چیزی در آن فهرست استفاده کنیم، جهان سینمایی مارول قبلاً به آن سمت حرکت کرده و مارول میگوید دیگر نمیتوانیم از آن استفاده کنیم. یک ماه بعد، همه چیز دیگر بیربط شده است؛ بنابراین واقعاً مثل این است که از یک رودخانهی کاملاً جاری از ایدهها عبور میکنید تا زمانی که چیزهای درست آشکار میشوند؛ مانند آن لحظه در تتریس است که همه چیز شروع به حرکت میکند و شما فقط باید سعی کنید روی قطعات کلیک کنید و امیدوار باشید که بتوانید بازی را ادامه دهید.
خود «ده حلقه» هم چیزی شبیه یک علامت سؤال است؛ بر اساس آنچه در اولین «مرد آهنی» و «مرد آهنی ۳» دیدهایم، احتمالاً اکثر تماشاگران این سازمان را خاورمیانهای میدانند.
واقعاً هیجانانگیز بود که بتوانیم به خیلی از پرسشها یا معماهای بزرگی که در اولین فیلم جهان سینمایی مارول مطرح شده بود، بافت بیشتری دهیم؛ و این که بتوانیم آنها را بهگونهای به نتیجه برسانیم که نهتنها منطقی بلکه شگفتآور هم باشد.
«شانگ چی» نهفقط یک فیلم ابرقهرمانی عالی است، بلکه در قالب یک فیلم رزمی عالی هم موفق است. فیلم چند سکانس اکشن باورنکردنی دارد که چیزی میگوید، آن هم با توجه به صحنههای مبارزه در هر فیلم مارول. شما و گروهتان چگونه به اکشن نزدیک شدید تا از آن چیزی تازه ترسیم کنید؟
مارول از همان ابتدا میدانست که برای صحنههای اکشن «شانگ چی» باید کاری کمی متفاوت انجام دهیم. آنها برای اولین بار تیم صحنههای اکشن را در اوایل فرایند وارد کار کردند و از آنها خواستند ایدههایشان را گسترش دهند، حتی قبل از این که برای تولید به سیدنی برویم. ساخت سکانسهای اکشن عالی، زمان میبرد، اما استودیو روی یک تیم بزرگ به رهبری برد آلن از تیم بدلکاری جکی چان سرمایهگذاری کرد. او تعدادی از بهترین طراحان حرکات رزمی و بدلکارهای دنیا را از هنگ کنگ و چین گرد هم آورد. هر کدام از آنها زیباییشناسی خاصی را که در آن متخصص بودند با خود آوردند و سکانسهای اکشنی را خلق کردند که ازنظر سبک خیلی متفاوت بودند. طراحی آنها واقعاً به بیان داستان احساسی شخصیتهای ما کمک کرد.
«شانگ چی» در زمانی تولید شد که آمریکاییهای آسیاییتبار هدف هزاران حادثه نفرتمحور در ایالات متحده هستند. چنین چیزی چه تأثیری روی صحنه فیلمبرداری دارد؟ آیا روحیه عوامل کار را تضعیف میکند؟ یا با علم به این که میدانید روی پروژهای کار میکنید که میتواند یک روایت مثبت آسیایی برای تماشاگران گسترده باشد، قدرتبخش است؟
کمی از هر دو است. وقتی تیتر خبرها را میخوانیم و تصاویری از جنایات ناشی از نفرت را که مردان و زنان مسنتر آسیایی را هدف قرار میدهد، میبینیم، پدربزرگها و مادربزرگهای خود را میبینیم، مثل این است که کسی به قلب شما چنگ میزند، اما این همچنین تأییدی است بر چیزی که ما روی آن کار میکنیم و این که چرا حالا زمان مناسبی برای ساختن فیلمی مانند «شانگ چی» است. من خیلی خوششانس هستم که توانستم این داستان را در کنار این گروه باورنکردنی از مردم تعریف کنم.
امیدوارم تجربه تماشای این فیلم مردم را متعجب کند که چقدر میتوانند با شخصیتهایی ارتباط برقرار کنند که شاید در ابتدا تصور میکنند هیچ شباهتی با آنها ندارند. امیدوارم مردم از این که چقدر خودشان را در شانگ چی، شیالینگ، کتی و حتی ونوو میبینند، شگفتزده شوند. فکر میکنم این شخصیتها انعکاسی از شرایط انسانی هستند، صرف نظر از این که چه پیشزمینه قومی یا فرهنگی دارید. امیدوارم این چیزی باشد که مردم با آن سالن سینما را ترک کنند.
منبع: کامپلکس (جیمز کاریزما)