مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
سریال رعبانگیز «ساعت شیطان» (The Devil’s Hour) نوشته تام موران با صحنهای از لوسی (جسیکا رین)، یک مددکار اجتماعی شروع میشود که در اتاق بازجویی پشت میز نشسته و به حرفهای مردی در مقابل خود گوش میدهد. نقش مرد مرموز را که از پشت سر دیده میشود، پیتر کاپالدی بازی میکند.
بهجرئت میتوان گفت این ترسناکترین نکته اپیزود ابتدایی سریال است و تأییدی بر این حقیقتِ دست کم گرفتهشده که کاپالدی ترسناکترین بازیگر امروز است. تنها دلیل که نسلی از کودکان به خاطر چند سال بازی او در نقش اصلی سریال «دکتر هو» ازنظر روانی شوکه نشدهاند، این است که هنوز بهاندازه کافی از زندگی نمیدانند. اگر بدانید، همه آن را در چهره کاپالدی میبینید که بیشترش رنج، غصه و درد است.
ما ابتدا کمی از آن چهره روحزده را میبینیم، هرچند واضح است شخصیت او محوری است و همهچیز در سریال حول او میچرخد. نگرانی اصلی ما لوسی است که مشکلات زیادی دارد – با یک مادر سالخورده مبتلا به زوال عقل، پایان ازدواجش با مایک (فیل دانستر) و معمای دستنیافتنی و دلخراش یک کودک هشت ساله، آیزاک (بنجامین چیورز) که بیاحساس، تلقینپذیر و آسیبپذیر است و چیزهای میبینید و چیزهایی میشنود که برای دیگران نامرئی است.
لوسی هر روز صبح دقیقاً ساعت ۳۳: ۳ در میانه بهاصطلاح «ساعت شیطان»، زمانی که ظاهراً فضای بین زندگان و مردگان بیشتر قابل نفوذ است، با دیدن تصاویر وحشتناک و ناراحتکننده از خواب میپرد. آیا این کابوسهای همیشگی به خاطر استرسها و فشارهای فعلی است یا به گواه دیگر توهمات لحظهای و فلاشبکهای ظاهری، نتایج آسیبهای روحی و روانی مدفون؟ یا همانطور که از چهره کاپالدی پیداست، ناشی از چیز بدتری است؟
در همین حال، بازرس راوی دیلون (نیکش پاتل) – یک مرد جوان مؤدب که از دیدن صحنههای جرم خونین حالش بد میشود – در حال بررسی یک قتل خونین است. عامل جنایت با ناپدید شدن پسری جوان در سالها پیش مرتبط است و در پایان اپیزود اول مشخص میشود با لوسی نیز ارتباط دارد.
تقریباً هر استعاره ترسناک که میتوانید به دنبالش باشید اینجا هست و مانند آبنباتهای مسموم در ظرف هالووین یک کودک، روی هم جمع میشود. شخصیت آیزاک جایی بین «طالع نحس» و «حس ششم» قرار دارد. شخصیتهایی سوسو میزنند و بعد میروند؛ تصاویری از اسباببازیهای آغشته به خون، لباسهای شب و یک تفنگ لول بلند زیر چانه. سایهها همهجا هستند.
و بعد، گیدیون، مرد تنها و کوچنشین با بازی کاپالدی که در اتاق بازجویی تاریک با دستبند به میز بسته شده است و با لوسی درمورد همهچیزهایی که برای آنها آشکار شده و ما هنوز کاملاً از آن مطلع نیستیم، صحبت میکند. او از لوسی میپرسد: «بدترین چیزی که تابهحال تجربه کردهای چیست؟» – یک سؤال کاملاً ناراحتکننده با آن چهره ترسناک که قاعدتاً باید لوسی را مورمور کند. لوسی پاسخ میدهد: «همه این چیزها! تو!» او با اندوه پاسخ میدهد: «متأسفم، لوسی. تو خیلی بدتر از من رنج کشیدی. هنوز نمیدانی.»
با نقشآفرینی کاملاً طوفانی رین، قطعات مختلف داستان بهدرستی کنار هم قرار میگیرند. او در نقش مادری غرق در عشق و نگرانی، یک کارمند شجاع و یک قربانی احتمالی که میترسد کنترل عقلش را از دست بدهد (هرچند مطمئن نیستیم قربانی یک شر مربوط به گذشته، حال یا آینده است)، فوقالعاده ظاهر میشود. عنصر فراطبیعی در سریال، کمتر از وحشت روانی شدید او اهمیت دارد.
رین ۴۰ ساله لوسی را «یک هدیه» توصیف میکند – «تا حدی به این دلیل که شخصیت او بهخوبی نوشته شده است، اما عنصری از “درهای کشویی” هم هست و شما مسیر متفاوتی را میبینید. او یک انسان کامل نیست، اما دوست دارید او را در تصمیمگیریها و اشتباهاتش تماشا کنید. وضعیت الهامات او بهقدری بد میشود که سلامت عقلش را زیر سؤال میبرد. صرف نظر از آن، مرتبطترین شخصیتی است که تاکنون نقشش را بازی کردهام. او خونگرم است و خیلی خودش را جدی نمیگیرد، اما کاملاً درهمشکسته و در آستانه مدارا کردن است. همه ما با این حس آشنا هستیم. من واقعاً انرژی بیامان او را برای رسیدن به کنه اشتباه را تحسین میکنم.»
آیا مادر بودن برای رسیدن به این احساسات کمک کرد؟ بازیگر انگلیسی پاسخ میدهد: «بله، قطعاً. چون تا وقتی خودتان مادر نباشید متوجه نمیشوید – این عشق همهجانبه، این رنج و این تسلیمناپذیری را درک نمیکنید. اگر هشت سال یک بچه بزرگ میکردم و چیزی نمیگرفتم، واقعاً به هم میریختم؛ بنابراین این شخصیت برای من مثل هر چیز دیگری یک نامه عاشقانه به مادر بودن است. خیلی تأثیرگذار بود.»
کاپالدی ۶۴ ساله که با بازی در نقش شخصیتهای اهریمنی از همه معروفتر دکتر مالکوم تاکر در سریال «ضخامت آن» بیگانه نیست، درباره شخصیت نحیف، اما باابهت و معمایی گیدیون میگوید: «او یک قاتل و خطری برای جامعه است. تلاقی یک آدم بدخلق و یک مصمم به بقا که در حاشیه جامعه قرار دارد و همیشه در حال فرار است. او به دنبال لوسی است، چون اعتقاد دارد درجاتی از روشنبینی دارد و شاید لوسی برای اجرای نقشهای وسیعتر اهمیت داشته باشد.»
یعنی گیدیون قدرتهای فراطبیعی دارد؟ کاپالدی متفکرانه میگوید: «فکر میکنم فراطبیعی واژه اشتباهی است، چون سریال درمورد ارواح یا اشباح نیست. اگر با عکاسی آشنا نباشید شاید فکر کنید یک فرآیند شیمیایی و مکانیکی جادویی است. اساساً برای توضیح دادن گیدیون یک روش علمی وجود دارد.»
اما گیدیون چقدر قابل ارتباط است؟ کاپالدی توضیح میدهد: «او حداقل از نگاه خودش کمی خوشقلب است، اما من هیچوقت درک نمیکنم که چرا آدمها باید در یک شخصیت چیزی قابل ربط پیدا کنند. به نظرم مزخرف است. اگر متنی خوب نوشته شده باشد، به شما فضا میدهد، چون فقط باید نگران نحوه روایت داستان باشید. مگر میتوان برای بازی در نقش یک فرعون چیزی مرتبط با او پیدا کرد؟ مثلاً این که او دوست دارد نیم ساعت چرت بزند؟»
کاپالدی خودش یک چرتزن حرفهای است. («قدیمها برای ناهار یک ساعت وقت داشتیم!»)، اما خواب رین بعد از تصویربرداری سریال آشفته شد. «برای این کار توانایی خوابیدن را از دست دادم. مدتی هر روز ساعت ۲۹: ۳ صبح از خواب بیدار میشدم! زیر پوستم رفته بود، اما لوسی باید واقعاً خسته باشد، بنابراین این بیخوابی برای بازی در نقش او خیلی مفید بود. او از خستگی کاملاً زانو میزند. با یک کودک دو و نیم ساله و یک کار تماموقت خیلی با او احساس نزدیکی میکردم.»
«ساعت شیطان» به برخی ملاحظات عمیق فلسفی سیخونک میزند: مرز بین عقلانی بودن و غیرعقلانی بودن، راههای رفته و نرفته، تقدیر و سرنوشت. آیا کاپالدی یا رین به سرنوشت اعتقاد دارند؟
کاپالدی میگوید: «من به شانس اعتقاد دارم. همیشه فکر میکنم کمی احمقانه است که مردم میگویند شانس شما دست خودتان است. ممکن بود من به دلایلی برای بازی در “ضخامت آن” در دسترس نباشم. امکان داشت سر سریال “قتلهای میدسامر” باشم! خوششانس بودم در زمانی بزرگ شدم که میتوانستید با یک پیشینه خیلی محقر وارد این کار شوید و جریمه نشوید و برای ادامه تحصیل از شما حمایت کنند. حالا همهچیز رو به عقب میرود که وحشتناک است.»
رین با او موافق است. «یک نقل قول قدیمی هست که دوستش دارم: “شانس جایی است که فرصت با آمادگی روبرو میشود. این خیلی خوب است. بعضیها واقعاً خوششانس هستند، اما من احساس میکنم خیلی سخت کار کردهام. پارتیبازی برای من در حد صفر بود، هیچکس به من کمکی نمیکرد. البته که نقش شانس را نباید نادیده گرفت، اما باید مطمئن شوید وقتی شانس به شما رو میکند آماده هستید.»
تام موران درباره حضور کاپالدی در نقش جنایتکار خانهبهدوش که معتقد است میتواند آینده را پیشبینی کند، میگوید: «وقتی متن سریال را مینوشتم تا حد زیادی میدانستیم پیتر قرار است نقش گیدیون را بازی کند که ایده خیلی خوبی بود، چون من واقعاً هنگام نوشتن دیالوگها او را در ذهن داشتم.»
موران ادامه میدهد: «گیدیون ترسناک است، رعبآور است، ممکن است دیوانه باشد، ممکن است دیوانه نباشد، شاید هم کمی دیوانه است… از او کارهای خیلی بدی برمیآید، اما یک جنبه واقعاً انسانی هم در خود دارد.»
موران با اشاره به این که کاپالدی میخواست «ساعت شیطان» تأکید بیشتری بر انسانیت گیدیون داشته باشد، توضیح میدهد: «وقتی پیتر اولین بار متن سریال را خواند، یکی از چیزهایی که گفت این بود که میخواهد گیدیون انسانیتر ترسیم شود؛ بنابراین من همه متنهایی را که به او داده بودم تغییر دادم تا جنبه نرمتر این شخصیت به نمایش درآید. پیتر تعادل زیبایی بین دو طرف شخصیت گیدیون برقرار کرد.»
خود کاپالدی در توضیح این مسئله میگوید: «ترفند بزرگ هر سریال فراطبیعی یا فانتزی این است که داستان برای تماشاگر باورپذیر شود، چون درواقع درمورد به تعلیق درآوردن ناباوری است. هرچه بتوانید شخصیتها را پیچیدهتر کنید، بیشتر میتوانید آن ترفند را به کار ببرید. اگر شخصیتها در یک محیط فراطبیعی یا فانتزی قرار میگیرند، باید همان واکنشی را داشته باشند که ممکن است یک انسان نشان دهد، حتی اگر محیط خیلی متفاوت باشد؛ بنابراین فقط میخواستم بیشتر درباره نوع واکنش یک انسان توضیح دهم.»
یکی از جنبههای دیدنی سریال ارتباط عجیب لوسی با پسرش است. رین اعتقاد دارد نقشآفرینی تماشایی بنجامین چیورز در نقش آیزاک جلوهای «ترسناک» به این رابطه داده است. ستاره سریال «با ماما تماس بگیر» میگوید: «یک سال پس از تصویربرداری، وقتی “ساعت شیطان” را دیدم بهآرامی جذب آن شدم. در عین حال برخی جنبهها من را کاملاً وحشتزده کرد.»
رین توضیح میدهد: «بیحس بودن بنجامین در بعضی صحنهها واقعاً هولناک بود، چون خودش اصلاً اینطور نیست. او همین حالا هم یک بازیگر توانا است و بهراحتی میتواند در نقشهای خود فرو برود. این توانایی بسیار چشمگیر است. آیزاک حرفهای لوسی را با یک لحن یکنواخت و بدون هیچ حسی در نگاهش تکرار میکند و این واقعاً متأثرکننده، غمانگیز و عجیب است.»
نقشآفرینی چیورز بهقدری برای رین تأثیرگذار بود که او اعلام کرد نمیتواند با بازیگران بدل – که به خاطر محدودیت ساعات کاری بازیگران کودک، حضورشان سر صحنه ضروری است – کار کند، ضمن این که انرژی چیورز در صحنههای مشترک لوسی و آیزاک به او کمک میکرد.
رین بهطور مشخص به صحنهای در اپیزود اول اشاره میکند که لوسی و پسر بیاحساسش در ماشین نشستهاند و لوسی میکوشد واکنشهای آیزاک در حالت عادی را تصور کند. او میگوید: «من واقعاً منتظر بازی در آن صحنه بودم، چون فکر میکنم “ساعت شیطان” سریالی است که هر شکلی از طنز در آن خیلی مفید است، چون یک سریال فاقد طنز نیست. سعی کردم خودم را جای لوسی بگذارم. فکر کردم اگر هشت سال را با فرزندی گذرانده بودم که واکنشی نشان نمیدهد چه حسی داشتم – اگر بیوقفه تلاش میکردم چیزی از پسرم بیرون بیاورم – سالها گذشته است. هر کس دیگر هم شاید با خودش شروع به حرف زدن کند یا تصور کند در حالت عادی پسرش ممکن بود چه واکنشی نشان دهد. خیلی واقعی و انسانی بود.»
فصل اول «ساعت شیطان» در شش اپیزود ۲۸ اکتبر آمازون پرایم ویدیو پخش شد. در ماه نوامبر اعلام شد سریال برای فصلهای دوم و سوم تمدید شده است. با این که تمدید سریال قطعاً به خاطر استقبال تماشاگران و منتقدان بود، اما به گفته رین، موران از قبل برای دو فصل دیگر برنامهریزی کرده بود.
رین میگوید: «وقتی نقش را قبول کردم، برایم جالب بود وقتی تصویربرداری را شروع کردیم کل متن فصل اول از قبل آماده بود؛ بنابراین دقیقاً میدانستم داستان به کجا میرود. این را هم میدانستم که تام برای فصلهای دوم و سوم برنامهریزی کرده است. حالا خوشحالم که به درخواست او چراغ سبز نشان داده شد. درواقع، فصل اول مثل یکسوم یک رمان است، بنابراین فضای زیادی برای کار دارد. سریال ایده بسیار خوبی دارد و امیدواریم بتوانیم آن را به پایان برسانیم.»
منبع: گاردین، رادیو تایمز