مجله نماوا، عباس اقلامی
سختکوشی، عدالت، تعادل، وفاداری و چندتایی از این دست، دستمایهی فرناندو آرانوآ شدهاند در ساخت فیلم «رییس خوب». فیلمی که داستان آن در کارخانهی ساخت ترازوهایی بلانکو میگذرد که بلانکو مالک آن است و تلاش دارد و بهتر است بگوییم علاقه دارد کارکنانش او را مثل پدر خود بدانند و دوست بدارند. شعارش وفاداری و تعادل در کار و زندگی است و در ظاهر حواسش به آسایش کارکنانش هست.
داستان فیلم از جایی شکل میگیرد که قرار است یک کمیتهی ویژهی اهدای نشان در رقابتی حرفهای نشان ممتاز به کارخانهای که ویژگیهای یک کسب و کار ممتاز را دارا باشد، اهدا کند. این رویداد باعث تکاپوی بلانکوی خوب شده برای اینکه نشان دهد خودش و کسب و کارش دارای این ویژگیها هستند. اما همزمانی چند ماجرای داخلی در زندگی و کارخانهی بلانکو، خود سنگ محکی میشود برای عیارسنجی از عملکرد بلانکو در رعایت آنچه شعار آن را در روز جشن اعلام رقابت برای کارکنان میدهد.
بلانکوی رییس خوب هم مانند همهی رییسهایی که دوست دارند خوب جلوه کنند، اما به خلوت که میروند کار دیگری میکنند، شعارهای خوب را برای مصارف عمومی میدهد و دچار استاندارد دوگانه در زندگی و زندگی دوگانه است. ترازوی زندگی شخصی بلانکو برای میزان بودن برای ایستادن روی نقطهی تعادل دچار چالشهایی جدی است.
این دوگانگی را آرانوآ در فیلم خود با چاشنی طنزی گروتسک و فراز و فرودهای هیجانی در درام، کنار هم گذاشته تا ضمن افزودن بر جذابیتهای داستانش از آنها برای همراه ساختن تماشاگر استفاده کند. گروتسکترین ماجرا در «رییس خوب» ترازوهایی است که هیچکدام میزان نیست در کارخانهای که قرار است ابزاری تولید کند برای برقراری توازن و معیاری بسازد برای سنجش تعادل که بیتردید این نمایش بیرونی عملکرد بلانکوی خوب است. عملکردی که وفاداری و عدالت و صداقتش مانند بسیاری از هم مسلکانش زیر سؤال جدی است.
در تاریخ بشر بسیارند بلانکوهایی که فریاد عدالت سر میدهند، اما ناعادلانهترین تصمیمها را میگیرند. بساط عدالت پهن میکنند، اما ترازوی زندگیشان با چیزی چندشآورتر از آن که ترازوی مقابل کارخانهی بلانکو را نامتعادل کرده بود، نامتعادل است. بلانکوهایی که رویکرد متقلبانه و خیانتبارشان از چارچوب زندگی شخصی بیرون میزند و تاثیر مستقیم روی زندگی دیگرانی در مقیاسِ نه فقط مانند بلانکوی «رییس خوب»، یک کارخانه؛ که در مقیاسهایی کلانتر، میگذارد.
رؤسایی که اصرار دارند خوبند و با قدرت زر و تزویر این خوب بودن خود را به رخ همگان میکشند. همه را میخواهند بخرند و وادار به سکوت کنند تا حرف و خواست خود را پیش ببرند و یا مانند بلانکو نشان ممتاز عدالت را از کمیتهای ویژه که تنها به ظاهر رویدادها اهمیت میدهد، بگیرند. غافل از اینکه وزنههای تعادل همیشه به خواست آنها روی کفهها قرار نمیگیرند و گاهی عملکرد چندشآوری که نتیجهاش هم با هیچ آبی از روی دست رؤسای خوب پاک نمیشود، وزنهای را سنگینتر میکند و بیعدالتی بلانکوها رسوایی به بار میآورد و زرنگترهایی پیدا میشوند که به بلانکوها رودست میزنند و اینجاست که فرناندو آرانوآ آن لبخند رضایت اصلی را از تماشاگرش میگیرد و حتما خودش هم در این سکانس لبخندی بر لب داشته است.
آرانوآ نشان میدهد، وزنههایی خارج از عملکرد بلانکو، مانند لیلیانا، باید روی کفههای ترازوهای ساخت کارخانهی او قرار بگیرند تا هم خط تولید، جای سختکوشی حقیقی شود، هم عملکرد کارکنان شکلی وفادارانه به سازمان به خود بگیرد و البته رییس خوب کارخانه هم برای همسرش شوهر خوب و وفاداری شود!
فیلم «رییس خوب»، نشان از این دارد که با گفتن از عدالت، عدالت جاری نمیشود و برای برقراری عدالت باید که حقیقت آزاد باشد.
تماشای «رییس خوب» در نماوا