مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
«رواندرمانی» (Shrinking) حول یک کنایه آشنا ساخته شده است: جیمی با بازی جیسون سیگل یک درمانگر است که به گواه صحنه ابتدایی سریال – که او با دو دختر غریبه قرص و مشروب میخورد، درحالیکه دختر نوجوانش، آلیس (لوکیتا مکسول) که مدتهاست عملاً با او حرف نمیزند، در طبقه بالای خانه خوابیده است – احتمالاً میتواند تا حدی خودش را شفا دهد.
این که برونریزی جیمی بیانگر اندوه رفعنشده اوست، به کمدی درام اپل تیوی پلاس سنگینی کافی میدهد تا کمی اشک تماشاگر را دربیاورد، درحالیکه تلاشهای ناشیانه جیمی برای این که بار دیگر زندگی خود را در مسیر درست بیندازد، لحظههای خندهداری نیز به همراه دارد، اما سریال ده اپیزودی «رواندرمانی» که سیگل با همکاری بیل لارنس و برت گلدستین (خالقان سریال «تد لاسو») ساخت، درنهایت نشان میدهد یک درمانگر مانند جیمی میتواند چه چیزهایی را خوشایند مردم بداند. او حتی به قیمت تضعیف هدفمند بودن خود مشتاق است دیگران دوستش داشته باشند.
وقتی در اپیزود افتتاحیه برای اولین بار با جیمی روبرو میشویم، او یک سال پس از مرگ ناگهانی همسرش، تیا (لیلان بودن) هنوز سوگوار است. جیمی در این مدت بهقدری از آلیس دور شده است که قید بزرگ کردن او را زده و وظایف پدری مانند غذا دادن، بردن و آوردن از مدرسه و شرکت در جلسات اولیا و مربیان آلیس را به لیز (کریستا میلر)، زن همسایه که بچههایش بزرگ شدهاند و به خانههای خود رفتهاند، واگذار کرده است. او همچنین آنقدر از شغلش ناامید شده که در پاسخ به نگرانیهای بهظاهر بیپایان مراجعین خود، برایش سخت است جمله «چه حسی به تو میدهد» را به زبان بیاورد. بیماران او انگار گیر افتادهاند و در جلسات ملالآور خود حرفهای تکراری میزنند. جیمی هم همین وضعیت را دارد.
اما وقتی جیمی درنهایت در مقابل یکی از مراجعین ثابت، کنترل خود را از دست میدهد – که به شکل شگفتآوری نتایج مثبت به همراه دارد – انگیزه پیدا میکند تا احتیاط را از تمام جنبههای زندگیاش کنار بگذارد. جیمی با وجود هشدارهای گبی (جسیکا ویلیامز) و پل (هریسون فورد)، همکاران درمانگرانش در محل کار، در مقابل بیمارانش پا را از گلیم خود فراتر میگذارد – بهویژه شان (لوک تنی)، یک کهنهسرباز جوان جنگ افغانستان که مستأجر و فرد قابل اعتماد او نیز میشود. جیمی در ساعت غیر کاری تلاش میکند با نزدیکانش که در ماههای اخیر از آنها دوری کرده بود دوباره ارتباط برقرار کند و این کار را از آلیس شروع میکند.
سیگل بار دیگر با استفاده از ترکیبی از اشتیاق و جوش و خروشی کمی عنانگسیخته که بهیادماندنیترین نقشهای او از «Freaks and Geeks» گرفته تا «چگونه با مادرت آشنا شدم» و «فراموش کردن سارا مارشال» را تعریف کرد، جیمی را به یک آدم خوشنیت، اما دست و پا چلفتی تبدیل میکند که بیشتر جلب محبت میکند تا این که قابل ترحم باشد.
بی آن که جای تعجب داشته باشد، نکته واقعاً برجسته گروه بازیگری پرستاره «رواندرمانی»، هریسون فورد است که نقش عبوس دوستداشتنی خود را با همان اعتمادبهنفسی که پل کلاه فدورا خود را بر سر میگذارد، ایفاء میکند. فورد برخی از دلخراشترین لحظههای «رواندرمانی» را خلق میکند؛ نمونه آن لحظهای که سعی میکند با دختر بزرگش (لیلی راب) درمورد این که به پارکینسون مبتلا شده صحبت کند و صدایش از آسیبپذیری او خبر میدهد. برخی از خندهدارترین لحظههای سریال نیز با فورد است، مثل زمانی که پل وقتی در ماشین با گبی است، به شکلی ناموزون شروع به خواندن آهنگ «هر صبح» شوگر ری میکند.
کاستیهای «رواندرمانی» از این نظر آشکارتر به نظر میرسد که لارنس و گلدستین پیشازاین سریال فریبنده و سرزنده «تد لاسو» را ساختند که با جدیت به مشکلات سلامت روان میپردازد. در فصل دوم آن سریال، شخصیت اصلی (جیسون سودیکیس) در گفتوگوهای دشوار خود با دکتر شارون (سارا نایلز) شروع به باز کردن اضطراب و آسیب روانی خود میکند که زیر یک ظاهر شوخ و شنگ پنهان است.
«رواندرمانی» تصدیق میکند شاید رویکرد جیمی دقیقاً سالم نباشد – به قول پل، جیمی فقط یک عادت بیحسکننده – این که بیشازحد درگیر زندگی مراجعین خود شود – را با یک عادت دیگر عوض کرده است. شاید سریال به همین شکل در فصل دوم به سمت عمیقتر شدن برود، اما حداقل تا اینجای کار به نظر میرسد بیشتر به ایجاد یک حس خوب در تماشاگر علاقهمند است تا این که با احساسات نیشدار و ناخوشایند که زیر سطح میجوشد، کلنجار برود.
کمدی جایگزین
جیسون سیگل درباره این که پروژه اولین بار چطور جمع و جور شد، میگوید: «من خیلی خوششانس بودم. بیل (لارنس) چند سال پیش با من تماس گرفت و گفت تلاش میکند سریالی برای همکاری مشترک پیدا کند. او و برت (گلدستین) بعد از بررسی چند گزینه ایده این سریال را با من در میان گذاشتند که احساس کردم دقیقاً در حوزه تخصصی من است.»
سیگل ۴۳ ساله توضیح میدهد: «این بهنوعی تنها نسخه کمدی است که درمورد من واقعاً جواب میدهد یا حداقل فکر میکنم که آن را خوب انجام میدهم. وقتی یک شخصیت کاملاً متمایز مثل آستین پاورز یا ایس ونچورا باشید، یک مکتب کمدی دیگر پیش روی شما است. فکر میکنم این نوع طنز – که آن را کمدی جایگزین مینامم، جایی که نماینده تماشاگر در شرایط واقعاً سخت هستم – برای من همیشه از همهچیز دیگر جالبتر بوده است.»
سیگل از «دهه ۱۹۸۰ و فیلمهای جیمز بروکس» بهویژه «مهرورزی» (۱۹۸۳) و «اخبار تلویزیون» (۱۹۸۷) بهعنوان «منابع الهام اساسی» خود یاد میکند. او میگوید: «”اخبار تلویزیون” را مثال میزنم. در یک فیلم کوچکتر، یکی از آن شخصیتها درنهایت باید بد باشد، اما در فیلم بروکس هیچکدام اینطور نیستند، همه فقط پیچیده هستند و همه بیشترین تلاش خود را میکنند؛ و مگر زندگی چیزی غیرازاین است؟ هیچکس آشکارا قهرمان نیست، هیچکس آشکارا شرور نیست. آدمها فقط شلخته و خندهدارند.»
مطمئناً «رواندرمانی» نیز هیچ شروری ندارد. ممکن است زمینهچینی سریال تا حدی پیچیده به نظر برسد، اما پیام آن بهطور شگفتآوری ساده است.
سیگل توضیح میدهد: «شما آدمهایی را میبینید که تلاش میکنند خودشان را از یک چاله بیرون بیاورند، چالهای که نه روشن است، نه جای پا دارد و نه یک مسیر روشن دارد و بهآرامی متوجه میشوید همه با هم در این چاله هستیم و سعی میکنیم خودمان را بیرون بکشیم. چیزی که باعث نجات ما میشود کار گروهی و عشق و دلسوزی است.»
او ادامه میدهد: «فکر میکنم سریال تا حدی درمورد شروعهای جدید است – زمانی که به آخر خط رسیدهاید و مجبور میشوید از ابتدا دوباره همهچیز را بسازید. بهطور مشخص، جیمی آدمی است که یک خانواده را بازسازی میکند که شامل دخترش و همه افرادی میشود که قبلاً آنجا بودند، اما حالا باید یک چیز جدید باشد.»
خیلی از سریالها و فیلمها قبلاً به درمان بهعنوان یک موضوع پرداختهاند – این یک دروازه آسان برای کشف آسیبپذیریهای احساسی شخصیتها و درک دیدگاهی است که از خودشان دارند.
این مسئله در «رواندرمانی» کمی متفاوت مورد استفاده قرار میگیرد. سیگل توضیح میدهد: «فکر میکنم سریال ما بهویژه آرزوهایی کسانی را برآورده میکند که فقط میخواهند به آنها گفته شود چه کار کنند. شما تمام این مشکلات را دارید که در مغزتان میچرخند و بالاخره به خودتان میگویید، خدایا، چقدر رؤیایی است اگر مشکلم را به کسی بگویم و او بگوید، “آه، خیلی ساده است، فقط این کار را بکن.”»
این لزوماً ایده بدی است؟ «رواندرمانی» مطمئناً آن را یک پاسخ آسان نمیداند، اما به نظر هم نمیرسد بهعنوان یک مدل غیرقابل اجرا کاملاً آن را نکوهش کند.
سیگل میگوید: «فکر میکنم جیمی در یک چرخه درمانی گیر کرده است، جایی که در خفا، هدف، بهتر شدن شما نیست. بیشتر شبیه به یک فضای امن برای صحبت کردن است و درنهایت جیمی متوجه میشود همه، ازجمله خودش در این الگوی ایستا گیر کردهاند. حالا این سؤال مطرح میشود که اگر ما همهچیز را زیر و رو کنیم و درواقع تلاش کنیم جلو برویم چه اتفاقی میافتد؟»
سریال که اپیزود اول آن ۲۷ ژانویه پخش شد، یک دوگانگی اساسی دارد. از یک طرف جیمی بهطور واضح از الگوهای رفتاری مخرب افراد دیگر آگاه است، بااینحال به رفتارهایی ادامه میدهد که برای خودش و اطرافیانش مخرب است.
سیگل خیلی مطمئن نیست که این یک تصمیم عامدانه از طرف جیمی باشد و اعتقاد دارد «کسی که ما کمتر از همه میتوانیم ببینیم، خودمان هستیم.» او ادامه میدهد: «ما کمترین وضوح را درمورد خودمان داریم و این جایی است که پل با بازی هریسون (فورد) به آن وارد میشود. او بزرگترین آینه برای جیمی است که رفتار خودش را در آن ببیند. او بهنوعی نقش مربی و درمانگر جیمی را بازی میکند.»
سیگل اشاره میکند: «درحالیکه شخصیت پل همانطور که انتظارش را داریم ابتدا فقط در قالب یک مربی، یک خردمند پیر در برابر جیسن جوان معرفی میشود، بهآرامی به اطلاعات بیشتری درمورد او دست پیدا میکنیم.»
پل هم دختری دارد که با او میانهای ندارد و سیگل میگوید: «سریال همچنین درباره تلاش پل برای روبرو شدن با وخامت حال خود و آشتی با دخترش است.»
سیگل درباره بازی در کنار یک افسانه سینمایی مانند هریسون فورد چه نظری دارد؟ او میگوید: «دیوانهوار بود. هنوز نمیتوانم باور کنم این اتفاق افتاد. ما به او پیشنهاد دادیم. درواقع تیری در تاریکی رها کردیم، با این ذهنیت که پاسخ او منفی خواهد بود. به خودمان گفتیم حداقل تلاش خود را کردیم، اما او گفت، “بله” و همه ما حیرتزده شدیم. هنوز برای من دیوانهوار است که هریسون در سریال ما بازی کرد.»
سیگل جز کلمات مثبت توصیف دیگری از اخلاق کاری فورد ندارد. او اذعان میکند «خودم را آماده کرده بودم در صحنه تصویربرداری به هریسون احترام بگذارد، اما او واقعاً برای یادگیری آمده بود. هریسون میگفت: “من قبلاً در این نوع کمدی بازی نکردم، از شما بچهها میخواهم به من کمک کنید.” و بعد مثل یک کمدین حرفهای بسیار با اعتمادبهنفس بیرون سر صحنه میآمد؛ بنابراین ما خوششانس بودیم.»
لارنس کار با فورد را «یک موقعیت کاری برجسته» مینامد و میگوید فقط یک ایراد دارد. «همه از این که به او بگویند کاری را انجام دهد وحشت دارند، اما کار کردن با هریسون بسیار سرگرمکننده است.»
گلدستین که در این سریال بازی نمیکند، فورد را «بازیگر رؤیایی» توصیف میکند و میگوید هنوز نمیدانند چگونه او را به دست آوردهاند. «او واقعاً متن سریال را دوست داشت و با بخش زیادی از جنبههای شخصیت پل همذاتپنداری میکرد. ما درمورد شخصیت خیلی با او صحبت کردیم و او خیلی آسان با آن ارتباط برقرار کرد.»
به گفته لارنس، یکی از رازهای سریالی موفق، بهخصوص یک سریال کمدی این است که بازیگران با هم کنار بیایند و رابطه دوستانه داشته باشند، حتی خارج از سریال: «ما سعی میکنیم آدمهایی را گرد هم بیاوریم که صداهای مشابه دارند و واقعاً با هم تعامل دارند. اگر در پشت صحنه تعامل کافی نباشد، حتی زمانی که دوربینها کار نمیکنند، اگر سریال شما درباره یک خانواده یا یک خانواده ناکارآمد یا افرادی باشد که قرار است به هم اهمیت بدهند، درست از کار درنمیآید.»
تصویربرداری «رواندرمانی» آوریل ۲۰۲۲ آغاز شد و برای سیگل «هیجانانگیز» بود. او میگوید: «فکر میکنم کمدی یک مجموعه واقعاً خاص و هیجانانگیز است و وقتی یک متن شگفتانگیز و شوخیهای شگفتانگیز دارید، همهچیز عالی پیش میرود. ازنظر من نکته جالب درمورد زندگی اتفاقاتی است که دراینبین میافتد – این طنز که شما درمورد وجود پیدا میکنید.»
همانطور که اشاره شد، گلدستین و لارنس پیشازاین در سریال «تد لاسو» همکاری کردهاند (گلدستین همچنین نقش روی کنت را در آن سریال بازی میکند). درحالیکه تفاوتهای زیادی بین دو سریال مشاهده میشود، سیگل میگوید جنبه بزرگ «تد لاسو» که آنها سعی کردند الگوبرداری کنند، ماهیت «امیدبخش» آن بود. سیگل پیش از جلسات اولیه با گلدستین برای «رواندرمانی» هرگز او را از نزدیک ملاقات نکرده بود، اما میگوید خیلی زود با او «اخت» شد.
با توجه به این که خیلی وقت است تولید فصل اول «رواندرمانی» به پایان رسیده، سازندگان سریال انتظار دارند با تولید فصل دوم نیز موافقت شود. سیگل میگوید: «بله من فکر میکنم این امید و هدف همه ما است. یکی از چیزهایی که بیل هنگام امضای قرارداد به من گفت این بود: “تا وقتی سرگرم باشیم این کار را ادامه میدهیم.” که به نظر یک راه عالی برای ورود به یک پروژه است.»
با توجه به هیجان آشکار سیگل برای پروژه و اشتیاق او هم به این شخصیت و هم دنیایی که در آن زندگی میکند، این احتمال هست که برای مدت طولانی شاهد «رواندرمانی» باشیم.
منبع: هالیوود ریپورتر، رادیو تایمز