مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
قبل از پخش تیتراژ آغازین فیلم «هرچه سختتر زمین میخورند» (The Harder They Fall) به کارگردانی جیمز ساموئل، روفوس باکِ یاغی (ادریس البا)، دو نفر را به قتل میرساند و زندگی یک پسر جوان را به شکل غیرقابل برگشتی تغییر میدهد و صحنه را برای فیلم پر از تیراندازی در مقیاس حماسی آماده میکند.
فیلم تازه نتفلیکس که داستان آن در غرب وحشی میگذرد، تمام زلمزیمبوهای یک وسترن هالیوودی سنتی را دارد، اما اولین فیلم بلند داستانی ساموئل تنها چرخشی جدیدی بین آثار کلاسیک این ژانر مانند «مردی که به لیبرتی والانس شلیک کرد» یا «خوب، بد و زشت» نیست. روایت فیلم مبتنی بر تاریخ واقعی است.
دنیای ساموئل، نویسنده، کارگردان، تهیهکننده و آهنگساز پر از شخصیتهایی است که نام آنها از چهرههای سیاهپوست واقعی که در غرب وحشی زندگی میکردند (و گاهی اوقات باعث هرج و مرج میشدند) گرفته شده است. برای ساموئل و ستاره فیلم او، جاناتان میجرز که نقش نت لاوِ انتقامجو را بازی میکند، این داستانی از کشف تاریخ واقعی غرب آمریکا و ورود به قلب و ذهن زندگیهایی بود که دور از روایتها درمورد بردهداری یا ظلم زندگی کردند و در دل تاریخ گم شدند. آنچه به همان اندازه ضرورت داشت، یافتن راهی برای تبدیل آن تاریخ – که بهندرت روی پرده بزرگ کاوش شده است – به یک ماجراجویی سینمایی کاملاً جدید بود.
ساموئل میگوید: «در بچگی همه این چیزها را در تلویزیون میبینید و صرفاً عاشق چیزهایی میشوید که به شما داده میشود. بعد به سنی میرسید که میخواهید خودتان همهچیز را ببینید. آنطور که خودم را میبینم، دیگر نمیتوانم با آن داستانها ارتباط برقرار کنم. میتوانم از آنها قدردانی کنم، اما نمیتوانم از شما به خاطر رفتارتان با رنگینپوستان قدردانی کنم. نمیتوانم از نوع تصویر کشیدن زنان در فیلمهای وسترن قدردانی کنم.»
همین که ساموئل فهمید در آنچه بیشتر عمرش روی پرده دید جای چیزی خالی است، خودش شروع به تحقیق کرد. او توضیح میدهد: «بیشتر مطالعه کردم و شروع به تحقیق درباره کابویهای سیاه در غرب وحشی کردم.» آنجا بود که ساموئل داستانهای واقعی روفوس باک و نت لاو را کشف کرد. (درواقع، تخمین زده میشود که در غرب وحشی از هر چهار کابوی، یک نفر سیاهپوست بود).
ساموئل برای سالها ایده ساخت «هرچه سختتر زمین میخورند» را در ذهن داشت. او میگوید: «حتی اگر تنها بخشی از تاریخ را حذف کنید، تمام تاریخ را تحریف کردهاید. میخواستم این فیلم را بسازم چون همه کسانی که با آنها صحبت میکردم به من میگفتند سیاهپوستان در غرب وحشی وجود نداشتند، حتی خود سیاهپوستان هم این را به من میگفتند. به خودم گفتم، “خیلی خوب، من این بحث را یکبار برای همیشه تمام میکنم، چون وقتی این فیلم را بسازم، همه شخصیتهای واقعی که واقعاً وجود داشتند در آن حضور خواهند داشت.”»
در فیلم، باک هدایت گروهی از قانونشکنان همفکر خود را به عهده دارد. چروکی بیل (لاکیت استنفیلد) میتواند تپانچه خود را در یک چشم به هم زدن از جلد بیرون بیاورد و شلیک کند. در زندگی واقعی، تیراندازِ ماهر مسئول قتل هشت مرد بود. در مقابل، اطلاعات زیادی درباره ترودی اسمیت (رجینا کینگ) وجود ندارد، اما در فیلم، او زن دست راست باک و مغز متفکر اقدامات گروه است.
گروه لاو کمی مستحکمتر است. معشوقه او، مری معروف به مریِ دلیجان (زاسی بیتس)، کنار او میایستد، اما از کسی دستور نمیگیرد. در زندگی واقعی، او اولین راننده زن سیاهپوست خدمات پستی بود. بیل پیکت (ادی گاتگی) هم هست، یک کابوی بدلکار معروف و ستاره باتجربه رودئو؛ همینطور جیم بِکوورث (آرجی سایلر) که تاریخ از او بهعنوان یک مبارز ماهر یاد میکند؛ و کافی (دنیل دِدوایلر)، فردی با هویت جنسیتی غیردوگانه که فقط به مری وفادار است.
پس از آن که میجرز برای بازی در نقش نت لاو انتخاب شد، از زندگینامه شخصی او با عنوان «زندگی و ماجراهای نت لاو که در کتل کانتری بیشتر به “دِدوود دیک” معروف بود» بهعنوان نقطه مرجع برای به تصویر کشیدن این شخصیت استفاده کرد. میجرز میگوید: « اساساً آن کتاب را همیشه با خودم داشتم. ناتانیل لاو در کتاب کلاً از خودش میگوید، این که بهترین مرد مسلح بود، بهترین تیرانداز بود، بهتر از هر کس دیگر طناب میانداخت، درمجموع در این کارها بهترین بود. فکر کردم، این برای من عالی و خیلی مفید است، چون حالا میتوانم اعتمادبهنفسی را که نت داشت به دست بیاورم و آن را وارد دنیای جدیدی کنم که در آن هستیم.»
پوشیدن لباس وسترن و بستن جلد تپانچه باعث شد میجرز واقعاً احساس کند که لاو را به زندگی بازمیگرداند. او میگوید: «آخر هفتههای زیادی را در سانتافه، نیومکزیکو، با اسبها و سر و کله زدن با پاهای زخمی و اینجور چیزها گذراندم، اما این فقط بخشی از کار بود. روی نوع حرکات نت، نحوه صحبت کردن او، راه رفتن و همه این چیزها هم کار میکردم. لحظهای که به نیومکزیکو میرسیدم، در شخصیت نت فرو میرفتم. در آنجا با سگهایم در خانه روستایی کوچکم مینشستم و تمرین میکردم؛ با همان الگوها و روشهایی که در پیش گرفته بودم، کلاه سرم میگذاشتم و کت میپوشیدم. سعی میکردم خیلی از رفتارهای او را توجیه کنم. چرا سیگار میکشید؟ چرا باید اینطوری بنوشد؟ فکر میکردم، خوب، این به خاطر ضربهای است که در کودکی تجربه کرد.»
همانقدر که میجرز و سایر بازیگران شخصیتهای خود را مجسم کردند و جنبههایی از پرسونای آنها را گرفتند، ساموئل میخواهد تکرار کند که آنها برداشتهای تخیلی از آدمهای واقعی هستند. او توضیح میدهد: «من یک قانون اساسی داشتم، خوب نگهداشتن خوبها و بد نگهداشتن بدها.” از آنها بهعنوان یک الگو استفاده کردم، اما بقیه چیزها تخیلی است. اصلاً شباهت آنها را حفظ نکردم؛ نمیتوانستم. روفوس باک واقعی والدین دونژادی داشت و در ۱۸ سالگی درگذشت. بیل چروکی واقعی هم دونژادی بود و هیچ شباهتی به لاکیت نداشت. “هرچه سختتر زمین میخورند” یک فیلم زندگینامهای نیست. مری دلیجان یک خواننده نبود. این درمورد همه شخصیتهای فیلم صدق میکند.»
شخصیتهای فیلم «هرچه سختتر زمین میخورند» همچنین بدون نگاه «سفید» ترسیم شدند، چیزی که در فیلمهای وسترن تقریباً بیسابقه است. شخصیتهای سفیدپوست فقط دو بار در فیلم ظاهر میشوند، یکبار در جریان متوقف کردن یک قطار و بعد زمانی که کافی و لاو وارد یک شهر کاملاً سفید میشوند. ساموئل از این که شهر را به معنای واقعی کلمه به رنگ سفید طراحی کند، منظور داشت. او توضیح میدهد: «کاری که سعی کردم با “هرچه سختتر زمین میخورند” انجام دهم این بود که همهچیز را زیر و رو کنم و تمام انتظارات کلیشهای را کنار بگذارم. ازنظر من این کار خیلی عالی است؛ میگفتم، “میخواهم کل شهر سفید باشد، ساختمانها رنگ شده باشند.” حتی اسبهای سفید در آنجا گذاشتم.»
و درحالیکه ساموئل درمورد آن دکورهای کاملاً سفید، آزادی عمل داشت، او قطعات قانعکننده دیگری اضافه کرد که ریشه در واقعیت داشتند، ازجمله درمورد شخصیتهای زن فیلم. در زندگی واقعی، داستانهای مری دلیجان و ترودی اسمیت بهاندازه آنچه در فیلم میبینیم شگفتانگیز است. مری پس از رهایی از بردگی، زنی بود که بنا بر گزارشها «به مشروبات الکلی قوی و درگیریهای مسلحانه علاقه داشت.»
ساموئل توضیح میدهد: «هیچ دخترک درماندهای در این داستانها نیست. بنابراین از روی کاغذ شروع شد، و بعد با بازیگران آن را شکل دادم. درمورد ترودی اسمیتِ خطرناک، اطلاعات کمی وجود داشت، اما میدانیم که او از ساحل باربِری در سانفرانسیسکو آمد.»
«هرچه سختتر زمین میخورند» مایه تسلی میجرز بود که مانند ساموئل مشتاق بود تصویر مورد نظر خود را روی پرده سینما ببیند. او میگوید: «سینمای وسترن خیلی سفیدکاری شد. آمریکا سفیدکاری شد، روایتها سفیدکاری شد و خوب، فیلمهای وسترن هم سفیدکاری شد، چون در ژانر و در صنعت جای پای محکمی داشت. روایتهای خاصی وجود دارد که حالا دیگر قابل قبول نیستند چون مردم بیشتر میدانند، اما شما میتوانید آنها را با دیدگاه معرفتشناسی مناسبتر – با حقیقت واقعی بازسازی کنید. حتی از نو خلق کردن هم نیست؛ مثل یک ترمیم است.»
فیلم هم برای سازندگان و هم برای تماشاگران، سرگرمکننده و شفابخش است. میجرز میگوید: «”هرچه سختتر زمین میخورند” این شفا را به ما داده است. وسترن بدن دارد، اما انگار همیشه فلج بوده است … اینجا شکل کامل خود را دارد. ما نسخهای به شما میدهیم که اجازه میدهد وسترن رشد کند و همان چیزی باشد که باید باشد. این بسیار مهم است، چون وسترن نامهای عاشقانه به آمریکا است، نامهای عاشقانه به مهاجران، نامهای عاشقانه به کسانی که میخواستند آزاد باشند.»
ساموئل امیدوار است «هرچه سختتر زمین میخورند» باعث احیای وسترن شود. او میگوید: «وسترن از بین رفت، به این دلیل که فکر میکنم به تماشاگران سینمارو چیزی داده نشد که میخواستند ببینند. این یکی از عوامل مؤثر است، چون برخی از کسانی که با آنها صحبت میکنم با اصرار میگویند وسترن را دوست ندارند و برخی دیگر با اصرار میگویند آن را دوست دارند، اما اگر داستانهایی روایت میشد که میتوانستیم با آن ارتباط برقرار کنیم، بیشتر لذت میبردیم. وقتی آنونس فیلم ما منتشر شد، بعضیها گفتند “من وسترن را دوست ندارم، اما میخواهم این یکی را ببینم.”»
البا بازیگر نقش روفوس باک نیز اعتقاد دارد «هرچه سختتر زمین میخورند» به خاطر تصویری که از سیاهپوستان در آن منطقه و در آن زمان نشان میدهد، کاملاً انقلابی است. او میگوید: «آنچه باید جشن بگیریم، تأثیر فیلم بر سینما و قصهگویی است. دختر من در دانشگاه نیویورک درس میخواند، او ۱۹ ساله است. او فیلم را دید آمد و بلافاصله به خانه برگشت، و گفت فیلم زندگی او را تغییر داد چون شخصیتهای تاریخی را دید که هیچ آگاهی از آنها نداشت، در ژانری که هیچ دلبستگی به آن نداشت. تأثیر فیلم به سینما و به فیلمسازان کمک میکند لنزهای خود را درمورد نحوه روایت داستانهای مردم سیاهپوست کمی متنوع کنند. ما همیشه خود را در یک چرخ همستر دیدهایم و داستانهایی درباره تاریخ را طوطیوار و فقط از یک لنز خاص برایمان تعریف کردهاند.»
و برای ساموئل، یک نقطه ورود به موضوعات چالشبرانگیز، موسیقی فیلم است. او میگوید: «هیچوقت نمیخواستیم در جایی قدم بزنیم که سینما قبلاً قدم گذاشته بود. میخواستیم کاری کاملاً جدید انجام دهیم و امضای خودمان را روی فیلم بگذاریم. برای این که ازنظر صوتی به فیلم شخصیت خودش را بدهیم، میخواستم به معنای واقعی کلمه به مسئله پراکندگی قومی توجه داشته باشم. بنابراین به موسیقی آفریقا رجوع کردم – به کیپ ورد، مالی و نیجریه … و آن را به آمریکا آوردم، به موسیقی جامائیکا رجوع کردم.»
کینگ نیز میگوید برای نزدیک شدن به شخصیت خود، ترودی اسمیت، به پراکندگی آفریقایی و انعطافپذیری سیاهپوستان توجه کرد. او میگوید: «نمونه عالی، موسیقی است، چیزی که جیمز در فیلم با نحوه ارتباط کارائیب با آفریقاییها و با آمریکاییها توضیح میدهد. احساس کردم این فرصتی است – هرچند به لحاظ گویش – که نشان دهم که همه اینها کجا قرار دارند. وقتی ترودی حرف میزند، نباید بتوانید مشخص کنید که او اهل کجاست. باید به نظر برسد او به همهجا تعلق دارد و بهنوعی همه این شخصیتها این ویژگی را دارند … آنها کوچنشین هستند و ما با آنها در فضایی ملاقات میکنیم که جیمز خلق کرده است. همه آنها آدمهای واقعی هستند، اما او فضایی ایجاد کرد تا همه آنها را به تماشاگران معرفی کند.»
او اضافه میکند: «مردم به گوگل رجوع میکنند و میخواهند بیشتر بدانند و میخواهند چیزی را که در درونشان اشباع نشده است، پرورش دهند. میدانم در درون من اشباع نشده بود، چون خیلی طرفدار وسترن نیستم، اما اگر فیلمهای وسترن شبیه این یکی باشند، یا حسی شبیه این داشته باشند، یا صدایی شبیه این داشته باشند، من طرفدار پر و پا قرص وسترن میشوم.»
«هرچه سختتر زمین میخورند» اولین بار ششم اکتبر ۲۰۲۱ در جشنواره فیلم لندن نمایش داده شد و از ۲۲ اکتبر بهطور محدود در سینماهای آمریکا روی پرده رفت. نتفلیکس فیلم را از سوم نوامبر بهطور آنلاین در دسترس تماشاگران قرار داد.
منبع: ایندیوایر (اراماید ای تینوبو، کریس لیندال)