مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
شخصیت یونس در فیلم «امروز» به کارگردانی رضا میرکریمی از چند منظر قابلیت تحلیل دارد. یکسوی این شخصیت را میتوان در تطبیق با کهن الگوی قهرمان و روحیه نجاتبخشی وی ارزیابی کرد؛ سوی دیگر این شخصیت سکوت و دردمندی یونس است که به «بی واکنشی رنجبار» وی در قبال همه پرخاشها و زد و خوردهایی منجر میشود که پس از رساندن زن رنجور به بیمارستان از سوی کارکنان این مکان علیه یونس اجرا میشود.
همین شمایل اجتماعی یونس که شاید تا حدودی در امتداد قهرمانسازیهای اختصاصی در وجوه بازیگری پرویز پرستویی قابل درک شده به دلیل نوعی از بازیگری درونی کمتر تجربه شده در سینمای ایران چندان بازخورد دامنهدار پژوهشیای را پیرامون چنین نقشی پدید نیاورده است. حال آنکه شخصیت یونس را میتوان از منظر روانشناسی اجتماعی در ساحتی از روانشناسی ملی سنجید.
این نکته بدین معناست که سکوتهای یونس در قبال همه رویدادها و عمل شبه قهرمانانه نهایی او به سیاق مسیری که در فیلم طی شده میتواند بازتابی از نجابت، نیکاندیشی، صبوری و خیرخواهی ملت ایران باشد که یونس را میتوان نمادی از همین ملت دانست که در یک همعرضی خوشفکرانه با عنوان فیلم، تاویلپذیری اجتماعی مناسبی را با شرایط زیستی کنونی یافته است.
در منظر دیگر، داستان فیلم «امروز» روایتی از صبوری یک مرد نیکاندیش است که در دوران گستردهتر شدن بیتفاوتیهای اجتماعی نسبت به رویدادها، خود را در مقام یک حامی بزرگ اجتماعی بالا میکشد و با همراهی و جوانمردیای که در قبال زن دردمند و مظلوم و ستمکش فیلم (با بازی سهیلا گلستانی) نشان میدهد خود را به مثابه فردی با ویژگیهای کهن الگوی ناجی به جامعه معرفی میکند.
وجه نجاتبخشی و عمل آرمانی و اخلاقی یونس در فیلم «امروز» که در تعارض با دیدگاه این روزها یعنی بیپناهی و بیامیدی حاصل از دور شدن افراد از یکدیگر قرار دارد به زیبایی از سوی پرویز پرستویی و واکنشهای درونی او قابل لمس شده است.
پرستویی به دور از پرسونای قهرمان معترض این بار به شمایلی ساکت اما کنشمند بدل میشود. به واقع برخلاف شمایل تثبیت شده پرستویی در سینمای ایران که اعتراض کلامی و فیزیکی را با هم همراه کرده است، شخصیت یونس با بازی او به یک درونگرای عاصی پهلو میزند که عمل آرمانی انتهاییاش کاملا در تطبیق با معرفت درونی و خیرخواهی وجودی اوست.
از این منظر شخصیت یونس در فیلم «امروز» یکی از ماندگارترین قهرمانان اجتماعی معرفی شده از سوی سینمای ایران است که بدون کوچکترین سخن یا واکنشی که بارتابنده عمق التهابات و غمهای درونیاش باشد به شمایلی کاریزماتیک بدل میشود و دردهای امروز را تنها با سکوت پرحرف و نگاههای پر رمز و رازش فریاد میزند؛ فریادی بلند از فردی که بدون سخن گفتن، مثنوی بلندی از اخلاقگرایی و رفتار آرمانی برای جامعهاش سرود.