مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
یکی از مهمترین هشدارهایی که در نصوص دینی به آن اشاره شده پرهیز دادن انسانها از نزدیکی به افرادی است که رنگ دین بر چهره دارند، اما به شیطان درونشان لبیک میگویند. چنین تصویرسازی که در ارشادات مولای سخنوری و عرفان و تقوا علی مرتضی رو بهسوی کوفیان بهدفعات بیان شده، زنهار دادن آنها از قدرت گرفتن افرادی است که نور تقوا را خاموش میسازند و یاد خدا را از دلها میزدایند.
در فیلم ابلق چنین ما بهازای انسانی را میتوان شخصیت خوشنما و درون پلید جلال با بازی بهرام رادان دانست. او که بهظاهر و در دید مردمی عامی و کمسواد و بدون افق دید بهمانند یک قدیس و فرشته نجات نگریسته میشود اما در اصل شیطانی است که هیچ بویی از مرامهای انسانی نبرده و ظاهرسازیهایی که انجام میدهد تنها برای اقناع تفکر جماعتی است که در پستو و حاشیهای خزیدهاند و رویکردی منفعلانه نسبت به رویدادها دارند.
جلال را میتوان نمایندهای از تیپ انسان ریاکار دانست که به سیاق بیت مشهور حافظ اگرچه در جمع جلوهای از یک فرد نیکوکار و یاریرسان به خلق را از خود نمایش میدهد، اما وقتی به خلوت میرود روی دیگر خود را نمایان میسازد و به شیطان درونی خود لبیک میگوید.
سناریونویس فیلم «ابلق» با پرداخت چنین شخصیتی در دل درام آسیبشناس خود تلاش دارد تا پندارهای سطحی و عوامانه نسبت به مفاهیمی چون نیکوکاری، عمل خیر و ظاهرگرایی چالشبرانگیز جامعه در خطکشی نسبت به شخصیتهایی بهظاهر نیکوکار چون جلال را به انتقاد بگیرد و دعوتی دگربار به خوانش درست مناسبات انسانی و بازنگرشی بر روند تربیتی افراد در جامعه داشته باشد.
بهواقع سناریوی فیلم «ابلق» در عین رویکرد آسیبشناسی که به مناسبات انسانی در زیرلایههای جامعه دارد نگرشی تربیتی را نیز مطرح میسازد و بر لزوم بازاندیشی بر نحوه سلوک انسانها نسبت به هم و نقش نهادهای اجرایی حوزه آموزشوپرورش نسلها (تلویزیون، سینما، مدارس، دانشگاهها و …) تأکید میکند.
با این اوصاف رشد قارچگونه افرادی چون جلال در جامعهای با نگرش سنتی و مذهبی علاوه بر آنکه هشداردهنده است، میتواند به بازسازی زیرساختهایی بینجامد که افرادی چون جلال را در انزوایی فروببرد و اجماع و اقناع عمومی نسبت به جلالها را بکاهد.
بهواقع نزول جایگاه اجتماعی جلال در دید عمومی از طریق رشد آگاهیهای مردم نسبت به مفاهیم اخلاقی و بازتعریف فلسفه رفتارهای نیکوکارانه در خوانشی درست، یکی از راهکارهایی است که شاید در کاهش حضور افراد ریاکار، فرصتطلب و بیاخلاق در جامعه مؤثر باشد.
اما رویکرد فیلم «ابلق» سویه تلختری از این ماجرا را نشان میدهد و این نکته را برملا میسازد که جلالها خواهند بود تا زمانی که شهلاها جنس موافق را به زبان طعن و کنایه برانند، رحیمها مصلحتجویانه سکوت کنند، علیها چون کبک سر به برف داشته باشند و راحلهها نجیبانه و معصومانه، اندوه تعرضی که به آنها شده را در تنهایی و سکوتی تلخ درون خود بریزند. در چنین جامعهای، جلالها میتازند و چهرهشان روزبهروز در نزد مردمی بدون دید عمیق مقدستر میشود.