مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
از خیابان بیکر تا ترانسیلوانیا راه طولانی است، اما استیون مافت و مارک گتیس بهراحتی سفر کردند. سازندگان و نویسندگان «شرلوک» به دراکولا، یکی دیگر از شخصیتهای کلاسیک روی آوردند و برداشت سرگیجهآور و مفرح آنها از کنت خونخوار برام استوکر بسیار پرانرژی است.
سریال دراکولا (Dracula) که در سه روز اول سال ۲۰۲۰ در سه اپیزود حدوداً ۹۰ دقیقهای از بیبیسی وان پخش شد، یک بازآفرینی افسارگسیخته است، اما خوشبختانه موفق عمل میکند. بازگویی داستان معروف به یک تعادل دشوار دست مییابد – هم ترسناک است هم خندهدار و جذاب و البته تا حدی پرادا و اطوار.
خود کنت یک حضور شیطانی خیلی خوشایند و دلپذیر دارد. کلیس بنگ، بازیگر دانمارکی در یک نقشآفرینی ستارهوار، فقط نام شخصیتی عالی را یدک نمیکشد، بلکه ظاهر یک فرد خوشتیپ و بیاندازه کاریزماتیک را دارد. او یک دراکولای قد بلند، سبزه و وحشتناک است.
بنگ در نقش دراکولا به یک آفتابپرست میماند. در اپیزود اول مرتباً او را با ظاهر متفاوت میبینیم، بااینحال ویژگیهای جسمانیاش بهنوعی مشهود است. برخلاف تصاویر کارتونی قبلی، این دراکولایی است که واقعاً باید از او بترسید. تا حد زیادی شبیه شان کانری در نقش ۰۰۷ در فیلمهای جیمز باند که به نظر حتی در شرایط سخت و ناگوار نیز میتواند شما را کتک بزند، دراکولای بنگ میتواند شما را زنده بخورد و بعد با استخوانهایتان دندانهای خود را پاک کند.
اما آنچه بیش از همه این نجیبزاده خونخوار را متفاوت جلوه میدهد همهچیزخوار بودن اوست. او دوست دارد «عروس» خود را از هر دو جنس انتخاب کند – یک نگاه بسیار مدرن برای سال ۱۸۹۷.
داستان با وکیل انگلیسی، جاناتان هارکر (با بازی خوب جان هفرنان) شروع میشود که برای دیدار با یک مشتری جدید به ترانسیلوانیا سفر میکند. هارکر بهتدریج متوجه میشود بهجای این که مهمان باشد، زندانی قلعه کابوسزده دراکولا است.
متن سریال بازیگوشانه است، شمایلنگاری عرفی خونآشام را دستکاری میکند و در جاهایی تقریباً به نقیضه روی میآورد. به نور خورشید، آینهها و صلیبها اشارات فراوانی میشود. خفاشها، موشها و گرگها ظاهر میشوند، اما مگسها مضمون مکرر هستند (دراکولا زمزمه میکند «هر جا گوشت باشد، مگسها هم هستند») و بهندرت پیش آمده است وزوز این حشره تا این حد شوم باشد.
هارکرِ ناخوش (کنت حیلهگر زیر لب میگوید: «انگار جان نداری.») درنهایت متوجه میشود در سردابه تنها نیست و از اینجا وحشت بهآرامی اوج میگیرد. اگر یک ساعت اول اپیزود افتتاحیه مملو از حس نگرانی و ترس آرامسوز است، نیم ساعت پایانی به اوج هراس تبدیل میشود، با جلوههای ویژه عمیقاً قانعکننده که شاید آدمهای نازکنارنجی تاب دیدن آن را نداشته باشند.
رقیب سرسخت بنگ در جلب توجه تماشاگر، دالی ولز است که نقش خواهر آگاتا، راهبه جدی و مصمم را بازی میکند. مکالمه آگاتا با هارکر درحالیکه او در صحنههای بازگشت به گذشته تجربه خود را از روزهای اسارت در قصر دراکولا روایت میکند، یادآور ساختار مکاتبهای رمان برام استوکر است. دیالوگها که بهسرعت گفته میشوند، با ذوق و بذلهگویی واقعی نوشته شدهاند، طوری که هم ضد قهرمان و هم حریف سرسخت او تیکههای خیلی خندهدار خود را دارند.
«دراکولا» بهاندازه ورود «شرلوک» در دهه پیش هیجانانگیز نیست که شاید به خاطر «اثر کامبربچ» باشد. ضمن این که بعید به نظر میرسد خونریزی به سبک باروک جذابیت گسترده قصههای جنایی را داشته باشد. بااینحال، این «دراکولا» واقعاً ماهرانه است: به طرز ترسآوری گیرایی دارد، شرورانه زیرک است و درمجموع ازهرجهت خوب است.
چگونه میتوان مشکلی مانند دراکولا را حل کرد؟
این که استیون مافت و مارک گتیس توانستند اقتباس پرهزینه خود از داستان «دراکولا» را در بیبیسی به نتیجه برسانند شاید باعث حسادت فیلمنامهنویسان بلندپرواز شود، اما واقعاً نمیتوان به آنها برای داشتن این حس خرده گرفت.
گتیس بیش از دو دهه پیش بهعنوان یکی از نویسندگان و بازیگران سریال کمدی «انجمن نجیبزادگان» بیبیسی دو به شهرت رسید. او بعد در سریال «دکتر هو» کار کرد و در ادامه در کنار مافت یکی از خالقان سریال «شرلوک» بیبیسی وان بود.
گتیس درباره شکلگیری ایده اقتباس از داستان «دراکولا» میگوید: «همهچیز با یک شوخی شروع شد. ما در حین تصویربرداری فصل سوم “شرلوک” برای یک مراسم اهدای جوایز به لندن برگشتیم. من تازه عکسی از بندیکت (کامبربچ) در حالت ضد نور جلوی درِ خانه خانم هادسون گرفته بودم. آن عکس را به بن استیونسون که سرپرست گروه سریال بیبیسی بود نشان دادم و گفتم: “شبیه دراکولا است، نیست؟” و او گفت: “میخواهی دراکولا بسازی؟”»
چند سال بعد، نسخه سه اپیزودی مافت و گتیس با بازی کلیس بنگ، جان هفرنان و دالی ولز، همزمان با آغاز سال ۲۰۲۰ در سه شب متوالی در بیبیسی وان به نمایش درآمد. (خود گیتس در سریال نقشی فرعی دارد).
دراکولا از وقتی بلا لوگوسی، بازیگر مجارستانی او را در ۱۹۳۱ در یک فیلم به تصویر کشید چهرهای ترسناک بوده است. بعد از او معروفترین بازگویی خونآشام، فیلمهای ترسناک شرکت همر با بازی کریستوفر لی بود که اواخر دهه ۱۹۵۰ آغاز شد و یک دهه ادامه داشت.
در دهه ۱۹۷۰، اندی وارهول و ورنر هرتسوگ هر دو سراغ این اسطوره رفتند، درحالیکه در «دراکولای برام استوکر»، اقتباس اپرایی فرانسیس فورد کاپولا با یک عنوان گمراهکننده (فیلم او چندان به کتاب وفادار نیست)، گری اولدمن نقش نجیبزاده خونخوار را بازی کرد.
بعدازآن دراکولا بهاندازهای رام شد که به کنت داکولا، یک شخصیت کارتونی کودکانه تبدیل شد، همچنین یک آنتاگونیست در سریال «بافی قاتل خونآشام»، درحالیکه خونخوار بیتهدید با بازی رابرت پتینسون، شخصیت محبوب نوجوانان در مجموعه فیلمهای «گرگ و میش» بود. اینها فقط نوک کوه یخ را نشان میدهند، چه رسد به انواع و اقسام برداشتهای دیگر و صنعت لباسهای هالووین.
بنابراین جای تعجب ندارد گتیس و مافت نمیتوانستند ایده احیای این نماد کلیشهای داستانهای ترسناک را خیلی جدی بگیرند. مافت میگوید: «اما بعد به این فکر افتادیم که واقعاً میتوانیم با دراکولا کاری کنیم و آنقدر مجذوب این ایده شدیم که پیش “سو” رفتیم و ایده را با او در میان گذاشتیم. او خوشش آمد؛ بنابراین حالا اینجا هستیم»
منظور از «سو»، سو ورچو، همسر مافت است. مهمتر این که او همچنین تهیهکننده و مدیر شرکت هارتسوود فیلمز است که «شرلوک» را ساخت، اما چرا مافت و گتیس که هنگام نوشتن «دکتر هو» صمیمی شدند و با هم به سفرهای کاری میروند، بالاخره تصمیم گرفتند بهطور جدی با «دراکولا» خود درگیر شوند؟
گتیس میگوید: «این چیزها اغلب تکرار میشوند. در چرخههای مختلف پیش میروند و ازآنجاییکه با قصههای خونآشامی متعدد به سبک “گرگ و میش” مواجه بودیم، بهنوعی احساس کردیم که میتوانیم با قلعهها و مهتاب و شنلها کار تازهای انجام دهیم. وحشت باید پیشرونده باشد، درحالیکه با گذر زمان دنج و راحت شده است. دراکولا و فرانکنشتاین طی ۱۰ سال پس از اولین نمایش خود با ابوت و کاستلو ملاقات کردند…»
قلعهای که آنها برای دراکولای خود انتخاب کردند، قلعه اوراوا در اسلواکی، گویای حس عمیق این دو به میراث هنری داستانی است که برای اقتباس انتخاب کردند، چون در اینجا بود که در ۱۹۲۱ «نوسفراتو، یک سمفونی وحشت»، اولین نسخه تصویری (هرچند غیر رسمی) رمان برام استوکر فیلمبرداری شد. فیلم صامت فریدریش ویلهلم مورنائو که از دست وکلای حق چاپ استوکر جان سالم به در برد، شاهکار سینمای اکسپرسیونیست آلمان است – و تا به امروز آنطور که باید و شاید ترسناک باقی مانده است.
نقش شخصیت دراکولایی «نوسفراتو» (که در فیلم اورلوک نام دارد) را ماکس شرک بازی کرد. ورنر هرتسوگ در ۱۹۷۹ وقتی فیلم آلمانیزبان «نوسفراتو خونآشام» را با بازی کلاوس کینسکی ساخت، کاملاً به سیمای جمجمهمانند و انگشتان دراز و عجیب و غریب شخصیت اورلوک در فیلم مورنائو وفادار ماند. بااینحال زمانی که مافت و گتیس دراکولای خود را انتخاب کردند، یک مدل بسیار متفاوت در ذهن داشتند – لوئی ژوردان، بازیگر خوشتیپ فرانسوی.
گتیس میگوید: «نسخه لوئی ژوردان در فیلم تلویزیونی “کنت دراکولا” (۱۹۷۷) برای بیبیسی خیلی روی ما تأثیر گذاشت. این یک رویکرد بسیار گویا در انتخاب بازیگر است، چون او پنجاه و چند ساله است، یک بازیگر خوشتیپ است و بهویژه بریتانیایی نیست. جلوه شهری کلیس (بنگ) چیزی بود که ما به دنبال آن بودیم.»
بازیگر ۵۶ ساله دانمارکی پیش از آن بیشتر برای بازی در فیلم تحسینشده «مربع» (۲۰۱۷) مقابل الیزابت ماس شناخته میشد. او در این فیلمِ برنده جایزه نخل طلای جشنواره کن، در نقش مدیر قلدر یک گالری هنری که زندگیاش پس از به سرقت رفتن تلفنش دچار سقوط آزاد میشود، فوقالعاده تهدیدآمیز ظاهر میشود.
مافت از کیت رودز جیمز، مسئول انتخاب بازیگر خواسته بود برای این نقش بازیگری در دهه چهل و یا پنجاه زندگی خود پیدا کند که از همه جهت شبیه دراکولا باشد، بسیار کاریزماتیک، اما نه لزوماً چهرهای شناختهشده.
او میگوید: «من فیلم “مربع” را دیدم و به نظرم رسید کلیس تلفیقی از بلا لوگوسی و کریستوفر لی است. ضمن این که نمیخواستیم او انگلیسی به نظر برسد.»
بنگ خلاصه خود را در «دراکولا» نشان میدهد. مبادیآداب، فریبنده، با نگاه خیره و همچنین قد بلند، سبزه و خوشتیپ. او قالب لوئی ژوردان و فرانک لانگلا را دارد که در «دراکولا» (۱۹۷۹) به کارگردانی جان بدهام نقش دراکولا را در قامت یک قهرمان رمانتیک بازی کرد.
مافت با اشاره به این که خونآشام برام استوکر خیلی خوشقیافه نبود، میگوید: «او در کتاب سبیل سفید بلندی دارد. درواقع نسخهای از دراکولا که همه ما آن را ستایش میکنیم و میشناسیم، عملاً از یک اجرای صحنهای در ۱۹۲۴ بر مبنای داستان “دراکولا” میآید که بلا لوگوسی در آن بازی کرد. او در زمان خود نماد جاذبه جنسی بود.»
مافت پیش از «دراکولا» یک کلاسیک ترسناک ویکتوریایی را برای تلویزیون احیا کرد: «مورد غیرعادی دکتر جکیل و آقای هاید» که در ۲۰۰۷ مبنای سریال کوتاه «جکیل» در آیتیوی شد، درحالیکه تخیل گوتیک گتیس مطمئناً تحت تأثیر زندگی در مجاورت یک بیمارستان روانی ادواردی در سجفیلد، دورهام، جایی که پدرش کار میکرد، پرورش یافته است. هر دو مرد در جوانی شیفته فیلمهای ترسناک همر بودند.
و درحالیکه مافت و گتیس از خیلی جهات به استوکر وفادار هستند، همانطور که از سازندگان «شرلوک» انتظار میرود، در مواردی نیز آزادانه عمل کردهاند، آنها شخصیت راهبه را خلق کردند و شگفتیهای مختلفی هم هست که باید خودتان سریال ببینید تا متوجه شوید. بااینهمه بزرگترین تفاوت با کتاب، نقش خود دراکولا است.
گتیس میگوید: «چالش بزرگی که برای خودمان در نظر گرفتیم این بود که برای اولین بار دراکولا را به شخصیت اصلی داستان خودش تبدیل کنیم. اگر کتاب را خوانده باشید، او در یکسوم اول حضور دارد و بعد دیگر بهسختی نشانی از او میبینید. آنچه باید به او میدادیم شخصیتی است که چهار قرن را در برمیگیرد و اگر یک نفر بهطور گویا جاودانه باشد، باید امیدوار بود حس شوخطبعی داشته باشید.»
و این درواقع یک دراکولای بامزه است که میتواند یک مانع بالقوه بیشتر برای یک خونآشام در عصر پس از جنبش میتو باشد، ازاینجهت که خونآشام از دید عموم بهعنوان استعارهای جنسی که زنان جوان با لباسهای کوتاه را هدف قرار میدهد شناخته میشود. مافت بهشدت با این ارزیابی درباره سلیقه کنت مخالف است.
او میگوید: «این درست نیست. درمورد کدام دراکولا صحبت میکنید؟»
به فیلمهای همر اشاره میکنیم که در سالهای آخر تا آستانه استفاده از انگیزش جنسی برای گیرا کردن خود رفتند.
او میگوید: «اما در فیلمهای همر مردان جوان هم پیراهنهای خود را درمیآوردند. البته که فیلمهای همر میخواستند همه به سینما بیایند؛ بنابراین، بله، دخترها لباسهای کوتاه میپوشیدند، اما پسرها هم همینطور بودند. در آن فیلمها هم دراکولا به یک اندازه به خوردن خون زنان و مردان علاقه نشان میدهد.»
منبع: تلگراف، ایندیپندنت
تماشای آنلاین سریال دراکولا در نماوا