مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
۲۰۲۱ سال خوبی برای طرفداران بندیکت کامبربچ بود. آنها از ابتدای سال سه فیلم «پیک»، «موریتانیایی» و «قدرت سگ» را با بازی بازیگر محبوب خود دیدند و حالا در ماههای پایانی سال جاری میلادی میتوانند شاهد هنرنمایی او در فیلم زندگی الکتریکی لویی وین (The Electrical Life of Louis) باشند، یک فیلم زندگینامهای جدید که اولین بار در دنیا سپتامبر پیش در جشنواره فیلم تلیوراید روی پرده رفت و پخش آن از ۲۲ اکتبر در آمازون پرایم آغاز شد. فیلم تاریخی «زندگی الکتریکی لویی وین» به کارگردانی ویل شارپ، با فیلمنامهای از شارپ و سایمون استیونسون، فیلمی مملو از احساس، تفنن، هنر و البته گربه است.
کامبربچ نقش لویی وین، تصویرگر عجیب و غریب قرن نوزدهمی را بازی میکند که از کشیدن آدمها متنفر است، اما عاشق طراحی حیوانات است. وین با پنج خواهرش زندگی میکند و در اقدامی که در آن زمان کاملاً شرمآور تلقی میشد، در سال ۱۸۸۳ با معلم سرخانه خواهرانش، امیلی (با بازی کلر فوی بازیگر سریال تاج) ازدواج کرد، اما پس از این که داستان عشق آنها با مرگ امیلی براثر سرطان به طرز غمانگیزی کوتاه شد، وین شروع به کشیدن طرحهای کاریکاتوری از گربه خانگی خود، پیتر کرد. این کار بهزودی به نقاشیهای مضحکتر از گربهها تبدیل شد و چیزی نگذشت که وین به خاطر تصاویر انسانگونهاش از گربهها به شهرت رسید. «زندگی الکتریکی لویی وین» یک فیلم عجیب، اما تأثیرگذار است و نامتعارف بودن آن برای یک فیلم زندگینامهای درباره مردی عجیب اما تأثیرگذار مناسب به نظر میرسد.
بله. «زندگی الکتریکی لویی وین» بر مبنای داستان واقعی زندگی لویی وین، هنرمند انگلیسی است که بیشتر به خاطر نقاشیهای کارتونی و رنگارنگ خود از گربهها شهرت داشت.
برابر با بیوگرافی وین در وبسایت موزه ذهن بِسلِم – موزهای که ۵۵ اثر هنری لویی وین در آن نگهداری میشود – وین در ۱۸۶۰ به دنیا آمد و کار هنری خود را بهعنوان یک روزنامهنگار هنری آغاز کرد و برای روزنامهها همهچیز تصویرگری میکرد. او در دهه ۱۸۸۰ به خاطر نقاشیها از گربهاش معروف شد. «گربه لویی وین» در میان جماعت هنردوست بسیار محبوب بود و در همهجا پیدا دیده میشد – در تصاویر چاپی، کتابها، مجلات، کارتپستالها و سالنامهها، اما برابر با بیوگرافی وین، «او در مسائل کاری بسیار دست و پا بود» و در دوران جنگ جهانی اول دچار مشکلات مالی و روانی شد. در سال ۱۹۲۴ او را «دیوانه» اعلام کردند و در بیمارستان اسپرینگفیلد بستری شد. وقتی یکی از تحسینکنندگانش، او را در بیمارستان پیدا کرد و متوجه وضعیتش شد، کمپینی ترتیب داد – که رمزی مکدونالد نخستوزیر وقت انگلستان نیز از آن حمایت کرد – تا وین به بیمارستان بسیار بهتر بسلم منتقل شود. او درنهایت به بیمارستان نپسبری منتقل شد؛ و نقاشی را ادامه داد و حتی نمایشگاههایی در بیمارستان برگزار کرد. وین در چهارم ژوئیه ۱۹۳۹ در ۷۸ سالگی درگذشت.
برای مدتی، نقاشیهایِ بهمراتب رنگارنگ و انتزاعی وین بهعنوان آنچه «نمایشهای بصری پیشرفت بیماری اسکیزوفرنی» نامیده میشد مورد استفاده قرار میگرفت و طبق گزارشها در کتابهای روانشناسی قدیمیتر به آنها اشاره میشد. بااینحال، آن تصاویر تاریخ نداشتند و ازاینرو غیرممکن است یک «پیشرفت» را نشان دهند؛ و حالا این بحث مطرح است که آیا وین اصلاً اسکیزوفرنی داشته است یا خیر.
مانند هر فیلمی که بر مبنای یک شخصیت تاریخی ساخته شده است، جنبههایی از «زندگی الکتریکی لویی وین» برای ساخت یک فیلم سرگرمکننده، فشرده، اغراقآمیز یا تخیلی شده است. هیچ راهی برای دانستن گفتوگوهای خصوصی لویی وین واقعی با همسر یا خواهرانش وجود ندارد و بنابراین آن صحنهها، آن دیالوگها، مطلقاً حدس و گمان هستند.
گفته میشود ویل شارپ، کارگردان تحقیقات گستردهای برای فیلم انجام داد، ازجمله خواندن نوشتههای خود وین. درحالیکه ما بهطور قطع نمیدانیم آیا پیتر، گربه وین الهامبخش طراحیهای او بود یا خیر، شارپ در مصاحبههای مطبوعاتی گفت این ارتباط را از نحوه صحبت وین درباره حیوان خانگی خود شکل داد.
شارپ ۳۵ ساله که متولد لندن از مادری ژاپنی است و بیشتر بهعنوان یک بازیگر شهرت دارد، گفت: «لویی در ماههای سختی که همسرش، امیلی مریض بود، درمورد پیتر بهعنوان یک منبع آرامش عالی صحبت میکرد. به نظر میرسید بودن با امیلی و پرسه زدن با پیتر و طراحی پیتر، اوضاع را برای هر دوی آنها کمی بهتر میکرد. تا حدی به همین دلیل است که او با وسواس زیاد نقاشی گربهها را میکشید. داشتن یک گربه در آن دورانِ واقعاً حساس زندگیاش، برای او یک طناب نجات بود.»
برخی جزئیات بهتناسب بازیگرانِ انتخابشده تغییر داده شد – وینِ واقعی زمانی که با امیلی ازدواج کرد ۲۳ سال داشت، درحالیکه همسرش ۱۰ سال از او بزرگتر بود. بدیهی است برای کامبربچ ۴۵ ساله و کلر فوی ۳۷ ساله، این فاصله سنی جور درنمیآید.
بااینحال، بخشی از فیلم درباره مشغله ذهنی وین به چیزی که او «الکتریسیته» مینامید، درست است. شارپ گفت: «برای من جالب بود لویی این شیفتگی نامتعارف به ایده “الکتریسیته” را داشت که گاهی فکر میکرد چیز خوبی است و گاهی فکر میکرد خیلی بد است، درواقع آنقدر بد که احتمالاً حتی او را بیمار میکرد.»
بنابراین درحالیکه نباید انتظار داشته باشید «زندگی الکتریکی لویی وین» بهاندازه یک مستند، دقیق باشد، میتوانید به تماشای فیلمی جذاب و آموزنده در مورد یک مرد نامتعارف و جالب بنشینید.
از سوی دیگر، شارپ از جهاتی وین را یک قهرمان میداند. «بیشتر از هر چیز، او کسی بود که همیشه بهراحتی یا بهطور خودکار با جامعه جور درنمیآمد. فکر میکنم میتوانید او را نامتعارف بنامید. او در سراسر زندگی خود با بیماری روانی دست و پنجه نرم میکرد. او لبشکری به دنیا آمد و در کودکی دچار تب و کابوس و حتی توهمات در بیداری بود. بااینحال او راهی برای زندگی خود پیدا کرد. فکر میکنم مهمتر از همه این بود که او توانست با اطرافیانش ارتباط برقرار کند، چه همسرش، امیلی، یا افرادی که با کار او درگیر بودند؛ بنابراین من داستان او را فوقالعاده الهامبخش دیدم. احساس کردم او با چالشهای تقریباً باورنکردنی روبهرو شد، اما با متانت با آنها روبرو شد و ازاینجهت حس یک قهرمان را منتقل میکرد.»
کارگردان و همکارانش میخواستند با لویی، تماشاگران را به سفری احساسی ببرند. او گفت: «ما با او بهعنوان یک شخصیت خیلی احساس همدلی میکردیم و دوست داشتیم تماشاگر هم این احساس را داشته باشد؛ بنابراین از هر ابرازی که در اختیار داشتیم استفاده کردیم تا به مخاطب اجازه دهیم به قلب و ذهن او وارد شود؛ تا بتواند زندگی او را زندگی کند.»
شارپ در عین حال نمیخواست «زندگی الکتریکی لویی وین» یک فیلم زندگینامهای سنتی باشد. او گفت: «ما نمیخواستیم به شیوهای استثمارگرانه زندگی او را به تصویر بکشیم. برای همه ما مهم بود که این اتفاق نیفتد. بندیکت، کلر، من و کل بازیگران و گروه فیلمسازی، آنقدر به لویی اهمیت میدادیم که واقعاً میخواستیم فیلم در خدمت زندگی او باشد و نه برعکس. میخواستیم مخاطبی را وارد زندگی او کنیم. فکر میکنم این نگاه بر حس دنیای فیلم و حس خود سفر نیز تأثیر گذاشت.»
شارپ و فیلمبردار او، اریک الکساندر ویلسون، از نور، رنگ و دیگر جلوههای بصری خیرهکننده برای برقراری ارتباط با دیدگاه وین به دنیا و عملکرد درونی ذهنِ بیشازحد پر او استفاده میکنند و این در حالی است نسبت ۳:۴ فیلم نیز بهطور مؤثر اتفاقات را در محدوده بوم هنرمند قرار میدهد. کار خلاقانه شارپ بهگونهای است که «زندگی الکتریکی لویی وین» میتواند برای همه تماشاگران و نهفقط علاقهمندان به گربهها جذاب باشد.
جدا از بازیگران اصلی و انبوه گربهها، حضور تعداد زیادی از چهرههای آشنای بریتانیایی ازجمله توبی جونز، آسیم چادری، شارون رونی و آندریا رایزبورو و حضور الیویا کلمن بهعنوان راوی نیز در فیلم نیز قابل توجه است.
منبع: دیسایدر، دت شلف