مجله نماوا، مینو خانی
به تصویر کشیدن هر بخشی از تاریخ معاصر، نسخه تصویری تاریخی است که تماشای آن به مخاطب کمک میکند در زمان کمتری، شناختی نسبی با آن مقطع به دست آورد؛ خصوصا برای مخاطبان امروز که حوصله خواندن کتابهای حجیم تاریخی را ندارند. ضمن اینکه کشمکشهای دراماتیک چاشنی روایتِ تاریخی میشود و آن را جذابتر و تماشاییتر میکند. امتیاز «خاتون» همینهاست. بخش متلاطم و حساسی از تاریخ معاصر که خاک مادریمان در اشغال دشمنان قرار گرفته با داستانهای عاشقانهای همراه شده است و مخاطب را با خود همراه میکند. البته که این همراهی اندکی شناخت تاریخی نیاز دارد تا جان کلام نویسنده و کارگردان به دل مخاطب بنشیند وگرنه صرفا از تماشای یک اثر دراماتیک خرسند خواهد شد.
حالا وقتی محور اصلی این روایت تاریخی، یک زن پرشور، سرسخت و مبارز است، قطعا جنبههای دراماتیک و جذاب اثر بیشتر میشود. خاتونِ روایت یک بار دیگر به ما میگوید که نقش زنان در سراسر تاریخ این سرزمین چقدر موثر بوده است. این یعنی شخصیت اصلی زن، موضوعی زنانه به دنبال دارد. حال وقتی نویسنده و کارگردان نیز یک بانوی هنرمند است، قطعا به ما اجازه میدهد آن را از منظر زنگرایی (فمنیستی) بررسی کنیم. در این منظر، بررسی در چارچوب شخصیت زن یا زنان اثر و چگونگی بازتاب نقش و شخصیت آنها در اثر، تقابل یا همراهی آنها با مردان، زن بودن مولف، بررسی سابقه ساخت چنین موضوعی توسط مردان کارگردان و… مد نظر قرار میگیرد.
آیا «خاتون» فمنیستی است؟
زنان «خاتون» غیر از خاتون، شخصیت اصلی، مادر شیرزاد ملک، پروین، ریحانه، ماری، گوهری و مهربانو هستند. درباره خاتون روایت زیاد نوشته و گفته شده است؛ یک شخصیت واقعی (بیبی خاتون بختیاری) سرسخت، مبارز و جذاب که تحت تربیت یک پدر مبارز و سیاسی بوده و قطعا در اینکه خاتون چنین ویژگیهایی داشته باشد، بیتاثیر نبوده است. مادر شیرازد، یک بانوی سنتی با حساسیتهای اربابی است. چهره و شخصیتی واقعی که قدرتش را از مال و اموال همسر متمول گرفته و حالا با تمام قوا میخواهد بر همه کس و همه چیز تسلط داشته باشد. پروین، مجاهد و مبارز که خیلی زود با کشته شدن از سوی سربازان روس که از رجب اف دستور گرفتهاند از داستان خارج شد، یعنی یک قدرت مردانه او را از میدان به در برد. ریحانه یکی از زنان آن روزگار است که مورد ظلم شوهر است و دم برنمیآورد، بانویی منعفل و بازتابی از بسیاری از زنان آن روزگار (و شاید امروز) که تحت سلطه مردان هستند؛ خشونت همسر و عشق به برادر آنها را تابع و منفعل کرده است. ماری، دختری بهروز و هنرمند که برای تکمیل شدن شخصیت و جایگاه خاتون و شیرزاد تدارک دیده شده پس حضورش وابسته به هر دو آنهاست. گوهری، زنی جسور که صادقانه رفتار نمیکند. مهربانو یک آتلیه عکاسی دارد، به روز و مدرن است و به دلیل داشتن همسری سیاسی، نگاه و منظری سیاسی دارد و حالا بدون همسر نیز میخواهد جای پایی در سیاست باز کند؛ پس، از اسفندیار میخواهد که او را با خود به محافل سیاسی ببرد.
با توجه به این شخصیتهای متنوع از زنان که قطعا در روزگار خود وجود داشتند و «خاتون» بازتابی از آنهاست، میبینیم که تینا پاکروان کارگردان «خاتون» فقط به حضور یک زن مبارز که انگارهی تعمیم پیدا کردن به زنان آن دوره را میدهد، پرهیز کرده و زنانی با موقعیتهای مختلف را در روایتش گنجانده و این تاکیدی است بر بیطرفی او در در پرداختن به نقش و جایگاه زنان، بدون حب و بغض که اثر را از منظر فمینیستی دور میکند.
اما مردان «خاتون»، شیرزاد ملک و روسایش، رضا و دوستانش، دایی روزبه، رجباف، نظربیگ و پادوهایش، میرعظیم و رانندههایش، جواد آژان، گروه مبارزان مازندران و موسیو هستند. از ذکر واقعی بودن این شخصیتها پرهیز میکنم چون همه اینها نیز تنوعی از شخصیتها و موقعیتهای مردان در یک جامعه هستند که غیر از همسر ریحانه، اصولا به زنان احترام میگذارند و آنها را دوست دارند. شیرزاد، علیرغم مخالفتش با مادر، درباره خاتون، همیشه احترام هر دو را نگه میدارد و حتی وقتی از سوی دشمن مامور دستگیری خاتون میشود، عشق و محبتش بر انجام وظیفه نظامیاش میچربد. میرعظیم گاراژدار به گوهری و ریحانه محبت دارد. دائی روزبه با وجودی که اندکی هوسران تصویر شده، ولی میبینیم که چقدر مراقب خاتون است و انگار هلنا را واقعا دوست دارد و با کاردادن به زنان پناهنده لهستانی در کافه پولونیا لطفی در حقشان میکند. البته که اندکی هم در زمین دشمن بازی میکند، ولی در لایه زیرین این رویکردش کمک به هموطنانش نهفته است. دوستان رضا چقدر به خاتون در گروه احترام میگذارند و همیشه او را «خانم» خطاب میکنند و گوش به فرمانش هستند، البته که به لحاظ جایگاه اجتماعی پایینتر از خاتون قصه هستند و شاید تصور شود که مجبورند احترام بگذارند، ولی نگاهشان به خاتون پر از مهر و احترام است. رضا هم که از همان برخورد اول در گاراژی در شمال بدون هیچ نگاه مردانهای (نگاه خیره مردانه به زن) به او کمک کرد و هر چه خاتون به او غرولند کرد، دم برنیاورد و آهسته آهسته عاشق و شیدای خاتون شد، نه چون صرفا خاتون زیبا و جذاب است، بلکه به خاطر روحیات او، حتی خیرهسریها و لجبازیهای خاتون را عاشق شده است. موسیو اما دورو و چشمچران است و انگار از هیچ کاری ابایی ندارد تا جایی که شبها تا پشت در اتاق خاتون پیش میرود و حتی نگاه هوسرانهای او را راضی میکند. رجباف، به تلافی بیمحلی و جواب نه خاتون، وظیفه نظامیاش درباره دستگیری او را پررنگتر میکند، اما وقتی میگوید «بالاخره میگیرمش» انگار میخواهد بگوید به هر قیمتی شده او را به دست خواهد آورد. نظربیگ و پادوهایش هم هیچ ارتباطی با زنان ندارند و یدی زاغول وقتی در شب حمله گروه رابینهود به انبار، خاتون را میبیند، او را «ضعیفه» خطاب میکند.
باز همه اینها نشان از تنوعی از شخصیتها و موقعیتهای مردان در روایت «خاتون» و رفتارهای متفاوت آنها با زنان است؛ چیزی که در همیشه روزگار وجود داشته و خواهد داشت: مردانی با نگاه خیریه به زنان و صرف لذت و مردانی با احترام نسبت به جایگاه زن. پس پاکروان در شخصیتپردازیهای مردان نیز به این نکته توجه کرده و بدون حب و بغض به مردان، تصویری از آنها در یک جامعه را ارائه داده است.
نکته دیگر که در ارزیابی فمنیستی بودن اثری مد نظر قرار میگیرد این است که آیا مردان هنرمند به آن موضوع پرداختهاند و آیا نگاهشان با نگاه زنان هنرمند متفاوت بوده است. در سابقه آثار نمایشی سریالهای «کیف انگلیسی»، «شهرزاد»، «در چشم باد» توسط کارگردانان مرد ساخته شده است و چنانچه به شخصیتپردازیها و روایت آنها دقت کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که آنها نیز تنوعی از شخصیتهای مثبت و منفی زن و مرد داشتهاند. اولین دلیل این است که هر سه این سریالها با اقبال مخاطب عام و خاص مواجه شدند. پس پاکروان به عنوان یک بانوی هنرمند، نگاه زنانهای برای روایت داستانش نداشته است.
حال آیا پاسخ این سوال چیست: آیا «خاتون» فمنیستی است؟ خیر، چرا که پاکروان داستان عاشقانهای را در بستر یکی از بحرانیترین مقاطع تاریخی یا برعکس برای روایت یکی از بحرانیترین مقاطع تاریخ سیاسی معاصر، داستان عاشقانهای را چاشنی آن کرده و برای شخصیتهای زن و مرد روایتش، بدون سوگیری و بیطرفانه عمل کرده است. میماند واقعیت تاریخی روایت «خاتون» که مسلما اصل داستان و اشغال ایران توسط روسها در شمال و انگلیسها در جنوب (که البته نمیبینیم) واقعیت دارد و آثار زیادی میتوان درباره آن خواند و قطعا چاشنیهای این روایت تاریخی تصویری، نشانه خلاقیت هنرمند است که توانسته روایت خشک و تلخ تاریخی را شیرین و جذاب روایت کند.
نکته دیگر که نمیتوان از آن گذشت بازیهاست، گرچه در نگاه فمنیستی ارزشگذاری زیباشناسانه اثر مد نظر نیست. اشکان خطیبی، نگار جواهریان، میرسعید مولویان، پیام دهکردی و بابک حمیدیان واقعا میدرخشند و بیش از هر بار دیگر توان بازیگری خود را به رخ مخاطب میکشند. و البته تمام نکات فنی بسیار هنرمندانه و فاخر اثر، از فیلمبرداری و صحنهآرایی گرفته تا موسیقی و طراحی لباس و چهرهپردازی که چون منتقدان زیادی درباره این نکات نوشتهاند از تکرار دوباره آن پرهیز میشود. برای خاتمه دادن به این یادداشت، توصیه میشود «خاتون» را ببینید و از یک سریال تاریخی-عاشقانه لذت ببرید، حتی اگر شناخت تاریخی دقیقی از آن مقطع ندارید. تردید نکنید که هم این شناخت را پیدا میکنید و هم انگیزهای برای مطالعات تاریخی پیدا خواهید کرد و روزگار معاصر را خواهید شناخت و این یعنی پیدا کردن و شناخت خود در روزگار معاصر.