مجله نماوا، نوید جعفری
از نسل فیلمسازان نخستین سینمای ایران و موج نو، گویی تنها مسعود کیمیایی است که آخرین حضورش را در چهلمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و اینک نسخه سریالی «خائنکشی» در شبکه نمایش خانگی در حال پخش است.
در جهانی که سینما به مدد تکنولوژی شاید به مرور از ذات واقعی خود تهی میشود کیمیایی همچنان سینما را همچون گذشته روایت میکند.
اگر تقوایی که مولف برجستهای در سینماست سالهاست فیلمی نمیسازد یا حاتمی زودتر از همه از دست رفت، بیضایی جلای وطن کرد ، مهرجویی و کیمیایی همچنان بر جریان سینما پافشاری میکنند، میسازند و ابایی ندارند که تنها توسط بخشی از مخاطبان درک شوند.
کسانی که از گذشته سینمای کیمیایی را دنبال کردند و جزو طرفداران او بودند خاطرشان هست که در زمانی که هنرپیشهها ستاره اصلی فیلم بودند کیمیایی جزو معدود کارگردانهایی بود که مخاطبان به خاطرش به سینما میرفتند و با نقش بستن اسمش بر پرده تشویق میکردند.
خیانت، رفاقت، سیاست و جهان فردی به عنوان اصلیترین مولفههای روایت در آثار کیمیایی در «خائنکشی» هم حضور دارد و تنها روش مواجهه با آثار جدید کیمیایی میتواند این باشد که فیلمهای او را با دنیای فیلمهای خودش مقایسه کنیم و به دنبال دریافت الگوها و عناصر آثار روز اجتماعی در فیلمهایش نگردیم.
فیلمنامههای کیمیایی قطعا با آنچه امروز در سینما میبینم بسیار متفاوت است، اما اینجا باید به جای مقایسه تلاش کنیم جهان ذهنی فیلمساز را بر اساس همه مولفه ها وموتیف هایی که پیش از این در آثارش به ما ارائه کرده است درک کنیم و بشناسیم.
منطق روایت در آثار او وابسته به نمود شخصیت هاست و گاهی این رویه همانند قیصر و داش آکل و گوزنها جواب می دهد و همذات پنداری مخاطب را بر می انگیزد اما گاهی همانند رییس، متروپل، آن لحظه و اتفاق به خوبی محقق نمی شود.
کیمیایی پس از چند تجربه کمتر مورد توجه همانند رییس ، متروپل، قاتل اهلی در جرم و اینک در خائن کشی مجددا له همان جهان مطلبوش بازگشته است.
در «خائنکشی» هم مثل همیشه سینمای کیمیایی، سینما در جریان است؛ برای پرده بزرگ طراحی شدهاند؛ چیزی که امروز در سینمای ایران کمیاب شده است و همه چیز به سمت نماها و روایت های سریالی شبیه شده است .
تصویربرداری «خائنکشی» به خوبی فرم مورد نظر محتوا و کارگردان را رعایت میکند به جز صحنههای حضور دکتر مصدق که تعمدا نماها روشن و با نوری بیشتر دیده میشود در سایر صحنهها فضای فیلم در سایه روشن های کدر و زرد رنگ دیده میشود چیزی شبیه آنچه در سینمای نوآر وجود دارد، فیلم در کسوف آغاز میشود، مسیر رفتن قهرمانها در دخمهها به دنبال حقیقت و یا شبگردیها ادامه پیدا میکند و در میان اینهمه تاریک و روشنی قرار است حقیقت نمایان شود.
اکثر فیلمهای کیمیایی در سه دهه اخیر حداقل آغازهایی تاثیرگذار و میخکوبکننده دارد، رجوع کنید به سکانس آغازین «اعتراض»، تکگویی ابتدایی «سلطان»، ترور آغازین «جرم» و حتی آن عکس یادگاری در «ردپای گرگ». کیمیایی به خوبی میداند که باید از ابتدا مخاطب را درگیر کند تا در ادامه هم او را در کنار خود داشته باشد.
اما متاسفانه همان ضعف فیلمنامه باعث میشود که نیمه دوم و موخره آثارش به یکباره از جریان اصلی رها شده و نتوانند همان رویه کامل اثر را ادامه دهد.
گویی کیمیایی هر فیلمش را میان یک آغاز میخکوبکننده و یک پایان به یادماندنی تعریف میکند.
در «خائنکشی» هم پس از سرقت گروه تا دستگیری مهدی همه چیز در یک فرآیند منطقی پیش میرود، اما در ادامه عدم پرداخت مناسب برای یافتن کیفهای گمشده ما را دچار سردرگمی میکند و در نهایت هم این خلا داستانی تا پایان حل نمیشود و به همین واسطه مخاطب ناچار به تخیل و حدس زدن میان روایت میشود.
اما هماهنگی فیلمبرداری مسعود سلامی، صحنهآرایی زیبای سهیلدانش اشراقی و ترکیببندی قابهای مسعود کیمیایی در کنار هم تصاویری تاثیرگذار و دیدنی را خلق کرده است که مشکلات ناشی از داستان را تا حد بسیاری از نگاه مخاطب پنهان میکند.
بزرگترین شاخصه کیمیایی در جهان فیلمسازیاش علاوه بر اعتقادش به سینمای ناب و همان رویایی که سینما در گذشته میساخت در مبحث بازیگری است.
او را به عنوان کارگردانی بازیگرساز میشناسند که هر بازیگری آرزو دارد نقشی در فیلم او داشته باشد تا مدلی متفاوت از بازیگری را مقابل دوربین تجربه کند و چه بسیارند بازیگرانی که یا با او معرفی شدند همانند هدیه تهرانی و میترا حجار و. یا پس از چند سال سابقه با حضور در فیلم او احیا شدند بزرگی همانند ناصر ملک مطیعی در «قیصر» یا فریبرز عربنیا و گلچهره سجادیه و... در «خائنکشی» هم همین رویه توسط کیمیایی ادامه یافته است.
بازیهای متفاوت از بازیگرانی که پیش از این حضورشان را در نقشهای مختلف تماشا کردهایم یکی از نقاط قوت «خائنکشی» است.
امیر آقایی در نقش ضد قهرمان زخم خورده، جهان مورد نظر کیمیایی را به روشنی دریافته مهران مدیری، سام درخشانی و حمیدرضا آذرنگ اگر چه در نقشهای کوتاه حضور دارند اما از گذشته بازیهایشان فاصله بسیاری دارند و بیش از سایر بازیگران حضوری موثر و خلاق دارند.
کیمیایی اما از معدود کارگردانهایی است که دو طیف را درگیر کرده است، دستهای که در جهان نوستالژیک و حسرتآمیزش نفس میکشند و از شخصیتها و دیالوگها لذت میبرند و همیشه چند دیالوگ ماندگار کیمیایی را در یاد دارند و در مقابل مخالفانی که جهان شخصی او را نفی و سینمای او را غیر قابل باور میدانند.
اما هر دو گروه میدانند که کیمیایی سینما را با همه وجودش درک کرده و میشناسد، ریشههایش در سرزمین و ادبیات آن ریشه دارد و تلاش میکند در جهان پر شتاب کنونی سینما را آنچنان که باور دارد تصویر و ارائه کند.
اگر چه سینمای کیمیایی را باید بر پرده عریض سینما دید تا بتوان از دکوپاژ و کارگردانی او لذت برد اما اینکه میتوان نسخه اصلی و در واقع تدوین کارگردان از «خائنکشی» را بهصورت سریال هم دید خود فرصتی مغتنم برای تماشای جهان مسعود کیمیایی این اسطوره رفاقت و زخم است.
تماشای آنلاین سریال «خائنکشی» در نماوا