مجله نماوا، حمیدرضا گرشاسبی
سیاهبازی شکلی از کنشهای روزانه است که حقهای در آن است بدون این که فریبکاریاش معلوم و آشکار باشد. و این غیر از چیزی است که ما به عنوان یک هنر نمایشی میشناسیم. آن هنری که در سنتهای نمایش ایرانی ریشه دارد و به نوعی ناظر بر نقدهای اجتماعی است و یک آدم سیاه شده یا سیاه، منابع قدرت را به سخره میگیرد. رو لایه این شکل نمایشی طنز است اما در واقع در زیر لایه آن تلخیهای اجتماعی رخنه کردهاند. وقتی از سیاه بازی در سریال «آکتور» حرف میزنیم مفهوم دیگری را مراد میکنیم. اینجا قصدمان فریب دادن بقیه است. فریبی برای نفع بردن آدم سیاه کار و قربانی شدن آن کسی که سیاه کار او را به تله انداخته. در واقع در حوزه اجتماعی و انسانی سیاه کاری نوعی کلاهبرداری شیک و مجلسی است که ظاهرش فریب و خدعه نیست. سیاهبازهای این چنینی ویژگی فیزیکی مشخصی ندارند. مثلا مثل سیاهِ نمایش ایرانی چهرهای سیاه با لباس و کلاه و لحنِ گفتاری ویژهای ندارند. در نوع سیاهکاری آدمها درست مثل بقیهاند با ظاهری کاملا مشترک با اطرافیان. اما وقتی کنار شما قرار میگیرند معلوم است که دارند از سر و دوش شما بالا میروند و میخواهند بر شما غالب شوند. البته از قبل اندیشیدهاند و نقشهای سوار کردهاند و حالا دارند نقشهشان را برای خالی کردن جیب شما عملی میکنند. البته با اجرایی دقیق از یک نمایش. کاری که آدمهای اصلی سریال آکتور – علی و مرتضی – میکنند هم نوعی سیاهکاری و سیاهبازی است؛ درست است که آنها از کارشان نفع میبرند، اما کسی را قربانی نمیکنند، جیب کسی را خالی نمیکنند، باعث ضرر کسی نمیشوند و اگر هم در نگاه اول این طور باشد که کسی از سیاهکاری آنها احساس ضرر کرده، در نهایت متوجه میشود که به نفعش بوده است. مثل مورد دختر منشی مطب که سیاهکاری آنها باعث ترک دادنش از مواد مخدر میشود.
تیم علی و مرتضی که از تئاتر حرفهای بریده یا حذف شدهاند، در ادامه دغدغه خود برای ادامه زندگی و حیات، به کاری نمایشی روی آوردهاند که به نوعی سیاهبازی است گرچه میتوان نامی دیگر روی آن گذاشت و عملشان را سوپرایز کاری نامید. آنها نیز در واقع در پی فریب مخاطبان خود هستند و با توجه به نقشهای از پیش تعیین شده و تمرین شده، طوری نمایششان را پیش میبرند که گویی همه چیز واقعی است و آنها همه چیز را در لحظه پیش میبرند. در حالی که آن ماجراها را از یکی سفارش گرفتهاند. اصولا «آکتور» به گونهای بنا شده که تماتیک سیاهبازی و سیاهکاری در سراسر آن جاری است و به کل دنیای اثر تسری پیدا کرده است.
سیاهکارها از همان آغاز «آکتور» خودشان را عیان میکنند. نخستین کاری که میکنند غافلگیری دختری است که همراه با دوستش به کمپینگ رفتهاند. محل، خالی و خلوت است. فقط گروه خودشان هستند که نمکزار را اشغال کردهاند. بیم این میرود که خفتگیرها از راه برسند. و لحظهای بعد دو نفر که از دیدن شان وحشت میکنیم از راه میرسند و فضایی دهشتناک میسازند. اما بعدا میفهمیم که آن دو ما را و مخاطبشان را سیاه کردهاند و آنها را فریب دادهاند. گرچه آنها وارد فریبی شیرین شدهاند چرا که خفتگیرها آن سیاه کاری را راه انداختهاند تا یکی از پسرها حلقه نامزدی را تقدیم دوستش بکند. قرار نیست که سیاه بازی «آکتور» همین جا تمام میشود. سیاهبازی دوم وقتی اتفاق میافتد که گروه دو نفره علی و مرتضی به پیسی میخورند و ممکن است که جا و مکانشان را از دست بدهند. آنها باید پولی را که برای خرید موبایل دوست دختر علی داده شده، به جیب خود برگردانند. برای همین است که مجبور میشوند دوباره به سیاه کاری روی بیاورند. این بار قرار است دختری که مرتضی دوستش دارد سیاه شود تا آنها موبایل را از چنگ او در بیاورند. قرار است در این فقره، قربانی یک آشنا باشد و به این ترتیب کار برای آنها سختتر میشود. البته که پایان این سیاهکاری به ضرر آنها تمام میشود.
این دو نفر در حال تمرین تئاتری هستند که آکتور نام دارد و در آن تئاتر هم محور بر فریبکاری و سیاهبازی است. دو شخصیت این نمایش قرار است با همدستی هم یک بازیِ پر از نیرنگ و کلک را پیش ببرند تا به کمک هم زنی را سرکیسه کنند. این نمایش در تمام سریال جریان دارد و هر از چندگاه شاهد بخشهایی از آن هستیم تا به ما یادآور شوند که سریال «آکتور» به تمامی بر مبنای دوز و کلک است. سیاهکاری بعدی در یک مجلس دسته جمعی صورت میگیرد و این بار نیز شکلی کامل از یک نمایش را دارد. علی و مرتضی باید برای یک مشت جوان مدهوش نقش بازی کنند بلکه هیجان میهمانیشان بالا برود. این سیاه کاری شکلی مشابه به حادثه قبلی دارد اما سیاهکاریشان چنان به مذاق یک نفر خوش میآید که مسیر زندگیشان را تغییر میدهد و از آن پس آنها به گونهای دیگر بازیشان را پیش میبرند. سیاهبازی آنها در مسیر تازه زندگیشان سویهای مثبت خواهد داشت. و البته قصههایی دراماتیکتر وارد نمایششان خواهد شد. در اولین آنها طوری سیاهبازی را پیش میبرند که باعث میشوند دخترِ معتاد خودش را لو دهد. داستان را طوری میچینند که دختر نیز خودش را به داستان آنها وارد میکند و خودش را یکی از آنها میسازد و سبب رستگاریاش میشود. پس از پایان این داستان او تزکیه شده و دیگر نمیخواهد در ورطه اعتیاد باقی بماند. این همان سویه مثبتی است که سیاه کاری آنها سببش شده است.
اما سیاهکاری موجود در سریال «آکتور» صرفا به شخصیتهای اصلی برنمیگردد. دیگر شخصیتهای سریال نیز در همین مسیر قرار دارند. از جمله مدیر عطرفروشی است که مردی آب زیر کاه است. ظاهری موجه دارد با ادا و اطواری که او را مردی خوب نشان میدهد، اما هم او نیز برای به دست آوردن دختری که برایش کار میکند، دست به سیاه بازی میزند. از کارگری که خانهاش را مرتب میکند میخواهد نقش مادرش را بازی کند تا دختر را به خانهاش بکشاند. در واقع زیر ظاهر ساده و چُلمنی او انبانی از خدعه و نیرنگ نهفته است. در همین راستا که شخصیتهای فرعی نیز باید کارشان را با سیاه بازی پیش میبرند، نوبت به مادر علی – بی بی – میرسد. گویی که سیاهبازی خونی است که مادر در رگهای فرزندش ریخته و یک عامل وراثتی در میان است. بی بی سیاهبازیاش را آن قدر درست اجرا میکند که حتی سیاهبازان حرفهای – علی و مرتضی – در گامهای اول گول میخورند و در دامش میافتند. بی بی برای این که بتواند با پسرش دیدار کند مجبور میشود به قالب زنی مریض برود و خودش را همچون مردهای جا بزند تا برای خودش اعتبار مادری بخرد و به این سبب کاری کند که پسرش را به جانب خود بکشد.
اما اصل جنسِ سیاهکاری در بازار پرندهفروش صورت میگیرد؛ کفِ خیابان و بازار. جایی که دقیقا بستر واقعی سیاهکاری است. میتوان گفت افشره ی سریال در سکانس بازار اتفاق میافتد. یک سیاهکاری اصیل و غیردراماتیک. یک سیاه کاری مستند و بدون حشو و زوائد، برخوردار از شخصیت اصلی (دغل کار) با کمک یاریدهنده (شخصیت فرعی) و به همراه مخاطبی که قربانی است. در این نوع سیاهکاری شخصیت اصلی کنش مرکزی را اجرا میکند و به کمک شخصیت فرعی کاری میکنند که قربانی به دام آنها میافتد و جیبش خالی میشود. شخصیت فرعی البته کاری میکند تا نیرنگ و فریبِ سیاهکار مخفی بماند و به این ترتیب قربانی برای این که به ثروتی برسد در بازی شرکت میکند، اما از قبل همه چیز طوری چیده شده که او بازنده باشد.
و سرآخر این که آنها در واپسین سیاهکاریشان به سنت سیاهبازی نمایش ایرانی میرسند تا با مدد از این شکل نمایشی، بتوانند از مهلکه نجات پیدا کنند. وقتی که آنها صورتهایشان را سیاه میکنند تا تبدیل به سیاهِ نمایش ایرانی شوند، باز هم به قالبی رفتهاند که از آن طریق میتوانند به مخاطب شادی و نشاط را عرضه کنند. مخاطب نیز قبول کرده که آنها نه در حال فریبدادنشان هستند که اتفاقا برعکس، میخواهند شور و نشاطی به آن کلبه بزرگ محزون وارد کنند.
تماشای آنلاین سریال «آکتور» در نماوا