مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
«جرج و تمی» (George and Tammy)، سریال شش اپیزودی جدید شوتایم در حالی از ۱۹۶۸ در نشویل شروع میشود که جرج جونز پیش از آغاز اجرای خود در یک بار، کف توالت افتاده است و از شدت مستی نمیتواند روی پا بایستد. آوازخوان متولد تگزاس که به خاطر ظاهر زمخت و نامعمول خود بهاختصار «پاسوم/صاریغ» نامیده میشد، برای کنسرتهای متعددی که به دلیل مستی از دست میداد، یک نام مستعار دیگر هم داشت: «جونز همیشه غایب».
وقتی تَمی وینِت (با نام واقعی ویرجینیا پیو)، آرایشگر و خواننده نوپای موسیقی کانتری، صبح روز بعد همراه با سه دختر قد و نیم قد خود برای اولین بار جونز را در اتاق متلش ملاقات میکند، او روی تخت از حال رفته است. تمی که از سالها قبل کار این خواننده کانتری را تحسین میکند، بهواسطه بیلی شریل، تهیهکننده موسیقی و همکار جونز به او معرفی میشود تا اجازه دهد در تور خود او را همراهی کند. جونز با غرغر میگوید: «من سه روز است دستشویی نرفتهام.» و وینت بدون رودربایستی پاسخ میدهد: «آقای جونز، من کلی نانخور و یک خانه بههمریخته دارم. اگر جواب شما منفی است بگویید بروم به کارهایم برسم.» جونز تحت تأثیر برخورد صادقانه وینت با درخواست او موافقت میکند و این زمینهساز یکی از موفقترین همکاریهای دونفری در دنیای موسیقی میشود.
جونز و وینت نهتنها به پرفروشترین خوانندههای نشویل بلکه به یکی از شناختهشدهترین زوجهای آمریکا تبدیل شدند. آنها که به «رئیسجمهور و بانوی اول موسیقی کانتری» معروف هستند، با همکاری اپیک رکوردز به مدیریت شریل، ۱۴ آهنگ دونفری پرفروش ازجمله «جشن»، «با هم میمانیم» و «دوستش داشتیم» ضبط کردند و رقیب سرسخت دیگر گروههای دونفری محبوب مانند جانی و جون، نانسی و لی؛ و پورتر و دالی بودند. جونز و وینت در ۱۹۶۹ با هم ازدواج کردند و پس از فروپاشی طوفانی و گاهی بسیار علنی ازدواجشان که به طلاق آنها در ۱۹۷۵ منجر شد، به ضبط آهنگهای عاشقانه با الهام از هم – هم جداگانه و هم با هم – ادامه دادند و درنهایت تجسم دو نمونه از تأثیرگذارترین فعالیتها در تاریخ ژانر کانتری شدند.
بااینحال، پیامدهای دراماتیک این شهرت بر زندگی خصوصی آنها بهاندازه اشعار آهنگهایشان، حماسی و در عین حال دلخراش بود.
مایکل شنون و جسیکا چستین در سریال کوتاه «جرج و تمی» به کارگردانی جان هیلکت، نقش جونز و وینت را در پرترهای خیرهکننده از اوج دوران کاری و اعماق شخصی این دو درحالیکه با فقر، مذهب، شهرت، الکل و مواد مخدر و ازدواجهای ناموفق متعدد کلنجار میروند، بازی میکنند. (ایب سیلویا متن سریال را بر مبنای کتاب خاطرات جرجت جونز، دختر آنها در ۲۰۱۱ با عنوان «ما سه نفر: بزرگ شدن با تمی و جرج» نوشت.)
سریال در مدت بیش از پنج ساعت، «ناگفتههای» موسیقیایی این دو را با تکیه بر داستانهای مبهمتر و خصوصیتر، برگرفته از زندگینامههای آنها و برخی لحظههای خام و تاریک که به یک درام مجلسی از اینگمار برگمان میماند، تجسم میبخشد.
تصور دو بازیگر بهتر از چستین و شنون – که قبلاً در ۲۰۱۱ در فیلم درام «پناه بگیر» به کارگردانی جف نیکولز با هم بازی کردند – برای به تصویر کشیدن این خانواده پرمشغله کار دشواری است. با وجود جایگاه مهم این دو در هالیوود و بازی در نقشهای اصلی، هر دو به سبک بازیگران نقشهای مکمل، بسیار پرکار هستند و در دهه گذشته با سرعت شگفتانگیز بهطور متوسط هر سال در سه تا پنج فیلم بازی کردند. (شنون فقط در ۲۰۱۶ در بیش از ۱۰ نقش ظاهر شد.)
شنون ۴۸ ساله بیشتر به خاطر بازی در نقش کاراکترهای گردنکلفت اهل نواحی مرکزی آمریکای مانند ریچارد کوکلینسکی، آدمکش حرفهای در «آیسمن» (۲۰۱۲) یا غریبههای قرتی مثل کیم فاولی، شاهزاده موسیقی در «فراریها» (۲۰۱۰) و الویس پریسلی در «الویس و نیکسون» (۲۰۱۶) مورد توجه قرار دارد. او میگوید: «از من سؤال شد بین الویس یا جرج دوست دارم نقش کدام یک را بیشتر بازی کنم. جواب من این است که واقعاً عاشق هر دوی آنها شدم. فکر میکنم هر دو آدمهای بسیار شیرینی بودند که تحت تأثیر زندگی خود قرار گرفتند و تحت تأثیر استعدادها و تواناییهای خود قرار گرفتند.»
چستین که در عین حال تهیهکننده اجرایی «جرج و تمی» است، بهنوبه خود یکی از تأثیرگذارترین رزومههای کاری هالیوود را دارد: بازی در نقش شخصیتهای دراماتیک با شجرهنامههای «غیر هالیوودی» یا پیشداستانهای منطقهای، از خانم اوبراینِ الهامگرفته از کتاب مقدس در «درخت زندگی» (۲۰۱۱) تا تمی فی بیکر، مبلغ مسیحی، مجری تلویزیونی و خواننده در «چشمان تمی فی» (۲۰۲۱) که برای آن برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر زن شد.
چستین درباره بازی در نقش دو تمی – وینت و بیکر – آمریکاییهای روستایی که تا پیش از رسیدن به شهرت فراوان در حوزههای تحت سلطه مردان، در کلیسا بزرگ شدند، میگوید: «گمان میکنم هر دوی آنها چیزی مشابه دارند.» وینت و بیکر بدون توجه به جنبش فمینیستی رو به رشد عصر خود، بهعنوان یک زن در مسیر پیشرفت قرار گرفتند. چستین میگوید: «هر دو زن در محیطی که آنها را سرکوب میکرد کارهای خارقالعادهای انجام دادند. آنها زنانی بودند که با مردان زندگی خود تعریف میشدند، اما خود را از این قید و بند رها کردند.»
بازیگر ۴۵ ساله اضافه میکند بازی در نقش بیکر در «چشمان تمی فی» که شامل چند سکانس موسیقایی بود، به او امکان داد «با دقت و آهسته» در نقش یک شخصیت خواننده، آواز بخواند (یک اظهارنظر متواضعانه با توجه به صدای شنیدنی او در هر دو پروژه) و اعتمادبهنفس لازم را برای اجرای آهنگهای وینت به دست آورد، اگرچه رویکردهای آنها به موسیقی کاملاً متفاوت بود. چستین میگوید: «تمی فی یک هنرمند باورنکردنی بود و هر چه میخواند آسمانی بود، اما تمی وینت واقعاً یک قصهگو بود.»
چستین حتی با وینت که در آوریل ۱۹۹۸ در ۵۵ سالگی درگذشت (دختر او مدتها درگیر تحقیقات درباره مرگ مادرشان بود) آشنا نبود. او توضیح میدهد: «من بیشتر در یک خانواده طرفدار الویس بزرگ شدم تا یک خانواده علاقهمند به موسیقی کانتری.»
این پیشنهاد که چستین میتواند نقش وینت را بازی کند، او را کنجکاو کرد. «در آن لحظه – واقعاً شبیه حسی که در ابتدای کارم داشتم – شروع به تحقیق درمورد او و گوش دادن به موسیقی آنها کردم. حالا شیوه ترانهسرایی جونز و تنت را کاملاً تحسین میکنم، چون شبیه خاطرات روزانه است. خیلی آشکار و آسیبپذیر به نظر میرسد.»
آیا شیفتگی طولانیمدت چستین به شخصیتهای خارج از هسته شهری یا نخبگان فرهنگی، در تبعیت سرسختانه او از وینت نقش داشت؟ او پاسخ میدهد: «نمیدانم به دنبال شخصیتی خاص از یک طبقه اجتماعی-اقتصادی هستم یا نه، اما قطعاً به آدمهایی علاقه دارم که با چیزی مبارزه میکنند یا از طریق چیزی مبارزه میکنند و چالشهایی مقابل خود میبینند که باید بر آن غلبه کنند. جایی که تمی وینت از آن میآید – زندگی در یک مزرعه پنبه، بعد زندگی در نشویل با سه بچه بهعنوان یک مادر مجرد و زن مطلقه – و جایی که او بهعنوان “بانوی اول موسیقی کانتری” به آن میرسد، کاملاً تکاندهنده است؛ بنابراین شاید از علاقه من به شخصیتهایی نشئت میگیرد که بدون استطاعت شروع میکنند، چون باید بفهمند جای خود در دنیا را چگونه پیدا کنند.»
بنابراین شاید تصادفی نباشد که چستین و شنون، مانند وینت و جونز، راه خود را از گذران دوران کودکی در حاشیهها باز کردند: چستین در ساکرامنتو و شنون در لکسینگتون، کنتاکی؛ هیچکدام از این دو جا مرکز هنر یا نقشآفرینی نبود. ضمن این که هر دوی آنها فرزند طلاق بودند، دوران نوجوانی دشواری داشتند و بهجای به پایان رساندن دبیرستان بهطور رسمی، خودشان درس خوانند تا دیپلم بگیرند. بعدها چستین با بورسیه تحصیلی به مدرسه معتبر جولیارد در نیویورک رفت تا درس بازیگری بخواند، درحالیکه شنون راهی استپنولف تیهتر در شیکاگو شد و یکی از مؤسسان رد اورکید تیهتر در این شهر بود.
چستین درمورد تاریخچه مشترک خودش و شنون به شوخی میگوید: «اسم مادرهایمان هم یکی است.» حالا هر دوی آنها ازدواج کردهاند (چستین با جان لوکا پاسی د پرپوسولو، کارشناس حوزه مد و شنون با کیت آرینگتون، بازیگر) و فرزند دارند و ظاهراً بین نیازهای کاری و زندگی خانگی تعادل ایجاد کردهاند – این همچنین قلب داستان جذاب «جرج و تمی» است. درواقع، سریال اغلب شبیه یک دفتر خاطرات طولانی درباره دردناکترین و خصوصیترین لحظههای این زوج مشهور است و روایتی دراماتیک از اعتیاد شدید جونز به الکل، بیماریهای مزمن و اعتیاد وینت به مواد مخدر و درگیرهای خانوادگی همیشگی آنها ارائه میدهد.
رنجهای این دو در بسیاری از موفقترین آهنگهایشان که بین خیالپردازی و داستانهای هشداردهنده درباره خانههای خراب در نوسان بود، منعکس شد. جونز در اولین صحنه عاشقانه سریال به وینت هشدار میدهد: «شعلههای ما را خاموش میکنند.»، اما آیا او به صنعت موسیقی اشاره میکند یا سرنوشت یا طرفداران؟ در یکی از اپیزودهای بعدی، پسازآن که جونز به شکلی دیوانهوار در حد جاسوسی از وینت و بچهها در خیابان تقلیل مییابد، وینت با این سؤال جدی با او مواجه میشود: «چرا دائم به خانه من میآیی، جرج؟» جونز پاسخ میدهد: «فقط برای این که مطمئن بشوم واقعاً رفتهام.»
شنون توضیح میدهد: «ظاهراً او واقعاً چنین حرفی زد. برای جرج مثل یک معما بود: او ازیکطرف واقعاً آرزو داشت سر و سامان بگیرد و زندگی خانوادگی داشته باشد، از طرف دیگر برای روبرو شدن با آن کاملاً آماده نبود. جرج واقعاً هرگز خانه نداشت. از بچگی، خانه برای او یک مکان وحشتناک بود. بعد او تمی را پیدا کرد که واقعاً از خیلی جهات مثل خودش بود، اما این سؤال مطرح است که آیا این دو نفر میتوانند هم خوانندههای سوپراستار باشند و هم سعادت خانوادگی داشته باشند؟»
شنون به تاریکترین و جهنمیترین دوره زندگی جونز اشاره میکند، زمانی که باید او را به درخت میبستند تا مشروب نخورد. او میگوید: «حتی کسانی که به بدرفتاری معروف بودند میگفتند هرگز چیزی شبیه جرج جونز ندیدهاند. اینهمه تاریکی برای او زیاد بود.»
چستین اضافه میکند: «تمی عاشق این بود که یک زندگی خانوادگی عادی داشته باشد، اما وقتی به جاده میزنید چه اتفاقی میافتد؟ معنایش بود که بچههای تمی بیشتر اوقات را بدون او زندگی میکردند. او باید خیلی فداکاری میکرد. هر دوی آنها باید این کار را میکردند. وقتی یک نفر اینقدر بااستعداد است، همیشه باید همهچیز را سبک و سنگین کند.»
فشارهای کاری و سبک و سنگین کردنهای شخصی برای چستین و شنون در اوایل دوران کاریشان مسئلهای آشنا بود. هر دو متوجه شدند که انتقال از اجرای زنده روی صحنه تئاتر به صنعت فیلمسازی، آنها را در معرض سیل انتقادات به دلیل ظاهر «غیر متعارفشان» قرار داده است. چستین اذعان میکند: «این چیزی بود که بارها و بارها به من گفته شد. به من گفتند موهایم را بلوند کنم. آدمهایی که در لس آنجلس میدیدم واقعاً به تئاتر یا این که من در جولیارد آموزش دیده بودم، اهمیت نمیدادند. به خودم گفتم من در این صنعت چه کار میکنم؟»
چستین میگوید بازگشت به ساحل شرقی آمریکا یکی از بهترین تصمیمهایی بود که گرفت. «من درنهایت جایگاه خودم را در صنعت پیدا کردم، اما در لس آنجلس زندگی نمیکنم. وقتی به نیویورک برگشتم به آدم خیلی شادتری تبدیل شدم.»
شنون نیز خاطرات بدبینانهای از فریبکاری صنعت سینما دارد. «وقتی خیلی جوان بودم و در شیکاگو تئاتر کار میکردم، با یک کارگزار آشنا شدم که زنی خیلی شیرین بود. او به من گفت: “میخواهم با تو قرارداد امضا کنم، اما دو درخواست دارم: اول این که برو پیش یک گفتار درمانگر، چون جور خاصی حرف میزنی و دوم، تتراسایکلین مصرف کن. بااینهمه جوش هیچکس به تو کار نمیدهد.” و من گفتم: “بعداً میبینمت” و رفتم.»
بعداً که شنون در سینما مشغول کار شد، برخی میگفتند قیافه او شبیه ریچارد کیل – که به خاطر بازی در نقش «کوسه»، ضدقهرمان دندانفولادی فیلمهای جیمز باند شهرت داشت – است و برخی او را شبیه دیوید کورش، رهبر فرقه میدانستند. «حرفهای خیلی بدتری هم میگفتند.» اما شنون خودِ صنعت را مقصر چنین نگاه ظالمانهای میداند. «وقتی به لس آنجلس میروید، این را زیاد میشنوید: “خوب، تو بازیگر نقش اصلی هستی؟ یا بازیگر مکمل نقشهای عجیب و غریب؟” جواب من است: میتوانید هر چیزی که میخواهید من را صدا بزنید، اما داستان جالبی برای گفتن دارید؟» به نظر میرسد شنون برای توصیف جایگاه خود در سیستم هالیوود، رویکرد جونز را در پیش گرفت: «برای من اصلاً مهم نبود.»
جونز و وینت پنج سال پس از جدایی، در ۱۹۸۰ با آلبوم «دوباره با هم» مجدداً روی صحنه به هم پیوستند و تا اواسط دهه ۱۹۹۰ به تور و ضبط آهنگ با هم ادامه دادند، حتی پسازآن که هر یک مجدد ازدواج کردند. (وینت دو بار دیگر و جونز یک بار دیگر.) وینت پیش از مرگ، به خاطر اعتیاد به مسکنهای تجویزی، مدتی را در مرکز بتی فورد گذراند. جونز بهقدری از مرگ همسر سابقش دلشکسته شد که سه روز متوالی نتوانست بخوابد. او ۱۵ سال بعد در ۲۰۱۳ در ۸۱ سالگی درگذشت.
واضح است با وجود موفقیتهای باورنکردنی شنون و چستین، هیچیک از آنها بهطور خاص مجذوب برتریجویی و حرفهگرایی جونز و وینت در کل زندگیشان نیستند. بااینحال هر دو عمیقاً تحت تأثیر این شخصیتها قرار دارند که برای انتقال از زندگی در حاشیه به مرکز فرهنگ آمریکایی جنگیدند – و این تماشای تصویر آنها از جرج و تمی را هیجانانگیزتر میکند. به نظر میرسد هیچکس شعلههای آنها را خاموش نکرده است.
اولین اپیزود «جرج و تمی» چهارم دسامبر از شوتایم پخش شد و سریال تا هشتم ژانویه ۲۰۲۳ ادامه دارد.
منبع: وگ (اریک مورس)