مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
«او» (Elle)، ساخته پل ورهوفن که اولین بار در دنیا در بخش مسابقه رسمی جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ به نمایش درآمد، دو صحنه غیرمنتظره دارد؛ هر دو با حضور میشل با بازی ایزابل هوپر، بازیگر فرانسوی؛ و تنها ایزابل هوپر میتواند نقش او را بازی کند. میشل یک مدیر موفق و جدی بازیهای ویدیویی است، دختر یک پدرِ قاتل سریالیِ زندانی و یک مادر بیبند و بار، همسر سابق یک نویسنده شکستخورده، مادر یک پسر بیعرضه و بالاتر از همه، زنی که راهی بر تسلط بر کسی که به او تجاوز کرد، پیدا میکند. نمیتوانم فکر کنم کدام بازیگر زن دیگر که این روزها کار میکند توانایی بازی در این نقش را داشت و میتوانست به آن وقار، عمیق و طنز ببخشد.
اما اول، اجازه بدهید واضح بگوییم: «او» تجاوز را تمجید یا توجیه نمیکند. این پیام را ارسال نمیکند که قربانیان نباید با پلیس تماس بگیرند و در عوض باید متجاوزان خود را به یک شام خانوادگی دعوت کنند، کاری که میشل انجام میدهد. فیلم که یک بازگشت سریع و دور از ژانر برای ورهوفن، کارگردان هلندی جنجالی سازنده فیلمهای «غریزه اصلی» و «روبوکاپ» است، بیش از همه، وسیلهای برای هوپر است تا همهچیز – همهچیز – را در زرادخانه بازیگری خوفناک خود به کار گیرد. سوزان سانتاگ (نویسنده، نظریهپرداز ادبی و فعال سیاسی آمریکایی) که زمانی هوپر را «هنرمند تمامعیار» خطاب کرد، گفت هرگز «بازیگری باهوشتر، یا فردی باهوشتر» از هوپر ندید. وقتی «او» را دیدم، منظور او را فهمیدم.
چیزی ذاتاً اروپایی در زمینِ تاریک و به لحاظ اخلاقی پیچیده «او» وجود دارد که نماینده فرانسه در بخش فیلم خارجیزبان هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار بود. ورهوفن میخواست فیلم را در هالیوود فیلمبرداری کند، اما پنج یا شش بازیگر زن آمریکایی نقش را رد کردند، شاید به این خاطر که فیلم به یک روایت انتقامی کلاسیک روی نمیآورد. این مسئله برای هوپر مهم نبود، بازیگری که پیش از آن نقش شخصیتهای نامتعارف را در فیلمهایی چون «مادر من» (۲۰۰۴) و بخصوص «معلم پیانو» (۲۰۰۱) ساخته میشائل هانکه بازی کرده بود. (هوپر را به دلیل مهارت فنیاش، مریل استریپ فرانسوی نامیدهاند، اما با وجود تغییر شکل دادنهای پیدرپی، قویترین زنانی که استریپ نقش آنها را بازی میکند هرگز تا این حد تیره و تار نمیشوند.)
رزومه هوپر قابل ملاحظه است: بیش از ۱۰۰ فیلم از اولین نقشآفرینی او در ۱۹۷۱، برای بسیاری از جسورترین رؤیاپردازان سینما، ازجمله کلود شابرول، کلر دنی، کرتیس هنسون، هال هارتلی و فرانسوا اوزون. در همان سال ۲۰۱۶، هوپر علاوه بر «او» در «آنچه در پیش است»، فیلم درام پرافسوس و بامزه میا هانسن-لوو، کارگردان فرانسوی بازی کرد. او نقش ناتالی، یک معلم فلسفه پاریسی را دارد که شوهرش او را به خاطر زنی جوانتر ترک میکند، مادرش میمیرد و ناشرش کتاب او را دوباره منتشر نمیکند – و بااینحال، در تمام این از دست دادنها، آزادی غیرمنتظرهای پیدا میکند. ناتالی به سوی روشنایی و میشل به سوی تاریکی حرکت میکند، اما هر دو نقش، توانایی عالی هوپر را در به دست آوردن قدرت از آسیبپذیری به نمایش میگذارد.
من هوپر را در لابی یک هتل در لیون ملاقات کردم، جایی که او مشغول بازی در فیلم «خانم هاید» بود، یک برداشت تازه و آزاد از «مورد عجیب دکتر جکیل و آقای هاید» و پنجمین فیلم او در سال ۲۰۱۶. او غیررسمی لباس پوشیده بود، شلوار جین و تیشرت به تن داشت. برای این که به اتاق او برسیم، پا بهپای او قدم زدم – یا بهتر است بگویم، دویدم. او در اتاق روی یک کاناپه قرمزرنگ نشست. حتی در حالت نشسته نیز انرژی ساطع میکرد، مانند الکترونهایی که به دور یک هسته جامد میچرخند. گفتوگو را با بحث درباره «او» شروع کردیم و هوپر درمورد روش خود برای بازی در نقش میشل صحبت کرد. او گفت: «در حین کار، هیچ درکی از شخصیت نداشتم، اما فکر میکنم این مادهای است که او از آن ساخته شده است.» با کامل درک نکردن شخصیت بود که هوپر توانست از تبدیل میشل به یک کاریکاتور جلوگیری کند. هوپر گفت این کار مؤثر بود، چون «مطمئن نیستم که میشل درمورد چیزی تصمیم بگیرد. رفتار او از روی غریزه است، شهودی است. تقریباً کورکورانه است.»
آنچه کارگردانان درمورد هوپر دوست دارند – و او افتخار میکند که یک بازیگر مؤلف است – توانایی او در انتقال پیچیدگی اخلاقی، به منحصربهفردترین روشهاست. میشل پسازآن که مورد تجاوز قرار میگیرد، درنهایت نقاب مهاجم خود را برمیدارد. روز بعد وقتی او مرد را میبیند، نه مضطرب به نظر میرسد و نه متعجب. او هوشیار و مراقب و در عین حال آرام است. هوپر در نقش میشل و در بسیاری از نقشهای دیگر میتواند خودآگاهی را منتقل کند. او این تصور را ایجاد میکند که خودش را در همان زمان که ما، تماشاگران، او را مشاهده میکنیم، مشاهده میکند. ورهوفن درباره او به من گفت: «زیبایی کار ایزابل همین است. او همزمان با بازی در یک نقش آن را کشف میکند و از حس کردن آن ترسی ندارد. فکر میکنم همیشه یک راز در بازی او وجود دارد. هرگز بازیگر مرد یا زنی را ندیدهام که تا اینقدر چیزی به فیلم اضافه کند که در فیلمنامه نیست.»
ورهوفن گفت آخرین صحنهای که آنها فیلمبرداری کردند صحنهای بود که در آن میشل در اتاقی از کارمندان شرکت بازیهای ویدیویی خود که تقریباً همه آنها مردان جوان هستند، نشسته است و آنها را راهنمایی میکند. او از یک صحنه جنسی خشن بین یک هیولا و یک زن شکایت میکند و آن را بیش از حد محتاطانه میداند. بهمحض این که دوربین از حرکت ایستاد، هوپر روی زمین افتاد، طوری به خود میپیچید که گویی از پیله شخصیت خود بیرون میآید. همه سر صحنه فیلمبرداری شوکه شده بودند. ورهوفن گفت: «هرگز چنین چیزی ندیده بودم. انگار نوعی مراسم جنگیری در جریان بود.»
ورهوفن، هوپر را یک «بازیگر برشتی خالص» توصیف میکند، چرا که بین خود و تماشاگر فاصله میاندازد، بدون این که بخواهد او را فریب دهد یا به دنبال جلب همدردی او باشد. این کیفیتی است که کارگردانان و تماشاگران اروپایی پذیرفتهاند، اما برای آمریکاییها میتواند غریبتر به نظر برسد. بااینحال، هوپر کارهای قابل توجهی در ایالات متحده انجام داده است، بهویژه در «دروازه بهشت» مایکل چیمینو که حالا یک فیلم کالت-کلاسیک است و در «قلب من هاکبی» دیوید او. راسل که میتواند بهعنوان پاسخی کمیک به نقش عذابدیده او در «معلم پیانو» در نظر گرفته شود.
هوپر که برای کار خود در «او» نامزد اسکار بهترین بازیگر زن شد و جایزه گلدن گلوب را برد، عاشق سینمای آمریکاست، اما همچنین میداند که حساسیت او کاملاً فرانسوی است. او گفت: «بعضی وقتها نقشآفرینیهای آمریکایی را میبینم و با خودم میگویم، آنها چیزی را از قلم میاندازند، یک نکته. این حس که گوش دادن چه معنایی دارد، یک چهره خالی و بدون احساس چه معنایی دارد.» یا این که بجای آنچه انتظار میرود با ابهام واکنش نشان داده شود. هوپر به صحنهای در «آنچه در پیش است» اشاره کرد، وقتی شخصیت او از پنجره اتوبوسی در پاریس، شوهرش را با دوستدختر جدیدش میبیند. هوپر، در نقش ناتالی، با تعجب میخندد.
از هانسن-لوو پرسیدم فکر میکند چه چیز هوپر را به سمت نقشهایی میکشد که انتخاب میکند. او گفت: «ایزابل این اعتیاد را دارد – نوعی اعتیاد است. او خودش را کاملاً در نقش میاندازد، در آن گم میشود تا بهتر احساس کند که زنده است.»
هوپر به حفظ حریم خصوصی و توداری معروف است – او عموماً درمورد هیچچیز دیگری بهجز فیلمهایش با مطبوعات صحبت نمیکند – و اگر ارتباطی بین زندگینامه او و نقشهایی که انتخاب میکند وجود داشته باشد، این چیزی است که فقط خودش میداند. او در محلهای اعیاننشین در حومه پاریس بزرگ شد؛ کوچکترین فرزند از پنج فرزند خانواده بود. مادرش او را تشویق کرد بازیگر شود و وقتی ایزابل ۱۴ ساله بود او را در هنرستان موسیقی ثبت نام کرد. پدرش گاوصندوق میساخت، طنزی که هوپر بر آن اذعان میکند. او گفت: «همه خانوادهها رازهای خود را دارند، اما، بله، گاهی اوقات برای کریسمس گاوصندوقهای کوچکی هدیه میگرفتیم. مثل مینیاتور بودند.»
او و شریک زندگیاش، تهیهکننده و کارگردان فیلم، رونالد چاما، سه فرزند دارند. دختر آنها، لولیتا چاما، حالا یک بازیگر است و هوپر در دو فیلم با او بازی کرده است. او گفت: «رابطه ما خیلی قویتر از یک رابطه داستانی است. اولین باری که با هم بازی کردیم، خیلی سخت توانستیم واقعاً آن را باور کنیم. میخندیدیم. نتوانستیم مثل بازیگران رفتار کنیم. بعد به خودمان آمدیم. مجبور بودیم.»
از هوپر که در اجرایی صحنهای نقش مدهآ را بازی کرد، پرسیدم چه حسی داشت نقش ساحره اساطیر یونانی که فرزندان خود را میکشد بازی کنی و شب به خانه و پیش خانوادهات برگردی. او لبخندی زد و به یاد آورد آن نقش کلاسیک را زمانی در جشنواره آوینیون ایفا کرد که کوچکترین پسرش، آنجلو، خردسال بود و آنجلو اصطلاح «aidez-moi» – «به من کمک کن» در فرانسوی – را با «Médée» – واژه فرانسوی مدهآ – اشتباه گرفت.
در گفتوگوی ما، هوپر زمانی خیلی ذوق و شوق داشت که درباره نقشهای خود بهویژه شخصیتهایی که به مکانهای بسیار تاریک میروند، حرف میزد. او گفت نقشها او را تغییر نمیدهند، اما آنها را با شور و حرارت احساس میکند. هوپر انگشتهایش را تا سرش بالا برد و بعد تا نوک انگشتهای پای خود پایین آورد و گفت: «من از ریشه مو تا نوک انگشتها یک بازیگر هستم. دقیقاً میدانم رنج کشیدن از یک شخصیت، متنفر بودن از یک شخصیت و دوست داشتن یک شخصیت چه معنایی دارد. اگرچه بهعنوان یک بازیگر این حس کاملاً متفاوت است. شما به همان شیوه که تماشاگر رنج میکشد، رنج نمیکشید، بلکه لذت میبرید.»
منبع: نیویورک تایمز (ریچل دونادیو)