مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
تیم بلیک نلسون میتواند بر اساس موقعیت مکانی شما بگوید که از چه نقشی او را میشناسید. بازیگر ۵۷ ساله نقشهای مکملِ نامتعارف، رزومهای بینظیر از گاوچرانها، نگهبانان خودگمارده قانون و آدمهای غیرعادی ساخته است، از نقشهای نگرانکننده تا کمدیهای مضحک. او میگوید در آمریکا اغلب اوقات مردم او را نمیشناسند، اما در گذر سالها، بسته به منطقه زمانی که در آن قرار دارد، متوجه الگوهایی شده است.
نلسون میگوید: «در شهر نیویورک، احتمالاً من را با دو فیلم “گودالها” یا “هالک شگفتانگیز” میشناسند. در جنوب آمریکا با “ای برادر، کجایی” و بعد “تصنیف باستر اسکروگز” و در لس آنجلس با چیزی بین “ای برادر، کجایی” و “گودالها”.»
بااینحال، در دوران همهگیری کووید-۱۹، تعادل تغییر کرد. بازیگر متولد تالسا در اکلاهما که در نیویورک زندگی میکند، هر بار که با ماسک که نیمی از صورتش را پوشانده بود، وارد مترو میشد، ناگهان آدمها بیشتر از همیشه به او نزدیک میشدند.
نلسون با خنده میگوید: «به نظرم خیلی خندهدار بود، چون مردم من را میشناختند. پیش خودم گفتم، “چطور؟ من که اینقدر معروف نیستم.” یعنی مسخره است. همسرم دوست دارد بگوید من کمی مشهور هستم و فکر میکنم حرفش درست است.»
نلسون تنها زمانی متوجه موضوع شد که یکی از طرفداران گوشی خود را بیرون آورد و تصویری از لوکینگ گلس، شخصیت نقابدار او در سریال «نگهبانان» را نشان داد. آنجا بود که نلسون فهمید چرا آدمها بیشتر از قبل او را میشناسند: او نهتنها با زدن ماسک، بیشتر قابل شناسایی بود، بلکه تمایل داشت دقیقاً همان لباسهای وید/ لوکینگ گلس در سریال اچبیاو را بپوشد. نلسون با خنده اضافه میکند: «آه، حالا فهمیدم!»
حالا نلسون بیشازپیش در کانون توجه قرار گرفته است. او در فیلم وسترن خشن «هنری پیر» (Old Henry) به کارگردانی پاتسی پانسیرولی بازی کرده است که درباره یک کشاورز بیادعا و پسرش است که در منطقه اکلاهما زندگی سختی را میگذرانند. نلسون نقش کشاورز را بازی میکند که خود را درگیر یک تقابل اسرارآمیز و خونین بر سر یک کیف پول نقد میبیند، کسی که ممکن است خودش نیز اسرار پنهان داشته باشد.
«هنری پیر» اولین بار در دنیا سپتامبر ۲۰۲۱ در جشنواره فیلم ونیز نمایش داده شد و از اول اکتبر در سینماهای آمریکا روی پرده رفت. نلسون در این گفتوگو درمورد نقش خود در فیلم و بازگشت به دنیای وسترن صحبت کرده است.
چه چیزی در «هنری پیر» بود که شما را جذب کرد که بخواهید بخشی از آن باشید؟
عمیقترین ارتباط من این بود که داستان یک پدر و پسر بود. من خودم سه پسر را بزرگ میکنم، اگرچه یکی حالا ۲۲، دیگری ۱۸ و دیگری ۱۶ ساله است، بنابراین به پایان آن نزدیک میشویم، اما پدر بودن برای من فوقالعاده مهم است. من هیچوقت پسر نمیخواستم. ۲۳ سال پیش به همسرم گفتم: «اگر ما پسر داشته باشیم، آنها هیولاهای کوچک آشوبگری میشوند که گیتار الکتریک مینوازند و به من بیاحترامی میکنند.» و حالا هر سه پسر من همه این کارها را میکنند، اما من آن را دوست دارم. درواقع، یکی از آنها واقعاً گیتاریست است، اما گیتار جز و گیتار کلاسیک مینوازد. کارش را با گیتار الکتریک شروع کرد و بعد به سمت جز کلاسیک رفت. حتی در آن زمان، وقتی به نظر میرسید کابوس من جلوی چشمم محقق شد، احساس میکردم خوششانسترین مرد جهان هستم که این پسرها را بزرگ میکنم.
بنابراین من این جنبه فیلمنامه «هنری پیر» را دوست دارم. بهویژه که نیروهای مخالفی را بررسی میکند که میتواند هر پدر و مادری را به هم بریزد: «آیا من از فرزندانم در برابر دنیا محافظت میکنم یا آنها را در معرض دنیا قرار میدهم تا بهتر بتوانند با چالشهای آن مقابله کنند؟» البته، پاسخ این است که شما تعادل را پیدا کنید، اما پیدا کردن این تعادل سخت است و در هر بچهای متفاوت است.
گوین لوئیس نقش پسر هنری را بازی میکند. چگونه میخواستید در کار کردن با او این تعادل را پیدا کنید؟
من خیلی زود با گوین اخت شدم. رفتاری که او با من داشت بهخوبی با رابطه پدر و پسر فیلم در فیلم سازگار شد، چون او در من یک بازیگر کهنهکار پشمالوی نقشهای مکملِ نامتعارف را دید. شاید فقط برای سرگرمی خودش، از من سؤالهای زیادی درمورد دوران کاریام و کار کردن با این فرد و آن فرد و آنچه در دهههای ۲۰ و ۳۰ و ۴۰ سالگی زندگیاش باید انتظار داشته باشد، میپرسید – چون او هنوز یک نوجوان است. عنصری از آن ارتباط در رابطه بین پدر و پسر فیلم دیده میشود. موهبت باورنکردنی دیگر من حضور پسرم – فرزند بزرگم، هنری که گیتار مینوازد – در بخش هنری «هنری پیر» بود. او هر روز سر صحنه بود. کارهای مربوط به لباسهای سر صحنه را انجام میداد، بنابراین همیشه در اطراف ما بود. بودن او دائم به من یادآوری میکرد که چه چیزی در زندگی من بسیار اهمیت دارد: پدر بودن.
خیلی جالب است. شما در حال ساختن فیلمی درباره پدران و پسران هستید و پسر واقعی خودتان در صحنه فیلمبرداری حضور دارد.
یادم میآید به پاتسی گفتم: «ببین، من واقعاً دوست دارم پسرم، هنری در این فیلم کار کند. خودم او را میآورم و پول اتاق هتلش را میدهم تا بتواند کار کند.» مطمئنم که پانسیرولی پیش خود فکر میکرد، «باشه، خب، او هم مثل هر بچه دانشگاهی تنبل، در اطراف صحنه فیلمبرداری لم میدهد.» اما هنری به یکی از آدمهای محبوب بین گروه فیلمسازی تبدیل شد، چون از سپیدهدم آنجا بود و یکی از آخرین کسانی بود که هر روز آنجا را ترک میکرد و کلی هم کار میکرد.
شما قبلاً در ژانر وسترن بازی کردهاید. جدیدترین یا هیجانانگیزترین چیز درمورد «هنری پیر» چیست؟
خب، من نقش شخصیتهایی را بازی میکنم که قبلاً کار نکردهام. دوست ندارم خودم را تکرار کنم. درحالیکه دیگران ممکن است بگویند دلمار در «ای برادر، کجایی» تفاوت زیادی با فریدر در «مرد خانه» ندارد که خود او هم تفاوت زیادی با شخصیت من در «تصنیف باستر اسکروگز» ندارد، من آنها را شخصیتهایی کاملاً متمایز میبینم و سخت کار کردم که هر کدام ویژگیهای خاص خود را داشته باشند. هرگز نمیخواهم خودم را تکرار کنم؛ بنابراین، هنری، مثل هر نقش دیگر، تجربهای تازه بود که میشد روی آن کار کرد.
حدس میزنم چالشهای منحصربهفرد این نقش شامل تغییری است که در کل فیلم در شخصیت هنری صورت میگیرد. ازآنجاییکه هنری شخصیت اصلی است، تغییر باید تدریجی باشد. درحالیکه من در بیشتر فیلمها نقش مکمل را بازی میکنم و زمان کمتری دارم، سفر هنری در این فیلم بیشتر مشخص و قابل مشاهده است. در این فیلم تغییر باید غافلگیرکننده، کند و تدریجی باشد. تنظیم کردن آن سخت و یک چالش بسیار هیجانانگیز بود. میخواستم هنری در پایان فیلم تا حد زیادی با شخصیت خود در ابتدای فیلم متفاوت باشد و تماشاگر هرگز نتواند لحظهای را نام ببرد که در آن تغییر اتفاق میافتد.
حق با شماست: ازیکطرف، این آسانتر است، چون شما زمان بیشتری روی پرده دارید، در عین حال، مسیری دشوارتر برای رفتن است.
درست است و من باید اجازه میدادم که فیلمنامه من را هدایت کند. این یک چالش دیگر بود چون میخواستم این شخصیت بهنوعی خویشتندار باشد، چیزی که قبلاً شاید به غیر از «نگهبانان» از آن استفاده نکرده بودم، به این دلیل که شخصیت هنری مانند وید تیلمن در «نگهبانان» تلاش زیادی میکند که آدمها تا حد ممکن کمتر درباره او بدانند.
این میتواند برای بازی کردن کار سختی باشد، بخصوص شخصیت هنری که تا اینقدر درونی است.
بله و مخصوصاً سخت برای بازیگری که بیشتر نقش شخصیتهایی را بازی میکند که عجیب و غریب، غیر عادی، خیلی نمایشی و اهل معاشرت هستند. (میخندد)
نمیخواهیم لو بدهیم، اما یک درگیری مسلحانه در بخش پایانی «هنری پیر» صورت میگیرد که بهخصوص وحشیانه و همراه با تخلیه هیجانی است. چگونه میخواستید به فیزیک آن نزدیک شوید؟
خوب، من یک سال بین دانستن این که قرار است نقش هنری را بازی کنم و این که عملاً آن را بازی کردم فاصله داشتم – تا حدی به این دلیل که تولید فیلم به خاطر کووید به تعویق افتاد؛ بنابراین فرصت بسیار خوبی داشتم که واقعاً بتوانم در شخصیت نفوذ کنم. شش ماه اول فقط درباره شخصیت تحقیق کردم و تصمیمات زیادی درمورد نحوه حرف زدن و حرکتهای او گرفتم. شش ماه بعد را با پاتسی روی فیلمنامه کار کردم تا سفر این آدم را از صفحه ۱ تا صفحه ۱۰۰ توسعه دهم؛ و بعد دو ماه دیگر برای این که آماده کار کردن با اسلحه، سوارکاری و کار کردن با تمام ابزارها و همه دیگر چیزهای فیزیکی شوم. من باید شکل درستی میگرفتم، نهتنها برای این که شبیه یک کشاورز به نظر بیایم، بلکه باید کار فیزیکی فعال بازی در نقش را نیز انجام میدادم. مسئله، بیشتر آمادهسازی بود.
من حالا در مرحلهای خاص هستم، یک مردک پیر که دوست دارم در صحنه فیلمبرداری حاضر شوم، درحالیکه همه تصمیمات را از قبل گرفته باشم و تا آنجا که میشود تمام کارهای آمادهسازی را از قبل انجام داده باشم، تا در روزهای فیلمبرداری هیچچیز من را آزار ندهد – بهجز این که فقط با بازیگر مقابلم و محیط اطرافمان کار کنم و به کارگردان چیزی را بدهم که میخواهد.
این زمانی کمک میکند که شما مقدمات کار را فراهم کرده باشید، پس میتوانید در روز فیلمبرداری سر صحنه بروید و لحظات شادی را تجربه کنید.
دقیقاً و آن لحظات اجتنابناپذیر، زمانی باید اتفاق بیفتد که دوربین شما را نشانه رفته است. اگر نگران چیزهای دیگر باشید، بعید است که هرگز اتفاق خوبی بیفتد.
منبع: اینترتینمنت ویکلی (دِوِن کاگِن)