مجله نماوا، علیرضا نراقی
مستند روشنگر «پساحقیقت: اخبار گمراهکننده و فیک نیوز» ساخته اندرو راسی و از تولیدات شبکهHBO در سال ۲۰۲۰، نمایانگر وضعیت سیاسی آشفتهای است که اخبار جعلی یا همان فیک نیوز ایجاد میکنند. فیلم از زاویهای نسبتاً گسترده و در لایههایی متفاوت، نشان میدهد که چگونه فیک نیوز، به لحاظ فلسفی حقیقت، از نظر اجتماعی اعتماد و از نظر سیاسی تشخیص و انتخاب را دشوار میکند. از اصلیترین اهداف فیک نیوز به مسلخ بردن روزنامهنگاری و منکوب کردن روزنامهنگار است. «پساحقیقت…» این نکته را روشن میسازد که وقتی در یک جامعه، بازار رجوع به روزنامهنگاری اصیل و دقیق کساد میشود و روزنامهنگار طرد میشود، فیک نیوز با قدرت و سرعت بیشتری رشد میکنند و نتیجه این وضعیت به محاق رفتن حقیقت است. این فقط یک شعار نیست؛ مستند «پساحقیقت…» نمایانگر مصداقها و موقعیتهایی است که چگونه سرکوب یا به حاشیه راندن و یا بیاعتبار کردن روزنامهنگار و روزنامهنگاری حرفهای، توسط سیاستمدارانی اغلب عوامگرا(Populist) با همدستی تودههایی نابالغ، اشتباهات سیاسی، خلقیات نیازموده اخلاقی و در نهایت خشونت را گسترش میدهند.
حقیقت واقعیت ندارد
گسترش اخبارجعلی یک پیش نیاز اساسی و فلسفی دارد و آن اصالتزدایی از حقیقت است. فیلم این الزام را به خوبی در لابهلای گفتوگوها و استدلالهایش بیان میکند. فردریش نیچه فیلسوف شهیر آلمانی معتقد بود هیچ چیز حقیقی نیست و همه چیز تفسیر است و از این مسئله در کتاب تبارشناسی اخلاق نتیجه گرفت «هیچ چیز راست نیست، همه چیز رواست.» بیهوده نبود که هیتلر به عنوان بزرگترین دیکتاتور عوامگرای تاریخ، به تفسیری از نیچه متکی شد و او را به پشتوانهای فکری برای تقویت شیوه سیاستورزی خود بدل کرد. از نظر نیچه تنها چیزی که در نبود حقیقت اصالت دارد، «اراده معطوف به قدرت» است و چه فسلفهای بهتر از این برای هیتلر، تا علاوه بر زمین و ابزار، اذهان را نیز تسخیر کند.
مسئله این است که فقدان حقیقت، این امکان را برای قدرت ایجاد میکند که تفسیر بسازد و آن را با ابزار گسترش یافته رسانه، آنچنان بسط دهد که بر اذهان بیحقیقت مانده حکومت کند. مدیریت اذهان از طریق خبر جعلی، بر اصل فقدان حقیقت یا بیاعتباری حقیقت متکی است. یکی از مبانی مورد توجه فیلم «پساحقیقت…» نمایش روند بیاعتبار ساختن حقیقت توسط نیروهای مختلف سیاسی و حتی رسانهای است. روندی که به جای آنچه واقعاً هست، مجموعهای از گزارهها را مینشاند که احساسات، اوهام و باورهای غلط را تأیید و تقویت میکنند. اخبار جعلی در اغلب موارد بر احساسات نژادپرستانه، تئوری توطئه، مغالطات فکری و نیازهای برآورده نشده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تکیه میکنند. برای مثال بخش حاشیهای و کمتر تحصیل کرده جامعه آمریکا با گرایشهایی نژادپرستانه، که وضعیت اقتصادی مناسبی هم ندارند، وقتی با دولتی روبرو هستند که ریاست آن برعهده یک سیاهپوست است، جذب این خبر جعلی میشوند، که اوباما زاده آمریکا نیست و آن را به سادگی باور میکنند. حال این ایده که اوباما سوسیالیست و نماینده جهان شرق برای نابودی آزادی آمریکایی است، میتواند در کنار آمریکایی نبودن او، یک خرده فرهنگ عصبانی و مسلح را برای یک کنش مخرب و واپسگرای سیاسی بسیج کند. اینجا دیگر حقایق نقشی ندارند، بلکه برافروختن احساسات و تأیید شدن آنها به هر قیمتی برای رسیدن به یک هدف سیاسی است که نقش اصلی را ایفا میکند. مستند «پساحقیقت…» با نمایش مثالهای مختلفی از این دست موفق میشود ریشههای ایدئولوژیک اخبار جعلی و پیوند ماهوی آن با مسئله تئوری توطئه را در خرده فرهنگهای محلی و منزوی نشان دهد.
جنگ از اسلحه آغاز میشود
جک بورکمن لابیگر محافظهکار آمریکایی و از نزدیکان دونالد ترامپ، که از پردازشگران تئوری توطئه در آمریکاست و مهارتی وقاحتآلود در ساخت و پرداخت فیک نیوز دارد، یکی از علتهای مهم گسترش اخبار جعلی را در مقایسه آنها با سلاح شیمیایی، به شکلی دقیق توضیح میدهد. او میگوید وقتی دشمن شما سلاح شیمیایی دارد، دیگر اینکه داشتن سلاح شیمیایی درست است یا غلط، یا شما آن را دوست دارید یا نه، اهمیتی ندارد. در شرایطی که میتوانید برای قویتر شدن، سلاحی خطرناک داشته باشید، نباید از رقابت عقب بمانید. به این رویکرد قدیمی و جهانسوز، تفکر جنگ سردی نیز میگویند. تفکری که برای سالها جنگ سرد را در جهان به وجود آورد و صلحی مسلح به سلاحهای کشتار جمعی را تا همین امروز برای ساکنان کره زمین عادی ساخت. تفکری که عمل به شر را به شرطی که طرف مقابل شما آن را مرتکب شود، برای شما نیز روا میسازد، با وجود غیراخلاقی و کودکانه بودن، از نظر روانی برای اغلب آدمیان آشنا و خودی است. همین تفکر جنگ سردی سبب شد که اخبار جعلی با کمک شبکههای اجتماعی گسترش پیدا کند و همچون یک سلاح خطرناک علیه حقیقت به کار رود.
شبکههای اجتماعی همان ابزاری هستند که میتوانند در دست کنشگرانی چون بورکمن به سلاحی خطرناک تبدیل شوند و زمانی که سلاح هست، جنگ بسیار نزدیک و محتمل است، در هر حال اسلحه روزی شلیک خواهد شد. «پساحقیقت…» نشان میدهد گاه در این شرایط جنگی، تفاوتها میان گروههای مختلف سیاسی از بین میرود؛ به عبارتی دیگر جمهوریخواه و دموکرات ندارد، همه دارند برای ساخت اسلحه از شبکههای اجتماعی بیشترین تلاش را میکنند و این برتری هیچگاه با حقیقت ساخته نمیشود، بلکه فضا را اتهامات واهی و حقایق مسخ شده به دست میگیرد.
مستند «پساحقیقت: اخبار گمراهکننده و فیک نیوز» علاوه بر بینشهای جالب توجهی که در باب سیاست در عصر فیک نیوز و شبکههای اجتماعی به مخاطب میدهد، این نکته را آشکار میکند که یکی از وظایف روزنامهنگاران امروزی گسترش سواد رسانهای و توجه بیشتر به آگاهی شهروندان است. در جایی که سواد رسانهای و شهروند آگاه وجود ندارد، با توجه به ابزارهای سهل و نامرئی تبلیغات، تحمیق عوام از یک سو و محدود شدن آزادی بیان از سوی دیگر، تا حدود زیادی اجتنابناپذیر است. این وضعیت دموکراسی را شکننده و احتمال استبداد از طرُق دموکراتیک را بسیار بالا میبرد.