مجله نماوا، ایلیا محمدینیا
این امر شاید کمی عجیب به نظر بیاید، اما گاهی یک فیلم پیش از دیدن در ذهن مخاطب شروع میشود، در واقع این فرایند زمانی شکل میگیرد که ذهن درگیر نام و عنوان فیلم میشود. (البته منظور نامهای عجیب و غریب و گاه بیسروتهی نیست که پس ازدیدن فیلم اثرگذاری خود را از دست میدهند). این موارد زمانی روی می دهد که نام فیلم آنقدر ازمنظر معنا قابلیت تاویل و تفسیر دارد که عنوان فیلم در ذهن مخاطب کنجکاو تصویرسازی میشود.
فیلم «تخم مرغهای پرنده» به کارگردانی شلدون چائو از زمره این آثار است. مخاطب بین تخم مرغ و پرنده شدن ارتباطی معنایی مییابد در نتیجه به تفسیر آن میپردازد و پس از دیدن فیلم نام فیلم را نه امری تزیینی که مسالهای کاملکننده در جهان فیلم مییابد که این امر در درک بهتر یک اثر سینمایی خاصه کوتاه اهمیتی بسزایی مییابد.از طرفی با این عنوان مخاطب در مییابد که احتمالا هر آنچه که در نهایت در فیلم میبیند باید به دقت دیده شده و تفسیری بر آن با توجه به محتوای اثر پیدا کند.
نویسنده و کارگردان فیلم «تخم مرغ های پرنده» هم دقیقا همین مساله را دنبال میکنند که مخاطب فیلم از پس هر تصویر، چیزی بیابد و در نهایت معنای غایی اثر را دریابد. فیلم داستانی ساده و روان دارد. مرد جوانی در حال ورزش و دویدن است در مسیر دویدن در پایین آپارتمانی متوجه تخم مرغی میشود که زیر پایش میشکند. دومین تخم مرغ و سومی به همین ترتیب کنار او روی زمین میافتد. او متوجه میشود نوجوانی عامدانه این کار را میکند پس از اعتراض او تخم مرغی روی شانهاش میشکند.عصبانی زنگ آپارتمان را میزند. در کمالِ تعجبِ مرد جوان در باز میشود و …
تا اینجای داستان همه چیز طبیعی به نظر میرسد، هیچ چیزی باعث جلب توجه مخاطب نمیشود مگر کمی کنجکاوی این مساله که چرا یک نفر عامدانه تخم مرغها را به سمت عابران پایین آپارتمان پرتاب میکند که آن هم با گفتوگوی مرد با دو دختر جوان که علت احتمالی پرتاب تخم مرغ را بیحوصلگی نوجوان ناشی از تنهایی ذکر میکنند خیلی زود فروکش میکند. اما داستان زمانی جالب میشود که نوجوان در آپارتمان را به روی مرد عصبانی باز میکند. از اینجای فیلم به بعد تماشاگر شاهد چیزهایی میشود که نه میتواند وقوع آن را حدس بزند و نه انتظارش را دارد.
آنچه که نقطه قوت فیلم محسوب میشود، سوژه و مضمون نو و فیلمنامه موجز و تصویری است که مخاطب را بینیاز از هر کلام و توضیحی به دنبال خود میکشاند. فیلمنامه حرف درخور و با اهمیت خود را بیهیچ اضافهگویی و گنده گویی بیان میکند و این مخاطب فیلم است که میتواند ببیند و ادامه فیلم را تفسیر و پیشبینی کند. مينو فرشچي فیلمنامهنویس و خالق آثاری چون «ازدواج به سبک ایرانی» (۱۳۸۳) و «کاغذ بیخط» (۱۳۸۰)، درباره فیلم کوتاه جملهای جذاب دارد او میگوید: «يك فيلم كوتاه خوب در دقيقه ١٠ تمام میشود در حاليكه يك فيلم بلند در ده دقيقه نخست عطف اولش شكل میگيرد.» شاید بتوان گفت بیشتر موفقیت فیلم «تخم مرغهای پرنده» مرهون فیلمنامه آن است. فیلمنامه فیلم را آنتونیو گارسیا جونیور به رشته تحریر درآورده است و خود او نیز در نقش اصلی فیلم ظاهر شده است. با توجه به تعریف مینو فرشچی فیلمنامهنویس باید گفت که فیلمنامه فیلم آنقدر موجز و درست نوشته شده است که مخاطب در کمتر از ۱۰ دقیقه پیام ارزشمند آن را درک کرده و با آن همراهی میکند.فیلمنامهای که بعد پایان فیلم همچنان در ذهن مخاطب ادامه پیدا کرده و احتمالا تا مدتها ذهنش را درگیر خواهد کرد. اگرچه که نباید از کارگردانی و تدوین فیلم در کنار فیلمبرداری ارزشمند آن به راحتی گذشت.