مجله نماوا، ایلیا محمدینیا
نقشآفرینی در بیش از۵۰ فیلم سینمایی در مدتِ ۱۸ سال، شاید این تصور را در نگاه نخست برای مخاطب ایجاد کند که گویی با بازیگری طرف است که صرفاً حضور و دیده شدن در آثار سینمایی، دغدغه او بوده است؛ اما تحلیل کارنامه بابک حمیدیان فقط با اتکا به عدد بالای حضورهای او در فیلمهای سینمایی، بدونِ سنجشِ درست کارنامهاش، به حتم تحلیلگر را به بیراهه سوق خواهد داد.
بابک حمیدیان بازیگری پرکار و در عین حال جاهطلب است؛ جاهطلب از این زاویهی نگاه که هیچگاه دست از تلاش برای بهتر شدن نکشیده است.همچنین پرکاری لزوماً نمیتواند امتیاز منفی باشد، خاصه اینکه شاید بتوان او را بازیگری دانست که به میزان توانش قدر ندیده است. این بازیگر با تلاشِ خود و انتخاب نقشهای متنوع تنوانست کاری کند که به تکرار نیفتاد.
کوتاهی یا بلندی نقش چندان برای این بازیگر اهمیت ندارد، آنچه که برای حمیدیان مهم است نه وسعت که عمقِ نقش پیشنهادی است وگرنه برای بازیگری که با حضور در نخستین اثر سینماییاش «قدمگاه» به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور، نقش نخست را تجربه کرده بود، استمرار ایفای نقش اول هر چند باعث کاهش چشمگیر تعداد فیلمهایش میشد، اما در درازمدت میتوانست مسیر دیگری پیش روی او به عنوان بازیگری باسواد، توانمند و جوان قرار دهد. با این حال به نظر میرسد، برای حمیدیان، انتخاب آگاهانه نقش بیش از ایفای صرف آن، اهمیت داشته است، چرا که تنوع و چالشهای نقشهای پیشنهادی، فارغ از کوتاهی یا بلندی آنها، در جریان پذیرش نقشها، جایگاهی مهم داشته است. برای کسی که در فیلمی چون «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، ظاهر میشود حضور در فیلمی کمدی چون «خرگیوش» به کارگردانی و نویسندگی مانی باغبانی همانقدراهمیت دارد که ایفای نقشی منفی در فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند» ساخته پوران درخشنده؛ این نقشِ کاملا منفی، چالشی جذاب برای بازیگری است که نقشآفرینی در فیلمها برای او تنها محلی برای کسب درآمد نیست، بلکه عرصهای است برای بروز توانمندی بازیگری و البته اثرگذاری او.
بابک حمیدیان با همین نگرش، ایفای نقش در فیلم-سریال «روز بلوا» ساخته بهروز شعیبی را میپذیرد. عماد بدیعی، روحانی خوشنام و معروفی است که به یکباره در میان اختلاس و پولشویی اطرافیانش خود را تنها میبیند و تلاش میکند سروسامانی به اتفاقات پیرامونیاش دهد. در نگاه نخست شاید عماد، همانند نقشهایی که درباره روحانیون نوشته شده، تکرار مکررات باشد، اما بابک حمیدیان خوب میداند که عمادِ «روز بلوا» به عنوان یک روحانی تفاوتی آشکار با نمونههای فیلمهای پیشین دارد، چرا که در آن فیلمها کاراکتر روحانی در میانه فسادها و تبانیها و اختلاسهای خانواده و نزدیکان اسیر بود و تلاش میکرد راهی برای برونرفت از بدنامی بیابد، حال آنکه عماد «روز بلوا» خود در بطن اختلاس، به عنوان متهم و گناهکار حضور دارد. در نتیجه عماد میبایست به رغم دلبستگیهایش نسبت به خانواده و زندگی آرامِ خود، علیه خودش شورش و قیام کند ولو آنکه بدنام شود. همین مساله چالشهای نقش را برای بابک حمیدیان بیشتر میکند. چالشی جذاب که باورمندی عماد بدیعی را در نزد تماشاگر فیلم به همراه دارد.