مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
پسربچه دردمندی که پس از تماشای عکس یادگاری مادرش و شباهت آن عکس با مینا فهیمی مددکار مهربان کانون اصلاح و تربیت کودکان، او را مادر خود میپندارد به واقع ناخواسته مینا فهیمی را دچار یک چالش دوگانه عاطفی و اجتماعی میکند. مینا از یکسو بنا به عاطفه زنانه، این نقش مادرانه را در وهله اول میپذیرد اما بهمرور، سختی و قانونمندی یک مددکار اجتماعی را در واکنش به اصلاحناپذیری پسرنوجوان از خود بروز میدهد.
نقش مینا فهیمی در فیلم «مهر مادری» به کارگردانی کمال تبریزی، فرصتی برای فاطمه معتمدآریا -به نظر من (شاید) مهمترین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران در کنار سوسن تسلیمی- است تا باز هم نشان دهد نبض احساس و عاطفه زن ایرانی را بهخوبی در متن یک ملودرام روانکاوانه اجتماعی میشناسد و تحلیل دقیقی از ریتم واکنشی نقش دارد.
به واقع محاسبه دقیق بازیگر از احساسگرایی عاطفی نقش از یکسو و قدرت اصلاحگری و هدایتگری کاراکتر برای تربیت پسر نوجوان از سوی دیگر سبب شده تا شمایل مادرانه مینا فهیمی بهخوبی در نگاهها، سکوتها و اشکهای فاطمه معتمدآریا قابل باور باشد.
مینا فهیمی چه آنجا که تلاش میکند تا مادر رویایی پسر نوجوان باشد و به همین علت مهر مادرانه خود را به او هدیه میدهد و چه جایی که در جایگاه مددکار اجتماعی از آن احساسگرایی شدید و چهره عاطفی یک زن فاصله میگیرد و در کمال قدرت بر شور درونی زنانهاش غلبه میکند و به نیروهای کانون خبر میدهد تا پسر نوجوان را به آنجا بازگردانند بهسان یک اقیانوس پر مهر و عاطفه میماند که حالتهایش در مکانیسم غنی بازیگری چون معتمدآریا بهخوبی باورپذیر شده است.
مینا فهیمی در سناریو زنی مقاوم و درعینحال شکننده دیده شده که در صورت اشتباه محاسباتی بازیگر به نقشی غلوشده بدل میشد اما معتمدآریا به درستی نبض احساسی نقش را در فیلمنامه درک کرد و با انرژی بالای خود تصویری همدل برانگیز از بانوی مددکار قانونمند و مهربان در سینمای ایران به یادگار گذاشت.
اگرچه مینا فهیمی در مقیاس کارنامه معتمدآریا شاید نقشی پیش پاافتاده در نظر آید اما در حقیقت نقشی بسیار مهم در کارنامه بازیگری اوست؛ به این علت که او توانسته تا میان اقتدار و مهر زنانه یک مددکار اجتماعی و مادر فاصلهگذاری حسی دقیقی داشته باشد و شباهت ایثارگری و شکنندگی درونی هر دو پرتره حسی نقش را به دقت نمایان کند.
صحنه درخشان گریههای مینا برای پسر نوجوان هنگام بردنش به کانون اصلاح و تربیت، بازتابی از تالمات درونی زنی تنها و بیپناه است که اگرچه تلاش داشت تا مادری رویایی برای پسر بیپناه فیلم باشد اما رفتارهای نابهنجار آن پسر نوجوان، احساس درونی و مادرانه مینا را میشکند و او را در جایگاه هدایتگری و سختگیری مددکار اجتماعی مینشاند. حسهای معتمدآریا برای بازتاب دگرگونیهای شمایلی مینا در موقعیتهای متفاوت درام، یک کلاس درس بازیگری است.