مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
سریال برتر (Primo)، کمدی جدید آمازون فریوی، اقتباسی آزاد از زندگی شِی سرانو است، نویسنده سابق وبسایت ورزشی د رینگر، صاحب دو اثر در فهرست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز و چهرهای معروف در توییتر با بیش از ۴۳۵ هزار دنبالکننده که اغلب خود را «تنها یک مکزیکی که به اینترنت دسترسی دارد» توصیف میکند.
سرانو ۴۲ ساله، خالق، نویسنده و تهیهکننده اجرایی «برتر» است که ۱۹ مه امسال در هشت اپیزود پخش شد و بسیار مورد استقبال تماشاگران و منتقدان قرار گرفت. او برای به نتیجه رساندن پروژه خود، گروهی از افراد پرنفوذ هالیوود را همراه کرد، ازجمله مایک شور، تهیهکننده اجرایی («جای خوب» و «پارکها و تفریح») و ملیسا فومرو، کارگردان (بازیگر «بروکلین نُه-نُه» و «بلاکباستر»).
داستان «برتر» – که عنوان اصلی آن «خواهرزاده» نیز معنی میدهد – زمانی اتفاق میافتد که شخصیت اصلی، رافا گونزالس (ایگناسیو دیاز-سیلوریو)، تنها یک بچه دبیرستانی در سن آنتونیو، تگزاس است و سؤال اصلی سریال این است که رافا در آینده چه جور مردی میشود. از آنجا که او در یک خانواده صمیمی و متحد، هرچند عجیب و غریب لاتینتبار شامل مادر مجردش، دِرِیا (کریستینا ویدال) و پنج داییاش بزرگ شده است، مطمئناً الگوهای زیادی دارد.
شما خیلی زود متوجه میشوید هر یک از داییهای رافا برداشت متفاوت از مرد بودن دارند. جِی (جاناتان مدینا)، تنها دایی متأهل است که به کار بدنی و تأمین مخارج خانوادهاش اعتقاد دارد. شاید او در نگاه اول عبوس و بداخلاق به نظر برسد، اما هر وقت یادش میافتد چقدر همسرش را دوست دارد، بغض میکند. بعد ماندو (افرائین ویا) هست، یک هیپی مخالف تقابل که سخنان خردمندانه میگوید. سه برادر دیگر در وسط قرار دارند، یکی کارمند بانک است، دیگری یک سرباز سابق و سومی یک خلافکار خردهپا.
«برتر» با این شخصیتها و رفتارهای احمقانه، تناقضها و گزافهگوییهایشان، لحظههای بسیار خندهداری خلق میکند، اما موفقیت سریال در مهربانی آشکار با خانواده گونزالس است و به هر یک از اعضا اجازه میدهد چیزی بیش از یک تیپ باشند و از پیوندهای خود ذوق کنند.
رافا در مرکز داستان قرار دارد که در ۱۶ سالگی میکوشد در هویتهای متفاوت فرو برود تا خودش را بشناسد. او با استیصال میخواهد میا (استاکیا لین واشنگتن)، دختری را که تازه به محله آنها آمده است، تحت تأثیر قرار دهد و بسته به نیاز برای مشاوره سراغ داییهایش میرود: کمک گرفتن برای جلب نظر پدر نظامی میا، قرض گرفتن یک ماشین خوب، یا رفع یک مشکل.
شاید سریالی کماهمیتتر با یک شخصیت مرد که بدجور تلاش میکند دختری را تحت تأثیر قرار دهد، زننده به نظر برسد، اما «برتر» از افتادن در آن دامها پرهیز میکند که تا حدی به لطف معصوم بودن رافا است. این یک نسخهی متکی بر جذابیت جنسی از قصههای دبیرستانی نیست که در سریالهای مختلف مانند «ریوردیل» و «چراغهای شب جمعه» دیدهایم، بلکه داستانی دلنشین درباره دوران بلوغ است. ضمن این که میا یک شی نیست، بلکه شخصیتی جالب و چندبُعدی دارد. او یک بچه سرتق سرحال و شاداب با روحیه نظامی است که عاشق دث متال است.
بهعلاوه، دِرِیا، مادر رافا نیز یک انسان کامل است و فردی که رافا میداند وقتی نیاز به راهنمایی واقعی دارد باید به سراغ او برود. دِرِیا اگر لازم باشد تنبیههایی در نظر میگیرد و درحالیکه بهوضوح نقطه اتکا خانواده است و رافا و همه داییها از او حساب میبرند، بهاندازه بقیه بیمخ، قلدر و افراطی است.
نتیجه کار یک سریال متوازن است که هم لحظههای واقعاً خندهدار دارد و هم چیزی را به تصویر میکشد که در دنیای تلویزیون واقعاً نادر است: یک خانواده آمریکایی مکزیکیتبار.
با وجود سر و صدای زیاد درمورد نبود سریالهایی با محوریت شخصیتهای لاتین، عملاً پیشرفت زیادی حاصل نشده است که این بر هر سریال لاتین که ساخته میشود، فشار غیر ضروری وارد میکند.
خوشبختانه «برتر» یک حس واقعی دارد و در عین حال که دیدگاه خود را بهصراحت بیان میکند، برای همه قابل دسترسی است. بخشی از مکالمات شخصیتها برای خانوادههای مکزیکی-آمریکایی کاملاً آشناست، هرچند شاید برخی از جزئیات متفاوت باشد؛ و درحالیکه امکان دارد خارجیها نتوانند بهطور کامل درک کنند متهم شدن دِرِیا به این که یک آشپز وحشتناک است، چقدر میتواند برای او مهم باشد، شوخی جابجا کردن مخفیانه مواد غذایی او و البته این شوخی که اگر کسی واقعاً غذاهای مکزیکی او را بخورد، چه اتفاقی برایش میافتد، برای همه میتواند قابل درک باشد.
از قدیم گفتهاند آنچه خاص است، جهانی نیز هست. «برتر» با این نگاه سرگرم میشود و با صدایی آشنا برای دنبالکنندگان سرانو در توییتر حرف میزند. او قبل از این که نویسنده شود یک معلم دبیرستان بود. بهراحتی میتوان این ذهنیت را در «برتر» نیز دید. ما با سریالی روبرو هستیم که میخواهد همه موفق شوند و میداند اگر بخواهد این اتفاق بیفتد، نمیتواند خودش را خیلی جدی بگیرد.
و البته موفق هم میشود – یک سریال گرم و بامزه که هیچوقت شوخی بَعدی یا دلیل کنار هم بودن همه شخصیتهای خل و چل خود را فراموش نمیکند – که در اینجا پیوندهای خانوادگی عشق است؛ و چه چیزی غیرازاین یک سریال را بهتر میکند؟
یک قصه شاد و خانوادهمدار
اگرچه داستان «برتر» در دوران معاصر اتفاق میافتد، مبنای آن تا حد زیادی دوران نوجوانی خود سرانو در سن آنتونیو و بزرگ شدن در یک خانواده لاتینتبار است.
او میگوید در زندگی واقعی، پدرش حرف اول را میزد، اما نویسندگان سریال به نتیجه رسیدند گنجاندن پدر سرانو در داستان، به معنای کم شدن شادی و جار و جنجال ناشی از حضور داییها است. بهطور کلی، رویکرد نویسندگان یک قصه شاد و خانوادهمدار بود، حتی اگر خانواده مرکز داستان بهاندازه کافی با چالشهای مختلف روبرو باشد.
برایان گوتیرز، یکی از داییهای سرانو در زندگی واقعی، تا حد زیادی الهامبخش شخصیت یکی از داییهای رافا در سریال بود. برایان در «برتر»، رایان (کارلوس سانتوس) است، یک کارمند بانک مغرور که دائم تحصیلات و کار ثابت خود را به رخ برادرانش – از نگاه او، کارگران معمولی – میکشد.
گوتیرز که در صنعت انرژی کار میکند، شِی نوجوان را متقاعد کرد به کالج برود، همانطور که در سریال، رایان با رافا این کار را میکند. (سرانو که در رشته روانشناسی در دانشگاه ایالتی سام هیوستون در هانتسویل، آلاباما تحصیل کرد، اولین فرد خانواده خود بود که مدرک گرفت).
سرانو درباره این که «برتر» تا چه حد از تجربیات شخصی او میآید، توضیح میدهد: «داستان نه دقیقاً، اما تا حدی برگرفته از اتفاقاتی است که در زندگی واقعی تجربه کردم و آدمهایی که در زندگی من نقش مهمی دارند. بهعنوان مثال خود من پنج دایی دارم که هر کدام شخصیتهای متفاوت دارند. شخصیت مایا بر مبنای همسر من که در سال اول دانشگاه با او آشنا شدم، شکل گرفت. چیزهای کوچکی ازایندست هست، اما همیشه در خدمت داستان بودند. اینطور نبود که لزوماً یک بازسازی موبهمو از زندگی من باشد. ما فقط چند قطعه را برداشتیم، چند شخصیت طراحی کردیم و بعد همهچیز از آنجا به یک داستان خیالی رسید.»
سرانو اضافه میکند این رویکرد به بازیگران نیز اجازه داد شخصیتهایشان را خودشان مجسم کنند و به خود اختصاص دهند. بهعنوان مثال، نقش دِرِیا، مادر رافا با الهام از شخصیت مادر سرانو ساخته شد، اما از جایی به بعد، کریستینا ویدال، بازیگر این نقش آن را گرفت و طبق نظر خودش پیش برد.
سرانو میگوید: «مادر من چنین آدمی بود – همینقدر عالی و فوقالعاده. بعد ما کریستینا را پیدا کردیم. او برای نقش دِرِیا عالی بود. بعد به این سمت رفتیم که شخصیت او را متناسب با آنچه کریستینا در آن خوب است گسترش دهیم و البته خیلی زود معلوم شد او در همهچیز خوب است. فقط کافی بود تا حد امکان به او فضا بدهیم و بعد این شخصیت باورنکردنی را خلق کرد.»
سرانو ادامه میدهد: «در مورد پنج دایی دیگر هم همینطور. ما یک شکل کلی داشتیم. ما به یک فرد نیاز داشتیم که واقعاً عملگرا و بسیار علاقهمند به کار سخت باشد. خب، یکی از داییهای من این ویژگیها را دارد؛ و بعد، یکی دیگر باید برعکس باشد – یک روح آزاد که بهنوعی در زمین سرگردان است. این هم باحال بود؛ و بعد یک مرد وحشی، یک نظامی و درنهایت کسی که پلههای اجتماعی را یکییکی طی میکند که ما به ازای آن در واقعیت، دایی برایان من بود.»
سرانو میگوید حتی با وجود فاصله بین خانواده من و همتایان آنها در «برتر»، وقتی نتیجه کار را در یک نمایش خصوصی دیدند بیشازحد تحت تأثیر قرار گرفتند. او توضیح میدهد: «لحظهای در اپیزود دوم هست که همه آنها جر و بحث و داد و بیداد میکنند، انگار به تماشای یک بازی بسکتبال نشستهایم. بعد همه آرام میشوند و زیباترین واکنش را به تمام اتفاقات نشان میدهند. یکی دو نفر از اعضای خانوادهام با دیدن این صحنه شروع به گریه کردند. دیدن آنها در حال تماشای سریال تجربه بسیار خوبی برای من بود. کیف کرده بودند.»
این شاید مهمترین نتیجه ممکن برای سرانو از نگاه یک گروه متمرکز بود. او میگوید: «قبل از شروع پخش واقعاً عصبی بودم. به این فکر میکردم: “اوه، خدای من، نکند بدشان بیاید. وحشتناک میشود.” چون هدف اصلی من برای ساخت سریال این بود که میخواستم آن را ببینند و بعد بگویند: “وای، من تأثیر عمیقی بر زندگی این بچه گذاشتم و آن هم تأثیر مثبت.» این چیزی بود که میخواستم از سریال ما برداشت کنند.»
یکی از نکات کاملاً درخور توجه سریال، نقشآفرینی تماشایی کریستینا ویدال در نقش شخصیت دِرِیا است. بازیگر و خواننده متولد نیویورک که پدر و مادرش پورتوریکویی هستند، نقش مادر و خواهر سرسخت خانواده خود را چنان متقاعدکننده ایفا میکند که باعث تعجب است بدانیم او در خانوادهاش حرف اول را نمیزد.
ویدال میگوید: «در خانواده ما بههیچوجه اینطور نبود. ما پنج فرزند بودیم و من از همه کوچک بودم. من دو خواهر دارم، اما در خانواده همهچیز در درجه اول به پدرم و برادرانم برمیگشت، اما تجربه من از زنان خانوادهام که قوی، باهوش و کمی ترسناک بودند، برای بازی در نقش دِرِیا کمک کرد. درواقع، توانستم آن بخش از خط داستانی این شخصیت را بهراحتی تجسم کنم، چون با آن آشنایی دارم… ضمن این که میتوانستم با احساس دِرِیا درمورد رافا و مادرانگی او ارتباط برقرار کنم. خودم دو دختر دارم و عشق مادرها به فرزندانشان بیهمتا است.»
برای ایگناسیو دیاز-سیلوریو، بازیگر نقش رافا، بازی در این سریال یک تجربه منحصربهفرد بود، بخصوص که هیچکس – حتی خود سرانو – از ستاره جوان نمیخواست نسخهای از خالق «برتر» را بازی کند.
دیاز-سیلوریو توضیح میدهد: «برای من باورنکردنی بود که شِی اجازه داد قدرت مالکیت این شخصیت را داشته باشم و خودم او را شکل بدهم. سریال از چیزی واقعی الهام گرفته است و ریشه در آن دارد، اما ما بههیچوجه تلاش نکردیم نسخههای واقعی این شخصیتها را بازی کنیم.»
او بهسرعت اشاره میکند «برتر» از بسیاری داستانهای کمدی موقعیت که ممکن است تماشاگر انتظارش را داشته باشد، اجتناب میکند. دیاز-سیلوریو میگوید: «این سریالی درباره خانواده است که ازقضا آن خانواده لاتینتبار هستند، اما به همان اندازه که درباره مردم لاتینتبار است، درباره مثلاً مردم ایرلند هم میتواند باشد.»
برای دیاز-سیلوریو، این واقعیت که روایت خانواده گونزالس در «برتر» با سختیها و مشکلات تعریف نمیشود، یک قدم خوشایند در مسیر درست است. او میافزاید: «فکر میکنم برای ما و دیگر گروههای اقلیت مهم است فقط زندگی کنیم و وجود داشته باشیم و مجبور نباشیم در قصههایی بازی کنیم که بهطور خاص درمورد یک نوع مبارزه است.»
دیاز-سیلوریو اذعان میکند در دنیایی بزرگ شده که تعداد هنرمندان لاتین نسبت به نسلهای قبلی بیشتر شده است (پدر و مادر او در اسپانیا به دنیا آمدند) و اشاره میکند «افرادی مانند جان لگوییزامو چند دهه در آن سنگرها جنگیدهاند.»
ویدال نیز تأیید میکند به دلیل قومیت خود گاهی در این تجارت با مشکلاتی روبرو شده است. او میگوید: «نمیتوانم بگویم چون لاتینتبار هستم نقشها یا فرصتهایی به دست نیاوردم. اعتقاد دارم دیدن اینهمه هنرمند لاتینتبار که در کارهای مختلف ظاهر میشوند و شخصیتهای زیادی را بازی میکنند، واقعاً دلگرمکننده است. عاشق این هستم که بچههایم این اتفاق را ببینند. دخترم دائم به من میگوید: “هی مامان، نگاه کن، موی آن دخترها شبیه من است.” واقعاً از شنیدن این حرف خوشحال میشوم.»
چه «برتر» به فصل دوم برسد چه نرسد، فصل اول آن قطعاً ارزش وقت گذاشتن و دیدن را دارد. اپیزود پایانی چند رشته روایی را به هم پیوند میدهد و عمق همدلی کامل سازندگان را با این شخصیتها نشان میدهد.
دیاز-سیلوریو واقعاً امیدوار است مردم با این داستان نامتعارف یک خانواده تگزاسی ارتباط برقرار کنند. او میگوید: «این فقط یک داستان خانوادگی است. امیدوارم تماشاگران با هر پیشینه و قومیت به سمت آن کشیده شوند.»
منبع: rogerebert.com، ویسکانسین پابلیک رادیو، کرون
تماشای آنلاین سریال برتر در نماوا