مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
تسخیر شیطانی این روزها بسیار دردسرساز شده است. نهفقط ممکن است ارواح روی شما بالا بیاورند بلکه حالا تقریباً تضمین میشود همهچیز از «تیکتاک» سر درآورد. این مفهومی است که باید برای دنی فیلیپو و مایکل فیلیپو، یوتیوبرهای استرالیایی که اکنون فیلمساز شدهاند خیلی طبیعی باشد. فیلم با من حرف بزن (Talk to Me)، اولین ساخته بلند سینمایی برادران دوقلو، یک کار شسته و رفته هرچند زننده است و این امید را ایجاد میکند که نظر مسنترها درمورد این که اینترنت جای آدمهای بیاستعداد است، عوض شود.
بخش زیای از فیلم بر واقعیتهای اینترنت در دنیای معاصر مبتنی است: برای مثال، اگر شخصی یک دست بریدهی مومیاییشده جلوی شما بگذارد و ادعا کند با لمس آن میتوانید با مردگان ارتباط برقرار کنید، حرف او بلافاصله در فضای مجازی فراگیر میشود.
میا (سوفی وایلد) اولین بار به این طریق از وجود چنین چیزی مطلع میشود. او یک نوجوان درونگرا است که پس از مرگ مادرش بهجای این که با آن مواجه شود و اجازه ندهد بین خودش و پدرش (مارکوس جانسون) فاصله بیفتد، در یک سال گذشته برای رسیدن به آرامش به خانواده بهترین دوستش، جِید (الکساندرا جنسن) روی آورده است. او آسیبپذیر و بهوضوح در حال تقلا است – و مشتاق است از هر فرصتی، حتی کوتاه استفاده کند تا غم خود را از یاد ببرد. میا درنتیجه این اشتیاق و همینطور متأثر از ترکیب کنجکاوی بیمارگونه و تلاشِ از روی استیصال برای این که به چشم بیاید، داوطلب میشود شیء نفرینشده را لمس کند.
قوانین ساده هستند: یک شمع روشن کنید، دست «واسطه» را با کف دست بگیرید و بگویید: «با من حرف بزن». بعد «به تو اجازه ورود میدهم» را اضافه کنید و سپس برای ۹۰ ثانیه، بیوقفه از تعویض بدن خود با یک شبح بیقرار لذت ببرید. در این مدت، تنها راه برای این که با زندگی در آنسوی قبر خیلی خودمانی نشوید این است که فرد دیگری شمع را فوت کند.
قابلیت بزرگ و بدیع «با من حرف بزن» این است که در اینجا «تسخیر» به شما حس سرخوشی میدهد و همزمان کنترل ذهن و بدن شما را به دست میگیرد؛ بنابراین، این نوجوانان نهفقط وجود ارواح را تأیید میکنند، بلکه بهنوعی یک ماده مخدر جدید ابداع کردهاند. هر بار لمس دستِ بریده با این خطر مضاعف همراه است که هر المشنگه خجالتآوری که بدنِ خارج از کنترل شما در آن لحظهها انجام میدهد، فیلمبرداری و در فضای مجازی منتشر شود.
فیلیپوها علاقه زیادی به پویاییشناسی اجتماعی پیشفرض خود ندارند، ضمن این که نسخه آنها از قصه، چیزی فراتر ازآنچه نیست که پیشازاین در فیلم ترسناک استرالیایی تحسینشده «بابادوک» به کارگردانی جنیفر کنت (که هر دو جزو عوامل تولید آن بودند) شاهد بودیم، اما «با من حرف بزن» یکی از فیلمهای موفق جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۲۳ بود و برای خرید حق پخش آن رقابت شدیدی بین استودیوهای بزرگ درگرفت – نه به خاطر ویژگیهای موضوع فیلم، بلکه به دلیل سرخوشی آن که برای عموم مردم جذابیت دارد.
این یک فیلم ترسناک کمهزینه است که دو جوان تکرو آن را ساختهاند. «با من حرف بزن» حول نقشآفرینی شگفتانگیز وایلد مستحکم شده است که با نگاه بیقرار و تسخیرشده خود بهراحتی قابل درک و همذاتپنداری است. جلوههای واقعی فیلم تأثیرگذار است و مردگان خود را در قالب تکه گوشتهایی پُفکرده، لَکدار و خیس به تصویر میکشد؛ و وقتی ارواح، تمایلات شیطانی و ویرانگر خود را بیشتر آشکار میکنند، حقههایی که به زندگان میزنند با تمسخر و ریشخند همراه میشود.
این عناصر ترکیبی نشان میدهد فیلیپوها بسیار تحت تأثیر «مرده شیطانی» سام ریمی بودهاند. «با من حرف بزن» مانند آن فیلم کلاسیک دهه ۱۹۸۰، با سرعت نشاطآور بین طنز و وحشت میگردد؛ و حتی اگر تهدید ازکارافتادن چرخها تا پایان فیلم احساس شود، همچنان لذتبخش است که سو، مادر جدی و مصمم جید (با بازی بینقص میراندا اتو) هر بار به صحنه میآید تا قهرمانان ما را ملامت کند، نه به خاطر کاری که کردهاند، بلکه برای آنچه حتماً انجام خواهند داد.
تماشاگر بودن در عصر شبکههای اجتماعی
«با من حرف بزن» یکی از موفقترین فیلمهای تابستان امسال بود. فیلم توسط ای ۲۴ از ۲۸ ژوئیه روی پرده سینماها رفت و ۸۹.۵ میلیون دلار فروخت، درحالیکه هزینه تولید آن تنها ۴.۵ میلیون دلار بود، ضمن این که منتقدان نیز بسیار از فیلم استقبال کردند.
مایکل فیلیپو که با برادرش دنی، کانال پربیننده «راکاراکا» در یوتیوب (با بیش از ۶.۷ میلیون مشترک و بیش از یک میلیارد بازدید از ویدیوها) را اداره میکند، درباره اولین فیلم بلند سینماییشان در مقام کارگردان میگوید: «من بهطور کلی همیشه مجذوب تسخیر و اتفاقات فراطبیعی هستم. وقتی ویدیوهایی از آدمهای تسخیرشده تماشا میکنید و میبینید چه اتفاقات وحشتناکی میافتد، از خودتان سؤال میکنید چقدر از آن، برداشت ذهنی است؟ چقدر ناشی از این است که به خودتان میگویید چیزی مغایر با واقعیت را میشنوید یا تجربه میکنید؟»
به گفته برادران فیلیپو، این که در فیلم یک دست بریدهی تسخیرشده وسیلهای برای ارتباط با دنیای مردگان باشد، تصمیمی بود که ریشه در تجربهای شخصی داشت. دنی در ۱۶ سالگی در یک تصادف رانندگی بهشدت آسیب دید و بعدازاین که به بیمارستان منتقل شد، از شدت لرز نمیتوانست خودش را کنترل کند – تا این که خواهرش کنار او نشست و دستش را گرفت.
او میگوید: «دیگر نمیلرزیدم. لمس کسی که دوستش دارم من را از آن حالت بیرون آورد. قدرت آن لحظه و قدرت آن لمس و این که دستها چه نقشی در ارتباطات انسانی دارند، واقعاً در ذهن من ماند. در نسخه اول فیلمنامه، حتی قبل از این که به مفهوم دست مومیاییشده برسیم، دستها یک موتیف بزرگ بودند، یک مفهوم مضمونی مکرر که ارتباط بین آدمها را نشان میداد. این موضوع خودش را در اختیار فیلم گذاشت و وقتی دست مومیاییشده را در نسخه دوم قرار دادیم، انگار در تمام مدت آنجا بود. خیلی منطقی به نظر میرسید.»
«با من حرف بزن» ایده تماشاگر بودن را در عصر شبکههای اجتماعی بررسی میکند، شخصیتهایی که احساس میکنند غیر مستقیم درگیر اتفاقاتی هستند که مقابلشان روی میدهد – و از پیامدهای آن در امان هستند – چون با تلفنهای همراه خود فیلم میگیرند. برای آنها حتی شیء واسطه نیز چنین جایگاهی دارد. شخصیتها به شیاطین اجازه میدهند بدنشان را تحت کنترل درآورند و به نیابت اعمال آنها را تجربه کنند، بدون این که پاسخگو باشند.
مایکل درمورد رسانههای اجتماعی و روانشناسی نسلی که با آن بزرگ شده است، میگوید: «این دنیایی است که ما در آن بزرگ شدیم. اگر قرار بود فیلمی بسازیم که امروزی باشد و در دنیای اتفاق بیفتد که برای ما قابل درک است، طبعاً باید فیلمی مثل “با من حرف بزن” میساختیم. فضای مجازی نکات مثبت و منفی دارد. میتوان از آن برای جلب توجه استفاده کرد. شما در عین حال بچههایی را میبینید که از فضای مجازی بهعنوان مکانیسمی برای قطع ارتباط استفاده میکنند. وقتی اتفاق وحشتناکی میافتد، گوشی خود را بیرون میآورید و شروع به فیلم گرفتن میکنید تا خودتان را از آنچه در مقابلتان میگذرد، جدا کنید.»
دنی در تکمیل صحبتهای برادرش میگوید: «ما همچنین شاهد ظهور و سقوط همه گرایشهای خطرناک هستیم، گرایشهایی که حتی آدمها به خاطر آنها جان خود را از دست میدهند؛ و ما شاهد افزایش میزان افسردگی بین جوانان هستیم که تا حدی به خاطر فضای مجازی و نگرانی فرد از تصویری است که از خود نشان میدهد. وقتی فیلمهایی را میبینید که اینفلوئنسرها از پشت صحنه کارهای خود منتشر میکنند، خندهتان میگیرد. ناگهان لبخندهایشان محو میشود. آنها آدمهای عادی هستند.»
مایکل شبکههای اجتماعی را «دیوانهکننده» توصیف میکند و میگوید: «ما به دنبال تصویری هستیم که همه میدانیم واقعی نیست، اما همه همچنان دنبال آن هستیم. زندگی هیچکس مثل استوری اینستاگرام او نیست، اما ما به دنبال این وجهه و اعتبار هستیم. این روزها جوانان نمیتوانند مرتکب اشتباه شود. در گذشته اگر کار خجالتآوری میکردید یا حرف اشتباهی میزدید، درباره آن صحبت میشد و بعد فراموش میشد، درحالیکه حالا میتوان هر خطایی را جاودانه کرد و در آینده علیه شما به کار برد. جوانان امروز در دوره عجیبی بزرگ میشوند، چون هنوز یاد نگرفتهاند درست و غلط را از هم تشخیص دهند و این موردی است که شخصیتهای فیلم ما نیز با آن روبرو هستند.»
تلفیق ژانرها
«با من حرف بزن» شبیه «جنگیر» نسل فضای مجازی است و فیلیپوها از آن فیلم کلاسیک ۱۹۷۳ بهعنوان یک منبع الهام یاد میکنند.
دنی میگوید: «تمام صحنههای وحشتناک “جنگیر” ریشه در شخصیت دارد. واکنشهای مادر به همهچیز خیلی واقعی است، انگار تلاش میکند سر دربیاورد چه اتفاقی برای دخترش میافتد و وقتی از روشهای معمول ناامید میشود، سرانجام تسلیم میشود و به کلیسا میرود تا از آنها درباره جنگیری بپرسد، چون هیچ پاسخ ممکن دیگری نیست. همیشه در ذهن داشتم تلاش کنم شخصیتهایی داشته باشم که بهاندازه او واقعی باشند.»
مایکل اشاره میکند برخلاف «جنگیر»، شخصیتهای «با من حرف بزن» بهسرعت میپذیرند تسخیر شیطانی یک چیز واقعی است و از آن برای سرگرم شدن استفاده میکنند. او میگوید: «از خودمان پرسیدیم بچههای امروزی در برابر چنین چیزی چه کار میکنند؟ و این دقیقاً همان اتفاقی است که میافتد.»
«با من حرف بزن» به سبک و سیاق «جنگیر» و دیگر فیلمهای با موضوع تسخیر مانند «مرده شیطانی» و «موروثی» سرشار از سکانسهای حالبههمزن است – به لطف تعدادی جلوههای واقعی وحشتآور که با جلوههای ویژه تقویت شدهاند – و این توان را دارد که حتی طرفداران باتجربه ژانر وحشت را منقلب کند. هرچند فیلیپوها میگویند نمیخواستند در استفاده از کشتار و خونریزی زیادهروی کنند.
آنها در حین تدوین، صحنهای شبیه به فیلمهای دیوید کراننبرگ را که نقش محوری در اوج فیلم دارد، از دو دقیقه و ۳۰ ثانیه مدتزمان اولیه به ۱۵ ثانیه کاهش دادند چون متوجه شدند «بیشازحد خشن است».
دنی میگوید: «ما همیشه دوست داشتیم وحشت در فیلم ریشه در شخصیت داشته باشد و احساس نکنیم بیجهت انعام میگیریم. میخواستیم پشت همه آن اتفاقات معنایی باشد.»
مایکل به «خاطرات قتل» بونگ جون هو نیز بهعنوان یک منبع الهام بزرگ برای ترکیب لحن «با من حرف بزن» اشاره میکند و میگوید: «ما قبل از این فیلم، فیلمنامهای به نام “پادشاهان بتنی” نوشتیم که در آن سعی کردیم ژانرهای مختلف را با هم تلفیق کنیم. یک مشاور فیلمنامه به ما گفت هیچ فیلمی نیست که در آن ژانرها آنطور که شما میخواهید ادغام شده باشد. ما گفتیم، اما بونگ جون هو این کار را میکند! او پاسخ داد، فیلمهای کرهای لحن خاص خودشان را دارند و ما به او گفتیم، این کاری است که میخواهیم انجام دهیم، ساختن فیلمی که شبیه یک داستان باشد، اما احساسات متفاوتی را به نمایش بگذارد. زندگی فقط یک احساس نیست.»
برادران فیلیپو فیلمنامه مورد نظر خودشان نوشتند و بعد به لس آنجلس رفتند تا سرمایهگذار پیدا کنند. دنی میگوید: «میخواستیم این فیلم را در هالیوود بسازیم و چند استودیو هم ابراز علاقه کردند، اما آنها دائم به ما توصیه میکردند فلان کار را کنیم یا فلان کار را نکنیم و پروژه را به سمتی میبردند که نمیخواستیم وارد آن شویم، به همین دلیل تصمیم گرفتیم هزینه تولید فیلم را بهطور مستقل تأمین کنیم. رد کردن آن پیشنهادها و آن قراردادها کار سختی بود، چون بودجه بیشتر و اکران گسترده در سینماها را تضمین میکرد، اما همیشه داستانهای ترسناک درباره فیلمسازانی شنیدهایم که استودیوها به کار آنها گند زدهاند و ما نمیخواستیم خودمان به یکی از آن داستانهای ترسناک تبدیل شویم.»
با وجود همه ارواح و تصاویر دلخراش، «با من حرف بزن» درنهایت مراقبهای درمورد این است که غصه چگونه میتواند ما را تغییر دهد و از پا درآورد، هرچند متأسفانه این درس برای میا هزینه سنگینی دارد.
دنی میگوید: «میا از همان ابتدا میتواند در مسیری متفاوت گام بردارد، اما در عوض خود را عمیقتر مدفون میکند. من واقعاً با این شخصیت همدلی میکنم و او را میفهمم، اما او انتخابهای واضحی پیش روی خود داشت که میتوانست به نتیجهای متفاوت منتهی شود. میا از آنها پرهیز میکند و این غمانگیز است.»
منبع: ایندیپندنت، تایم، rogerebert.com
تماشای آنلاین فیلم با من حرف بزن در نماوا