مجله نماوا، شادی حاجی مشهدی
باب راس به عنوان محبوبترین معلم نقاشی دنیا، پربینندهترین برنامه آموزش نقاشی را در سیویک فصل برای مخاطبان علاقهمندش در سراسر جهان اجرا کرده است. جاشوا روفه در فیلم مستندی به نام «باب راس: حوادث خوش، خیانت و حرص» که در سال ۲۰۲۱ توسط نتفلیکس پخش شد، زندگی این نقاش محبوب آمریکایی را به تصویر میکشد و به نبرد حقوقی که پس از مرگش بر سر دارایی و عواید شرکت تجاری «باب راس» بین پسرش و صاحبان فریبکار این سرمایه بزرگ رخ داد، اشاره میکند.
مستند «باب راس» یک اثر بیوگرافیک اما در عین حال دادخواهانه است که علاوه بر پرداختن به زندگی شخصی و حرفهای این هنرمند، درباره حقایق اخلاقی مجهولی که مربوط به داراییهای او میشود، کند و کاو میکند و به حواشی تجارت عظیمی میپردازد که در مدت کمتر از سه دهه پس از مرگ این شخصیت مهم و به نامش شکل گرفت.
در این مستند میبینیم که با شروع برنامه تلویزیونی «لذت نقاشی با باب راس» در سال ۱۹۸۳، میلیونها نفر در سراسر دنیا ضمن تماشای آن، توانستند نقاشی بکشند. باب در برنامههایش به همه ثابت میکند که همه میتوانند مانند او یک منظره زیبا خلق کنند و به راحتی نقاشی بکشند. همین مسئله کلید موفقیت او در جلب مخاطب بود. او خطاب به بینندهها میگفت که این بوم دنیای شماست و شما میتوانید هرچه دوست دارید بر روی این بوم خلق کنید.
وجوه جالبی از کاراکتر حرفهای و اخلاقی باب، در نیمه اول این مستند وجود دارد که به شیوه تکنیکی کار او و نحوه تعاملش با مردم میپردازد. دلایل محبوبیت او را از زبان پسرش اسمیت راس و معلم پیشینش جان تَم و ویلیام الکساندر و سایر شاگردان باب در سراسر آمریکا میشنویم و در مییابیم که به راستی این نقاش مو فرفری صاحب شخصیت کاریزماتیک و الهامبخشی برای همه دوستدارانش بود.
چیزی که باب راس را آنقدر محبوب کرد این بود که او روش آسان و کارآمدی را در نقاشی به کار گرفت، سبکی که پیشترتوسط نقاشان بزرگ در سبک آلاپریما و امپرسیونیسم استفاده میشد؛ این تکنیک به نام روش «مرطوب روی مرطوب» در نقاشی تحولی ایجاد کرد و سبب شد هنرمندانی که از کندی رسم تابلوها با روشهای کلاسیک خسته و ناکام شده بودند، بتوانند بسیار سریعتر و بهتر نقاشی کشیده و آن را آموزش دهند. به این ترتیب او با به کارگیری تکنیکهای پراتیک و آسان، در برنامههایش به همه ثابت کرد که همه میتوانند به سادگی نقاشی بکشند.
روفه در این مستند نشان میدهد که باب چگونه از یک گروهبان جوان و خوشقیافه نیروی هوایی، به هنرمندی نمادین با موهای فرفری که امروزه میشناسیم بدل شد. باب راس با کلام شیوا و تُن صدای آرامشبخشی که داشت و با استفاده از استعاراتی مانند: «این ابر کوچولو داره اونجا شادی میکنه»، «خوشحال باشی کوه کوچولو» و…، قدم به قدم مخاطب را با روح آرام و سویه شاد و خلاق زندگی آشنا میکند.
اگر چه راس با وجود تراژدیها و کشمکشهای شخصی خود باز هم در همهچیز وجوه زیبایی شناسانهای را میدید اما این انرژی مثبت او هنگام نقاشی و آموزش دادن بود که باعث شد تا روش کار او همچنان برای خیلیها شبیه نوعی مدیتیشن روحی باشد.
در این مستند جزئیاتی را می بینیم که در مورد باب راس نمیدانستیم؛ مثل آشنایی او با والت و آنِت کوالسکی، آدمهای مرموز و قدرتمندی که باب را کشف و نامش را تصاحب کردند. همچنین اطلاعاتی درباره مرگ همسر دوم باب یعنی جین راس در۱۹۹۲، تنها چند هفته قبل از آنکه پزشکان در خود او لنفوم غیر هوچکین (یک نوع از سرطان خون) را تشخیص دهند، دریافت میکنیم که سبب میشود از تالمات روحی این هنرمند در پشت ظاهر آرام و خندانش آگاه شویم.
شاید مهمترین افشاگری فیلم این باشد که راس با آن چهره آرام و مستحکم که از تلویزیون میشناسیم و با لحن و بیانی که مختص خودش بود تا روزهای واپسین حیاتش نتوانست در برابر قدرت و نفوذ کوالسکیها مقاومت کند و برای بازپس گیری نام و برند شخصی خود، از حقوق خود دفاع کند؛ از اینروست که حتی پس از مرگش این کشمکش حقوقی با وجود پیگیرهای پسرش بیثمر ماند.
گفته شده که باب راس سیویک مجموعه برنامه « لذت نقاشی » را که هر کدام شامل سیزده قسمت بود برای شبکه سراسری تلویزیون آمریکا (PBS) اجرا کرده است؛ روال برنامه هم این طور بود که او طی بیستوشش دقیقه بدون تدوین، شروع به نقاشی میکرد وهر بار سه نسخه از یک نقاشی میکشید، یکی قبل از برنامه، یکی در طول برنامه و دیگری بعد از آن. روی بهترین نقاشی را با کلمه «آرشیو» مشخص میکرد؛ نسخهای را هم که چنگی به دل نمیزد، با نوشتن «تلویزیون» جدا میکرد و روی سومی هم مینوشت برای مادرم. اجرای این تعداد از برنامه هنری در تلویزیون، سبب شد تا موج فراگیری از آموزش «باب راسی» در کارگاههای آموزش نقاشی راه بیفتد.
روفه در این فیلم به واقع به میراث ماندگار راس اشاره میکند و به شیوه گفتوگو با بازماندگان و رجوع به فیلمها و مستندات موجود از این چهره محبوب و مسائلی که پس از مرگش برای تصاحب نام او پیش آمد، یک اثر بیوگرافیک چالشی میسازد.
باب با آن مدل موی حجیم و فرفری که در واقع مدل طبیعی موهایش نبود تبدیل به یک نماد شده بود. او در برنامههایش تکیه کلام جالبی داشت و خطاب به مردم میگفت : «اگر میخواهید تلخیهای زندگی را ببینید، اخبار تماشا کنید». باب راس در دهه نود میلادی در آمریکا و بعدتر در بیشتر کشورهای جهان، به نمادی برای رسیدن به خوشیهای خود ساخته و به نوعی به یک مرید یا استاد برای خلق لحظات نشاط آورِ آفرینشهای هنری ساده و در دسترس بدل شد.
نتیجه این اقبال عمومی، رویکرد انحصارطلبانهای را برای صاحبان این تجارت به همراه داشت و آنها حتی بعد از ابتلای باب به بیماری سرطان بازهم تمایل داشتند تا برنامههای تلویزیونی او را ادامه دهند، اگرچه راس به دلیل ضعف جسمانی دیگر قادر نبود تا پس از فصل سیام به اجرا ادامه دهد اما اصرار تهیهکنندگان بر این بود که مردم از بیماری راس خبردار نشوند. نکته دردناکتر این بود که کوالسکیها حتی مرگ راس را عمومی نکردند و بسیاری از مردم تا مدتها از مرگ او اطلاع نداشتند. باب راس در چهارم ژوئیه ۱۹۹۵ و در حالیکه فقط ۵۳ سال داشت درگذشت.
باب راس اگرچه هرگز هیچ پرترهای نکشید و تمام نقاشیهایش از یک تکنیک تکراری تبعیت میکرد، اما جرات در هم شکستن ابهت بومهای سفید و جسارت کشیدن مناظر بینظیری از طبیعت را به مردم بخشید. او انگیزه لازم را برای کشف هنرمند درونی انسانها به آنان میداد و معتقد بود یکی از وجوه مشترک تمام مردم دنیا، نقاشی کردن است.
باب راس در شروع هر جلسه آموزش میگفت: «هر روز، روز خوبی برای زندگی کردن است!» این جمله بسیاری از بینندگانش را امیدوار و شاد میکرد و به همین دلیل است که میلیونها نفر در سراسر دنیا به لحاظ روحی با او احساس نزدیکی میکنند و او را عمیقا دوست دارند.